رشد و تعالی فرهنگ یک جامعه، به مسائل فرهنگی و تربیت فردی و اجتماعی بر می‌گردد و مهم‌ترین سرمایه هر کشور، مردم مستعد و با فرهنگ آن است. به عبارت دیگر، کلیدی‌ترین عنصر در توسعه هر جامعه، مردم آن جامعه هستند که باید از فرهنگ و آگاهی و مهارت‌های گوناگون برخوردار باشند. راه‌های تقویت فرهنگ اجتماعی الف. آموزش یکی از مؤثرترین راه‌ها، عنصر آموزش است و اصولًا فرهنگ تا حد بسیاری، برآیند آموزش است زیرا آموزش، مهم‌ترین رکن برنامه‌ریزی جامعه است و در پرتو (هویت ملی) همراه با عناصر فرهنگی شکل می‌گیرد. البته این فرآیند آموزشی، یک نظام آموزشی قوی را نیز می‌طلبد نظامی که پویا و محرک و پیام‌آور خلاقیت، نوآوری و صلح و دوستی باشد. بدیهی است که در پرتو نظام آموزشی پویا، می‌توان نهال مسئولیت‌پذیری، نظم، بهداشت، حق تقدم، حسن برخورد و را در جامعه کاشت و از طریق نهادهای مرتبط، آنها را بارور کرد. به این ترتیب، می‌توان از راه آموزش و تعلیم و تربیت اجتماعی، به اهداف اجتماعی زیر دست یافت: 1. آشنایی با فرهنگ و سنن جامعه اسلامی و شکوفا ساختن ذوق هنری و حس زیبایی‌شناسی 2. تربیت روحیه دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه‌ای همگانی و متقابل 3. احترام به قانون و ایجاد عادت مطلوب برای رعایت آن و حمایت از برخورداری عموم از حقوق قانونی خویش 4. آگاه ساختن عموم مردم، نسبت به رعایت اصول بهداشت و حفاظت از محیط زیست به عنوان وظیفه‌ای عمومی 5. آموزش منطق و شیوه‌های کار جمعی به عموم مردم، از طریق دستگاه‌های فرهنگی. ب. نهادهای فرهنگی در هر جامعه‌ای برخی دستگاه‌ها و نهادها هستند که در فرایند آموزش، مسئولیت گسترش فرهنگ و نهادینه کردن آن را بر عهده دارند از جمله: 1. آموزش عمومی درهمه مقاطع، 2. آموزش غیررسمی به ویژه در نهاد خانواده، 3. رسانه‌های جمعی (مانند: سینما تلویزیون رادیو و روزنامه)، 4. آموزش دانشگاهی، 5. متولیان فرهنگ و انتشارات ویژه، 6. دستگاه کارآمد دیوانی که برای توسعه علمی برنامه‌ریزی می‌کند. ج. قانون، قانون‌گرایی قانون در همه کشورها، چهارچوب کار و روند تصمیم‌سازی‌ها و جهت‌گیری‌ها را تعیین می‌کند و مبنای مشروعیت امور است. همه مردم حتی صاحبان مناصب سیاسی قدرت خود را از قانون دریافت می‌کنند. بر این اساس، می‌توان با تصویب قوانین لازم و اجرای صحیح آنها و با تحریک وجدان اجتماعی، زمینه‌های رشد فرهنگ در جامعه را فراهم کرد. در مقابل، نبود قانون عدم اجرای صحیح آن، احترام نگذاشتن به قانون، تفسیر خودسرانه از آن، نابرابری در مقابل آن، وجود فاصله میان قانون و واقعیات و به طور کلی قانون گریزی و قانون‌ستیزی، عامل بازدارنده برای رشد جامعه و تهدید کنندة فرهنگ اجتماعی و منافع و مصالح ملی است. د. برخورد با قانون ستیزان معمولًا در هر جامعه‌ای، عده‌ای اندک نظم و انضباط را بر نمی‌تابند و همواره در صدد زیر پا گذاشتن قانون و تضییع حقوق دیگران هستند. ادامه این روند، ممکن است اعتقاد مردم به کارآمدی قانون را مخدوش کند و ناهنجاری‌های عمومی، به تدریج فرهنگ اجتماعی را تحت تأثیر خویش قرار دهد. بنابراین، نهادهای متولی امنیت و فرهنگ باید از روند رو به رشد هنجار شکنی‌ها جلوگیری کنند و با هنجار شکنان، برخورد جدی نمایند. ه. بهره گیری از صاحبان فکر و دانش باید انتخاب مدیران، برنامه‌ریزان، مجریان و ناظران، بر اساس رقابت و توانایی لیاقت و شناخت صورت بگیرد و در پی آن، محققان، متفکران و کارشناسان، در تصمیم‌گیری‌های مربوط به بخش فرهنگ جامعه و در همه بخش‌های دیگر جامعه، نقش کلیدی داشته باشند. و. تعمیم قداست خانواده به جامعه نهاد خانواده تاکنون در کشور ما مقدس مانده و دارای کارکردهای مثبت فراوانی است و امور فرهنگی (مانند: نظم، پاکیزگی، حسن برخورد و) در آن تا حد بسیاری رعایت می‌شود. باید به افراد جامعه بباورانیم که ما به خانواده بزرگ‌تری به نام اجتماع تعلّق داریم و خود را برای روابط اجتماعی آماده کنیم. پس همان طور که در مقابل خانواده مسئولیتی داریم و با کنار گذاشتن خودمحوری، در صدد رفع مشکلات اعضای خانواده برمی‌آییم و نیز نظم و بهداشت و را در حد بالایی رعایت می‌کنیم، آن را به جامعه نیز تعمیم و سرایت بدهیم و از خود محوری‌های خویش در جامعه بکاهیم و به حقوق دیگران احترام بگذاریم. به عنوان مثال، در مسئله رعایت حق تقدم، هنگامی که در روابط فردی، محلی و اداری، برای ورود به مکانی زمان زیادی به یکدیگر تعارف می‌کنیم و لحظاتی را پشت در، سرگردان می‌مانیم در جاهای دیگر از جمله در پشت چراغ قرمز نیز حق تقدم و حقوق دیگران را رعایت کنیم. ز. اجرای صحیح هنجارهای دینی بخش‌های زیادی از دستورهای دینی، ناظر به امور اجتماعی است: مانند رعایت بهداشت و پاکیزگی (تأکید بر وضو وغسل، بهداشت مو و دندان و ناخن، بهداشت در خانه و خانواده و اجتماع)، رعایت نظم در امور، حسن برخورد در تعامل و ارتباط با دیگران، تعاون با یکدیگر و اگر بتوانیم علاوه بر مباحث تئوری دینی، الگوهای عملی در سیرة پیشوایان معصوم دین را نیز به جامعه منتقل کنیم، تا حد بسیاری به رشد و ارتقای فرهنگ اجتماعی کمک کرده‌ایم و با توجه به نقش و کارکرد دین در جامعه، می‌توانیم به رشد و ارتقای فرهنگی و نهادینه شدن فرهنگ در جامعه امیدوار باشیم. به هر حال، کار فرهنگی کاری آرام و بی‌سر و صدا است و احتیاج به زمان دارد گرچه فاصله زیادی تا تثبیت فرهنگ صحیح و کامل در اجتماع هست اما به یقین، شدنی است و دور از دسترس نیست.(1) پی‌نوشت‌ (1) ر. ک: الف. علی قائمی امیری، حدود آزادی در تربیت،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اولیا و مربیان، زمستان 79) ب. محمد حسن آموزگار، اسلام و تربیت عقلانی و اجتماعی،) تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، تهران، بهار 1376) پ. علی اصغر احمدی، کند و کاو،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اولیا و مربیان
برای رشد فرهنگ جامعه (رعایت نظم، بهداشت و حق تقدّم و...) چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید؟
رشد و تعالی فرهنگ یک جامعه، به مسائل فرهنگی و تربیت فردی و اجتماعی بر میگردد و مهمترین سرمایه هر کشور، مردم مستعد و با فرهنگ آن است. به عبارت دیگر، کلیدیترین عنصر در توسعه هر جامعه، مردم آن جامعه هستند که باید از فرهنگ و آگاهی و مهارتهای گوناگون برخوردار باشند.
راههای تقویت فرهنگ اجتماعی
الف. آموزش
یکی از مؤثرترین راهها، عنصر آموزش است و اصولًا فرهنگ تا حد بسیاری، برآیند آموزش است زیرا آموزش، مهمترین رکن برنامهریزی جامعه است و در پرتو (هویت ملی) همراه با عناصر فرهنگی شکل میگیرد. البته این فرآیند آموزشی، یک نظام آموزشی قوی را نیز میطلبد نظامی که پویا و محرک و پیامآور خلاقیت، نوآوری و صلح و دوستی باشد. بدیهی است که در پرتو نظام آموزشی پویا، میتوان نهال مسئولیتپذیری، نظم، بهداشت، حق تقدم، حسن برخورد و را در جامعه کاشت و از طریق نهادهای مرتبط، آنها را بارور کرد. به این ترتیب، میتوان از راه آموزش و تعلیم و تربیت اجتماعی، به اهداف اجتماعی زیر دست یافت:
1. آشنایی با فرهنگ و سنن جامعه اسلامی و شکوفا ساختن ذوق هنری و حس زیباییشناسی
2. تربیت روحیه دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفهای همگانی و متقابل
3. احترام به قانون و ایجاد عادت مطلوب برای رعایت آن و حمایت از برخورداری عموم از حقوق قانونی خویش
4. آگاه ساختن عموم مردم، نسبت به رعایت اصول بهداشت و حفاظت از محیط زیست به عنوان وظیفهای عمومی
5. آموزش منطق و شیوههای کار جمعی به عموم مردم، از طریق دستگاههای فرهنگی.
ب. نهادهای فرهنگی
در هر جامعهای برخی دستگاهها و نهادها هستند که در فرایند آموزش، مسئولیت گسترش فرهنگ و نهادینه کردن آن را بر عهده دارند از جمله: 1. آموزش عمومی درهمه مقاطع، 2. آموزش غیررسمی به ویژه در نهاد خانواده، 3. رسانههای جمعی (مانند: سینما تلویزیون رادیو و روزنامه)، 4. آموزش دانشگاهی، 5. متولیان فرهنگ و انتشارات ویژه، 6. دستگاه کارآمد دیوانی که برای توسعه علمی برنامهریزی میکند.
ج. قانون، قانونگرایی
قانون در همه کشورها، چهارچوب کار و روند تصمیمسازیها و جهتگیریها را تعیین میکند و مبنای مشروعیت امور است. همه مردم حتی صاحبان مناصب سیاسی قدرت خود را از قانون دریافت میکنند. بر این اساس، میتوان با تصویب قوانین لازم و اجرای صحیح آنها و با تحریک وجدان اجتماعی، زمینههای رشد فرهنگ در جامعه را فراهم کرد. در مقابل، نبود قانون عدم اجرای صحیح آن، احترام نگذاشتن به قانون، تفسیر خودسرانه از آن، نابرابری در مقابل آن، وجود فاصله میان قانون و واقعیات و به طور کلی قانون گریزی و قانونستیزی، عامل بازدارنده برای رشد جامعه و تهدید کنندة فرهنگ اجتماعی و منافع و مصالح ملی است.
د. برخورد با قانون ستیزان
معمولًا در هر جامعهای، عدهای اندک نظم و انضباط را بر نمیتابند و همواره در صدد زیر پا گذاشتن قانون و تضییع حقوق دیگران هستند. ادامه این روند، ممکن است اعتقاد مردم به کارآمدی قانون را مخدوش کند و ناهنجاریهای عمومی، به تدریج فرهنگ اجتماعی را تحت تأثیر خویش قرار دهد. بنابراین، نهادهای متولی امنیت و فرهنگ باید از روند رو به رشد هنجار شکنیها جلوگیری کنند و با هنجار شکنان، برخورد جدی نمایند.
ه. بهره گیری از صاحبان فکر و دانش
باید انتخاب مدیران، برنامهریزان، مجریان و ناظران، بر اساس رقابت و توانایی لیاقت و شناخت صورت بگیرد و در پی آن، محققان، متفکران و کارشناسان، در تصمیمگیریهای مربوط به بخش فرهنگ جامعه و در همه بخشهای دیگر جامعه، نقش کلیدی داشته باشند.
و. تعمیم قداست خانواده به جامعه
نهاد خانواده تاکنون در کشور ما مقدس مانده و دارای کارکردهای مثبت فراوانی است و امور فرهنگی (مانند: نظم، پاکیزگی، حسن برخورد و) در آن تا حد بسیاری رعایت میشود. باید به افراد جامعه بباورانیم که ما به خانواده بزرگتری به نام اجتماع تعلّق داریم و خود را برای روابط اجتماعی آماده کنیم. پس همان طور که در مقابل خانواده مسئولیتی داریم و با کنار گذاشتن خودمحوری، در صدد رفع مشکلات اعضای خانواده برمیآییم و نیز نظم و بهداشت و را در حد بالایی رعایت میکنیم، آن را به جامعه نیز تعمیم و سرایت بدهیم و از خود محوریهای خویش در جامعه بکاهیم و به حقوق دیگران احترام بگذاریم. به عنوان مثال، در مسئله رعایت حق تقدم، هنگامی که در روابط فردی، محلی و اداری، برای ورود به مکانی زمان زیادی به یکدیگر تعارف میکنیم و لحظاتی را پشت در، سرگردان
میمانیم در جاهای دیگر از جمله در پشت چراغ قرمز نیز حق تقدم و حقوق دیگران را رعایت کنیم.
ز. اجرای صحیح هنجارهای دینی
بخشهای زیادی از دستورهای دینی، ناظر به امور اجتماعی است: مانند رعایت بهداشت و پاکیزگی (تأکید بر وضو وغسل، بهداشت مو و دندان و ناخن، بهداشت در خانه و خانواده و اجتماع)، رعایت نظم در امور، حسن برخورد در تعامل و ارتباط با دیگران، تعاون با یکدیگر و اگر بتوانیم علاوه بر مباحث تئوری دینی، الگوهای عملی در سیرة پیشوایان معصوم دین را نیز به جامعه منتقل کنیم، تا حد بسیاری به رشد و ارتقای فرهنگ اجتماعی کمک کردهایم و با توجه به نقش و کارکرد دین در جامعه، میتوانیم به رشد و ارتقای فرهنگی و نهادینه شدن فرهنگ در جامعه امیدوار باشیم.
به هر حال، کار فرهنگی کاری آرام و بیسر و صدا است و احتیاج به زمان دارد گرچه فاصله زیادی تا تثبیت فرهنگ صحیح و کامل در اجتماع هست اما به یقین، شدنی است و دور از دسترس نیست.(1)
پینوشت
(1) ر. ک: الف. علی قائمی امیری، حدود آزادی در تربیت،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اولیا و مربیان، زمستان 79) ب. محمد حسن آموزگار، اسلام و تربیت عقلانی و اجتماعی،) تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، تهران، بهار 1376) پ. علی اصغر احمدی، کند و کاو،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اولیا و مربیان
- [سایر] برای رشد فرهنگ جامعه (رعایت نظم، بهداشت و حق تقدّم و...) چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید؟
- [سایر] تأثیر اینترنت را چگونه ارزیابی میکنید؟ با چه راهکارهایی میتوان از این پدیده برای گسترش فرهنگ اسلامی بهره جست؟
- [سایر] دختر12 سالهام ججابش را به خوبی رعایت نمیکند. برای از بین بردن این مشکل چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
- [سایر] سلام با خانم 29 ساله ای از طریق خانواده برای ازدواج آشنا شدم. بسیار نجیب می باشند و همان روز اول هم گفتند که هدف من رضایت همسر است. مدیر مالی یک شرکت خصوصی هستند که بعد از ازدواج برای رفاه خانواده خود می خواهند کار را هم کنار بگذارن. مثل من مدرک فوق لیسانس دارند و از نظر طبقاتی هم نزدیک به هم بوده و از نظر آرام بودن روحیه و رعایت ادب مثل هم هستیم. دیدگاههای عقیدتی یکسانی داریم. فقط مشکل اینجاست که ایشان زیادی خوب هستند. یعنی بهداشت را زیادی رعایت می کنند. حتی الامکان بیرون غذا نمی خورند طوری که الان معده شان به غذا های فست فود بیرون حساس شده . زیادی به نظم اهمیت می دهند. اهل موسیقی ملایم هستند و لی من بهداشت و نظم و ترتیب را در حد معمول رعایت می کنم و علاقه زیادی به تفریح و موسیقیهای متعارف امروزی و غذا خوردن در بیرون دارم. با ایشان هم صحبت کرده ام و گفتند که چون خانواده من از اول اینطوری بوده اینطور بار اومدم و تا حدودی وعده تغییر تدریجی را داده اند. می خواستم ببینم ایشان می تونند تغییر کنند؟ و اگر پاسخ مثبته چه میزان زمان لازمه؟ و اینکه با این شرایط تفاوت روحیه ها و علایق در زمینه نظم و تفرح و گردش و موسیقی و البته نجابت و وعده خانم مبنی بر تطبیق نسبی در آینده ما می تونیم وارد مرحله نامزدی و بعدا ازدواج بشویم. با تشکر
- [آیت الله مکارم شیرازی] در دو دهه اخیر در نظام اقتصادی و بانکی کشور ما استفاده از کارتهای الکترونیکی بانکی به جای وجه نقد در مبادلات و خریدهای روزانه افراد رواج یافته است. و این کار از لوازم نظام بانکی کشور شمرده شده، و استقرار آن به جهات مختلف به نفع اجتماع است. از جمله این منافع برای دولت صرفه جویی در هزینه های چاپ و نشر اسکناس (که در سال 82 به میزان 14 میلیارد و 600 میلیون تومان اعلام شده است) وجمعآوری و امحاء اسکناسهای فرسوده، صرفه جویی در هزینه های برقراری امنیّت برای نقل و انتقال پول در جامعه، صرفه جویی در هزینه های مصروفه برای مقابله با شیوع بیماریهای مختلف که از طریق دست به دست شدن پول بین مردم است و برای بانکها، استقرار روش استفاده از کارت به جای اسکناس موجب تمرکز سرمایه های کشور نزد بانکها میشود، و بدین ترتیب توان سرمایه گذاری بانکها افزایش یافته وموجب تثبیت وضعیّت اقتصادی، رشد سرمایه گذاری، افزایش موقعیّت های شغلی ورفاه برای مردم میگردد، و بالاخره مردم از طریق برخورداری از خدمات بانکی24 ساعته، پرهیز از مراجعات مکرّر به بانکها برای دریافت و پرداخت وجه نقد، صرفه جویی در هزینه رفت و آمدهای اضافی، رعایت بیشتر بهداشت اجتماعی، افزایش امنیت فردی و دسترسی دائمی به نقدینگی، و امثال آن از این ابزار جدید منتفع میگردند. البتّه استقرار این سیستم در جامعه مستلزم هزینه های هنگفت سخت افزاری، نرم افزاری و تربیت نیروی انسانی از یک سو، و صرف هزینه های فرهنگسازی برای جلب نظر مردم در استفاده از این روش سودمند است. اکنون بانکها در زمره خدماتی که در قالب ارائه خدمات کارتهای بانکی در اختیار مشتریان خود قرار داده اند، ارائه خدمات کارتهای اعتباری و نقدی است. در ارائه خدمات کارتهای اعتباری؛ در واقع تأمین منبع مالی نیز به عهده بانک میباشد. و مشتری از اعتباری که بانک به وی اختصاص داده به همراه سایر امکاناتی که از طریق استفاده از خدمات کارت به وی داده میشود استفاده مینماید و در دوره های مشخص و مورد توافق، اصل مبلغ استفاده شده از اعتبار را به همراه مبلغی به عنوان کارمزد که میزان آن معمولاً بر اساس درصدی از اصل مبلغ اعتبار تعیین میگردد به بانک بازپرداخت میکند. این بانک به عنوان یکی از بانکهای رسمی و خصوصی کشور اقدام به صدور کارت اعتباری نموده، و بابت این خدمات هزینه های ذیل را به عنوان کارمزد در قرارداد صدور کارت درج نموده، و از مشتریان خود اخذ مینماید : الف) کارمزد هزینه خرید با کارت اعتباری معادل 1% مبلغ خرید. ب) کارمزد دریافت وجه نقد با کارت اعتباری معادل 5/2% مبلغ وجه دریافت شده. ج) کارمزد تقسیط برای بازپرداخت اعتبار استفاده شده معادل 5/1% در ماه. د) جریمه تأخیر دربازپرداخت اعتبار استفادهشده ظرف مهلت مقرر معادل4% درماه. مستدعی است نظر خود را در موارد زیر اعلام فرمایید : الف) نظر حضرتعالی در خصوص ارائه خدمات کارتهای بانکی خصوصاً کارتهای اعتباری چیست؟ ب) آیا قالب عقد جعاله را برای ارائه خدمات کارت موجّه میدانید؟
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552