چگونه از دست غیبت فرار کنیم؟
برای فرار از غیبت و ترک آن دردو چیز باید تفکر کرد: 1. چرا غیبت می‌کنیم؛ 2. غیبت چه آثاری دارد؟ امّا چرا غیبت می‌کنیم؟ باید با خودمان خلوت کنیم و رفتارهایمان را مرور کنیم و ببینیم با چه انگیزه‌ای یا انگیزه‌هایی سراغ غیبت می‌رویم و بعد سعی کنیم آن انگیزه‌ها را ضعیف کرده یا از بین ببریم، هر کس خودش بهتر می‌داند با چه انگیزه ای غیبت می‌کند. ممکن است با کسی که از او غیبت‌ می‌کنیم دشمنی داریم و همین دشمنی سبب می‌شود علیه او اقدامی کنیم و از او غیبت کنیم و او را در نزد دیگران کوچک و خوار کنیم. اگر این چنین است باید اولا دشمنی را از بین برده و با خود بگوییم مؤمنین که با هم برادرند[1] نباید دشمن باشند نباید بد هم را بخواهند و .... . ثانیاً بالفرض که ما با او دشمن هستیم آیا با غیبت کردن داریم به او بدی می‌کنیم یا خوبی. در روایات آمده است که کارهای خوب آدم غیبت کننده وارد نامه اعمال غیبت شونده می‌شود، پس ما داریم با غیبت‌ او در واقع به خودمان بدی می‌کنیم نه به دشمن‌مان.[2] ممکن است از روی حسادت غیبت کنیم در این صورت باید حسادتی که در ما هست درمان شود باید با خودمان بیندیشیم که چرا ما باید از بین رفتن نعمتی را که خدا به او داده طلب و آرزو کنیم. خداوند شاید خیر و مصلحت او می‌دانسته که به او نعمت داده و به ما نداده است.[3]خداوند می‌تواند در عین این که به او غیبت شونده نعمت داده به ما نیز بدهد. لازم نیست که آرزو کنیم که نعمت او را بگیرد تا به ما برسد. ممکن است از روی دلسوزی باشد[4] یعنی ما گاهی مشکل و گرفتاری یک فرد را که به نوعی عیب حساب می‌شود از روی دلسوزی در میان جمع مطرح می‌کنیم در حالی که او اگر بشنود ناراحت می‌شود و دوست ندارد که دیگران از مشکل و عیب او باخبر شوند. در این جا باید بیندیشیم که این راه دلسوزی نیست اگر مشکل او قابل حل است و خودمان می‌توانیم حل کنیم باید در رفع آن بکوشیم نه آن که آن را هر جا می‌رویم بیان کنیم یا اگر خودمان نمی‌توانیم فقط به کسی که می‌تواند آن هم به شکل خصوصی در میان بگذاریم، اگر می‌‌خواهیم خدمتی بکنیم نباید آبروی او را بریزیم. ممکن است به خاطر هیچ یک از این انگیزه‌ها نباشد، بلکه صرفاً برای خوشگذارنی و دور هم نشستن و با گفتن سخن از این و آن لحظاتی را به خنده برگزار کردن. در این صورت باید اندیشید آیا چند لحظه خوش بودن به عذاب و عقوبتی که در پی دارد می‌ارزد یا راه مناسب‌تر و بهتری بدون آن که عقوبت اخروی به همراه داشته باشد وجود ندارد. آیا نمی‌توان غیبت نکرد و خوش بود آیا نمی‌توان به سرگرمی‌ها حلال پرداخت. و ممکن است انگیزه‌های دیگری باشد که باید آنها را شناسایی کرد و با تفکر و مطالعه کتب اخلاق اسلامی راه حل مبارزه با آن را پیدا کرد. خداوند نیز در قرآن وقتی می‌خواهد از غیبت نهی کند اول از چیزهای که می‌تواند زمینه غیبت را فراهم می‌کند نهی می‌کند. می‌گوید: از بسیاری از گمانها بپرهیزید چرا که بعضی از گمانها گناه می باشد.[5] نباید به دیگران بد گمان شد. باید رفتار و کردار آنها را بر وجهی درست حمل کرد. باید اگر احیاناً رفتار مشکوک می‌بینیم بگوییم ان شاء الله قصد خیر داشته و امثال آن. نباید آن را به گونة ناصحیح تفسیر کرده بدگمان نباید شد که همین بدگمانی سبب می‌شود بروید ببینید قضیه چیست و به تجسس بپردازید. وقتی که تجسس کردید ممکن است به عیبی یا رفتار ناشایستی برخورد کنید. به چیزی دست پیدا کنید که دیگران از آن بی‌خبر هستند بعد بیایید آن را برای آنها تعریف کنید و به این وسیله مبتلا به غیبت شوید. لذا خداوند از سه رفتار ناشایست 1. بدگمانی؛ 2. تجسس؛3. غیبت نهی می‌کند. امّا غیبت چه آثاری دارد؟ آثار دنیوی: وقتی که ما از کسی در پیش دیگران غیبت می‌کنیم آنها با خود فکر می‌کنند این که از فلانی پیش ما بدگویی می‌کند حتما از ما هم نزد دیگران بدگویی می‌کند و به یاد آن شعر می‌افتند که: آن که عیب دگران نزد تو آورد و شمرد بی‌گمان عیب تو نزد دگران خواهد برد لذا به ما بدگمان و بی‌اعتماد می‌شوند، بنابراین در درجه اول سبب سلب اعتماد دیگران که در پیش آنها از کسی غیبت کرده‌ایم می‌شود. اگر غیبت شونده از موضوع باخبر شود و بفهمد که ما عیب او را پیش دیگران گفته‌ایم و از او بدگویی کرده‌ایم از ما دلخور و دلگیر خواهد شد و احتمالاً کینه ما را به دل گیرد و به دشمنی با ما بپردازد و او نیز درصدد تلافی برآید و آبروی ما را پیش دیگران بریزد. بنابراین با غیبت کردن برای خود دشمن درست می‌کنیم و بذر دشمنی و کینه را در جامعه اسلامی می‌پاشیم.[6] اثر دیگری که در دنیا به دنبال دارد این است که طبق روایات وقتی ما در پی عیوب مردم باشیم تا از آنها آگاه شویم و به دیگران بگوییم، خداوند در پی عیب ما خواهد آمد و ما را هر چند در خانه‌مان باشیم رسوا خواهد کرد. بنابراین اگر در پی رسوا کردن دیگران باشیم خدا نیز ما را رسوا خواهد کرد.[7] آثار اخروی: مهمتر از همه آن است که موجب می‌شود حسنات ما از بین برود. در روایت است که آتش در سوزاندن چوب خشک از غیبت در از بین بردن حسنات سریعتر عمل نمی‌کند.[8] یا در روایت دیگری است که کسی در حضور پروردگار متوقف می‌شود و نامه عملش به او داده می‌شود پس کارهای خوب خود را نمی‌بیند، می‌گوید خداوندا این نامه اعمال من نیست، حسناتم در آن نمی‌باشد. به او گفته می‌شود پروردگار تو اشتباه نمی‌کند و نه فراموش می‌کند، اعمال تو با غیبت کردن مردم از بین رفته است و کس دیگر آورده می‌شود و نامه عملش به او داده می‌شود، پس در آن طاعات زیادی می‌بیند پس می‌گوید خداوندا این نامة اعمال من نیست من که این طاعات را انجام نداده بودم. پس به او گفته می‌شود: فلانی از تو غیبت کرد پس کارهای نیکش به تو داده شد.[9] آثار دیگر: الف. در یک روایت است که غیبت کننده اگر توبه کند آخرین کسی است که به بهشت می‌رود و اگر توبه نکند اولین کسی است که به دوزخ می‌رود).[10] ب. در روایت دیگر است که حضرت علی علیه السّلام به نوف که درخواست موعظه کرده بود فرمود از غیبت دوری کن که آن نان خورش سگهای جهنم است.[11] روایات دیگری نیز هست که ما برای طولانی نشدن مطلب از ذکر آنها خودداری می‌کنیم. 3. عاملی دیگر که می‌تواند در ترک غیبت مؤثر باشد توجه به حقیقت و باطن غیبت است. خداوند می‌گوید: آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید.[12] در این آیه برای نهی از غیبت به حقیقت و باطن غیبت کردن اشاره شده است: حقیقت آن خوردن گوشت مرده برادر است. چون مؤمنین با هم برادرند پس وقتی از یک مؤمن غیبت می‌کنی از برادر خود غیبت کرده‌ای و در حقیقت گوشت مرده او را خورده‌ای. آیا هیچ انسانی گوشت برادر مرده خود را می‌خورد؟ هرگز . پس همان طور که از این مسئله متنفر هستید باید از غیبت کردن تنفر داشته باشید. چون با غیبت کردن دارید همان کاری را می‌کنید که از آن تنفر دارید یعنی گوشت برادر مردة خود را می‌خورید. انسان که گوشت می‌خورد تنها گوشت تعداد مشخصی از حیوانات را می‌خورد آن هم حیوانی که زنده باشد و انسان آن را بکشد نه حیوان مرده را. امّا انسان گوشت انسان دیگر را هرگز نمی‌خورد به خصوص اگر مرده باشد. انسان نسبت به برادر خود تعصب می‌ورزد و اگر کسی به او حمله کند از او دفاع می‌کند و نمی‌گذارد به برادرش آسیبی برسد. چه جور برادری باشد که بخواهد به برادرش آسیب و صدمه‌ای برساند. تا چه رسد که بخواهد گوشت او را در حالی که مرده باشد و هیچ گونه دفاعی از خود ندارد بخورد. اینها کارهایی است که انسانهای با وجدان به شدت از آن دوری می‌جویند. خلاصه و جمع بندی: سه چیز ما را در ترک غیبت کمک می‌کند: 1. بررسی انگیزه‌ها و عواملی که باعث غیبت کردن می‌شود و سعی در از بین بردن آنها؛ 2. تفکر در آثار دنیوی و اخروی؛ 3. توجه به باطن و حقیقت غیبت که خوردن گوشت برادر مرده باشد. وقتی خواستیم غیبت کنیم اگر به این سه چیز توجه کنیم آن را مرتکب نخواهیم شد و مدتی تمرین در مواظبت ما را برای همیشه از ارتکاب این گناه عظیم باز خواهد داشت ان شاء الله. خصوصاً برای شما که هنوز در ابتدای سن تکلیف هستید مسئله ترک گناه خیلی راحت است چون هنوز به آن عادت نکرده‌اید. تذکر: مطالبی که گفته شد مربوط به این بود که چگونه از غیبت کردن فرار کنیم،‌ یعنی غیبت نکنیم ولی نباید فراموش کرد که گاه ما غیبت نمی‌کنیم ولی با گوش دادن به غیبت در گناه آن شریک می‌شویم. در حدیث آمده است که اگر انسان در مجلسی باشد و غیبت برادر مسلمانش را بشنود و آن غیبت را رد کند خداوند عز و جل از او هزار باب شر در دنیا و آخرت از او رد می‌کند ولی اگر رد نکند بر او مثل گناه غیبت کننده است.[13] بنابراین برای آن که از گناه غیبت و عقابی که به دنبال دارد پاک باشیم باید نه غیبت کنیم و نه به غیبت گوش دهیم و با این گوش دادن غیبت کننده را تشویق کنیم بلکه باید در چنین مواردی ضمن نهی از غیبت به یاری غیبت شونده بیاییم و از او دفاع کنیم، مثلاً اگر از عیب دنیایی او از زشتی و نقص عضو او... غیبت می‌کنند بگوییم این که عیبت نیست عیب چیزی است که خدا آن را عیب دانسته است که همان غیبت کردن تو باشد. و اگر از عیب دینی او مثلاً در نماز سهل انگار است غیبت می‌کنند سعی کنیم کار او را توجیه کنیم مثلا بگوییم تو که همیشه با او نیستی شاید خیلی مواقع نمازش را مرتب می‌خواند شاید عذری داشته که نمازش را به موقع نخوانده و امثال آن و اگر قابل توجیه نیست بگوییم بالاخره مؤمن گاهی مبتلا به گناه می‌شود[14] تو هم داری گناه می‌کنی. تو که خودت گناه می‌کنی چرا از دیگران به خاطر آن غیبت می‌کنی. اگر تذکرات ما فایده نداشت و ترک مجلس غیبت دشوار نبود باید مجلس را ترک کرد،[15] و الا با تذکر دادن و نهی از غیبت و دفاع از غیبت شونده ما وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . حجرات، 10. [2] . امام خمینی، چهل حدیث. [3] . همان، ص 112. [4] . ر.ک: ملا احمد نراقی، معراج السعادة، مؤسسه مطبوعاتی هدف، چاپ 2، 1367، ص 407. [5] . حجرات، 12. [6] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چاپ 17، 1378، ج 22، ص 189. [7] . چهل حدیث، ص 259. [8] . محدث نوری، مستدرک الوسایل، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چ 2، 1408، ج 9، ص 126. [9] . بحار الانوار، ج 74، ص 383. [10] . حجرات،‌آیة 12. [11] . ر.ک: محمدی ری شهری، میزان الحکمه، انتشارات دار الحدیث، چ 1، ج 3، ص 2340. [12] . امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 1، 1371، ص 316. [13] . امام خمینی، استفتائات،‌مؤسسه نشر اسلامی، چ 2، ص 1372، ج 2، ص 617. [14] . [15] .
عنوان سوال:

چگونه از دست غیبت فرار کنیم؟


پاسخ:

برای فرار از غیبت و ترک آن دردو چیز باید تفکر کرد: 1. چرا غیبت می‌کنیم؛ 2. غیبت چه آثاری دارد؟
امّا چرا غیبت می‌کنیم؟ باید با خودمان خلوت کنیم و رفتارهایمان را مرور کنیم و ببینیم با چه انگیزه‌ای یا انگیزه‌هایی سراغ غیبت می‌رویم و بعد سعی کنیم آن انگیزه‌ها را ضعیف کرده یا از بین ببریم، هر کس خودش بهتر می‌داند با چه انگیزه ای غیبت می‌کند. ممکن است با کسی که از او غیبت‌ می‌کنیم دشمنی داریم و همین دشمنی سبب می‌شود علیه او اقدامی کنیم و از او غیبت کنیم و او را در نزد دیگران کوچک و خوار کنیم. اگر این چنین است باید اولا دشمنی را از بین برده و با خود بگوییم مؤمنین که با هم برادرند[1] نباید دشمن باشند نباید بد هم را بخواهند و .... .
ثانیاً بالفرض که ما با او دشمن هستیم آیا با غیبت کردن داریم به او بدی می‌کنیم یا خوبی. در روایات آمده است که کارهای خوب آدم غیبت کننده وارد نامه اعمال غیبت شونده می‌شود، پس ما داریم با غیبت‌ او در واقع به خودمان بدی می‌کنیم نه به دشمن‌مان.[2]
ممکن است از روی حسادت غیبت کنیم در این صورت باید حسادتی که در ما هست درمان شود باید با خودمان بیندیشیم که چرا ما باید از بین رفتن نعمتی را که خدا به او داده طلب و آرزو کنیم. خداوند شاید خیر و مصلحت او می‌دانسته که به او نعمت داده و به ما نداده است.[3]خداوند می‌تواند در عین این که به او غیبت شونده نعمت داده به ما نیز بدهد. لازم نیست که آرزو کنیم که نعمت او را بگیرد تا به ما برسد.
ممکن است از روی دلسوزی باشد[4] یعنی ما گاهی مشکل و گرفتاری یک فرد را که به نوعی عیب حساب می‌شود از روی دلسوزی در میان جمع مطرح می‌کنیم در حالی که او اگر بشنود ناراحت می‌شود و دوست ندارد که دیگران از مشکل و عیب او باخبر شوند. در این جا باید بیندیشیم که این راه دلسوزی نیست اگر مشکل او قابل حل است و خودمان می‌توانیم حل کنیم باید در رفع آن بکوشیم نه آن که آن را هر جا می‌رویم بیان کنیم یا اگر خودمان نمی‌توانیم فقط به کسی که می‌تواند آن هم به شکل خصوصی در میان بگذاریم، اگر می‌‌خواهیم خدمتی بکنیم نباید آبروی او را بریزیم. ممکن است به خاطر هیچ یک از این انگیزه‌ها نباشد، بلکه صرفاً برای خوشگذارنی و دور هم نشستن و با گفتن سخن از این و آن لحظاتی را به خنده برگزار کردن. در این صورت باید اندیشید آیا چند لحظه خوش بودن به عذاب و عقوبتی که در پی دارد می‌ارزد یا راه مناسب‌تر و بهتری بدون آن که عقوبت اخروی به همراه داشته باشد وجود ندارد. آیا نمی‌توان غیبت نکرد و خوش بود آیا نمی‌توان به سرگرمی‌ها حلال پرداخت. و ممکن است انگیزه‌های دیگری باشد که باید آنها را شناسایی کرد و با تفکر و مطالعه کتب اخلاق اسلامی راه حل مبارزه با آن را پیدا کرد.
خداوند نیز در قرآن وقتی می‌خواهد از غیبت نهی کند اول از چیزهای که می‌تواند زمینه غیبت را فراهم می‌کند نهی می‌کند. می‌گوید: از بسیاری از گمانها بپرهیزید چرا که بعضی از گمانها گناه می باشد.[5] نباید به دیگران بد گمان شد. باید رفتار و کردار آنها را بر وجهی درست حمل کرد. باید اگر احیاناً رفتار مشکوک می‌بینیم بگوییم ان شاء الله قصد خیر داشته و امثال آن. نباید آن را به گونة ناصحیح تفسیر کرده بدگمان نباید شد که همین بدگمانی سبب می‌شود بروید ببینید قضیه چیست و به تجسس بپردازید. وقتی که تجسس کردید ممکن است به عیبی یا رفتار ناشایستی برخورد کنید. به چیزی دست پیدا کنید که دیگران از آن بی‌خبر هستند بعد بیایید آن را برای آنها تعریف کنید و به این وسیله مبتلا به غیبت شوید. لذا خداوند از سه رفتار ناشایست 1. بدگمانی؛ 2. تجسس؛3. غیبت نهی می‌کند.
امّا غیبت چه آثاری دارد؟
آثار دنیوی: وقتی که ما از کسی در پیش دیگران غیبت می‌کنیم آنها با خود فکر می‌کنند این که از فلانی پیش ما بدگویی می‌کند حتما از ما هم نزد دیگران بدگویی می‌کند و به یاد آن شعر می‌افتند که:
آن که عیب دگران نزد تو آورد و شمرد بی‌گمان عیب تو نزد دگران خواهد برد
لذا به ما بدگمان و بی‌اعتماد می‌شوند، بنابراین در درجه اول سبب سلب اعتماد دیگران که در پیش آنها از کسی غیبت کرده‌ایم می‌شود.
اگر غیبت شونده از موضوع باخبر شود و بفهمد که ما عیب او را پیش دیگران گفته‌ایم و از او بدگویی کرده‌ایم از ما دلخور و دلگیر خواهد شد و احتمالاً کینه ما را به دل گیرد و به دشمنی با ما بپردازد و او نیز درصدد تلافی برآید و آبروی ما را پیش دیگران بریزد. بنابراین با غیبت کردن برای خود دشمن درست می‌کنیم و بذر دشمنی و کینه را در جامعه اسلامی می‌پاشیم.[6]
اثر دیگری که در دنیا به دنبال دارد این است که طبق روایات وقتی ما در پی عیوب مردم باشیم تا از آنها آگاه شویم و به دیگران بگوییم، خداوند در پی عیب ما خواهد آمد و ما را هر چند در خانه‌مان باشیم رسوا خواهد کرد. بنابراین اگر در پی رسوا کردن دیگران باشیم خدا نیز ما را رسوا خواهد کرد.[7]
آثار اخروی:
مهمتر از همه آن است که موجب می‌شود حسنات ما از بین برود. در روایت است که آتش در سوزاندن چوب خشک از غیبت در از بین بردن حسنات سریعتر عمل نمی‌کند.[8] یا در روایت دیگری است که کسی در حضور پروردگار متوقف می‌شود و نامه عملش به او داده می‌شود پس کارهای خوب خود را نمی‌بیند، می‌گوید خداوندا این نامه اعمال من نیست، حسناتم در آن نمی‌باشد. به او گفته می‌شود پروردگار تو اشتباه نمی‌کند و نه فراموش می‌کند، اعمال تو با غیبت کردن مردم از بین رفته است و کس دیگر آورده می‌شود و نامه عملش به او داده می‌شود، پس در آن طاعات زیادی می‌بیند پس می‌گوید خداوندا این نامة اعمال من نیست من که این طاعات را انجام نداده بودم. پس به او گفته می‌شود: فلانی از تو غیبت کرد پس کارهای نیکش به تو داده شد.[9]
آثار دیگر:
الف. در یک روایت است که غیبت کننده اگر توبه کند آخرین کسی است که به بهشت می‌رود و اگر توبه نکند اولین کسی است که به دوزخ می‌رود).[10]
ب. در روایت دیگر است که حضرت علی علیه السّلام به نوف که درخواست موعظه کرده بود فرمود از غیبت دوری کن که آن نان خورش سگهای جهنم است.[11]
روایات دیگری نیز هست که ما برای طولانی نشدن مطلب از ذکر آنها خودداری می‌کنیم.
3. عاملی دیگر که می‌تواند در ترک غیبت مؤثر باشد توجه به حقیقت و باطن غیبت است. خداوند می‌گوید: آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید.[12] در این آیه برای نهی از غیبت به حقیقت و باطن غیبت کردن اشاره شده است: حقیقت آن خوردن گوشت مرده برادر است. چون مؤمنین با هم برادرند پس وقتی از یک مؤمن غیبت می‌کنی از برادر خود غیبت کرده‌ای و در حقیقت گوشت مرده او را خورده‌ای. آیا هیچ انسانی گوشت برادر مرده خود را می‌خورد؟ هرگز . پس همان طور که از این مسئله متنفر هستید باید از غیبت کردن تنفر داشته باشید. چون با غیبت کردن دارید همان کاری را می‌کنید که از آن تنفر دارید یعنی گوشت برادر مردة خود را می‌خورید.
انسان که گوشت می‌خورد تنها گوشت تعداد مشخصی از حیوانات را می‌خورد آن هم حیوانی که زنده باشد و انسان آن را بکشد نه حیوان مرده را. امّا انسان گوشت انسان دیگر را هرگز نمی‌خورد به خصوص اگر مرده باشد.
انسان نسبت به برادر خود تعصب می‌ورزد و اگر کسی به او حمله کند از او دفاع می‌کند و نمی‌گذارد به برادرش آسیبی برسد. چه جور برادری باشد که بخواهد به برادرش آسیب و صدمه‌ای برساند. تا چه رسد که بخواهد گوشت او را در حالی که مرده باشد و هیچ گونه دفاعی از خود ندارد بخورد. اینها کارهایی است که انسانهای با وجدان به شدت از آن دوری می‌جویند.
خلاصه و جمع بندی:
سه چیز ما را در ترک غیبت کمک می‌کند: 1. بررسی انگیزه‌ها و عواملی که باعث غیبت کردن می‌شود و سعی در از بین بردن آنها؛ 2. تفکر در آثار دنیوی و اخروی؛ 3. توجه به باطن و حقیقت غیبت که خوردن گوشت برادر مرده باشد. وقتی خواستیم غیبت کنیم اگر به این سه چیز توجه کنیم آن را مرتکب نخواهیم شد و مدتی تمرین در مواظبت ما را برای همیشه از ارتکاب این گناه عظیم باز خواهد داشت ان شاء الله. خصوصاً برای شما که هنوز در ابتدای سن تکلیف هستید مسئله ترک گناه خیلی راحت است چون هنوز به آن عادت نکرده‌اید.
تذکر:
مطالبی که گفته شد مربوط به این بود که چگونه از غیبت کردن فرار کنیم،‌ یعنی غیبت نکنیم ولی نباید فراموش کرد که گاه ما غیبت نمی‌کنیم ولی با گوش دادن به غیبت در گناه آن شریک می‌شویم. در حدیث آمده است که اگر انسان در مجلسی باشد و غیبت برادر مسلمانش را بشنود و آن غیبت را رد کند خداوند عز و جل از او هزار باب شر در دنیا و آخرت از او رد می‌کند ولی اگر رد نکند بر او مثل گناه غیبت کننده است.[13] بنابراین برای آن که از گناه غیبت و عقابی که به دنبال دارد پاک باشیم باید نه غیبت کنیم و نه به غیبت گوش دهیم و با این گوش دادن غیبت کننده را تشویق کنیم بلکه باید در چنین مواردی ضمن نهی از غیبت به یاری غیبت شونده بیاییم و از او دفاع کنیم، مثلاً اگر از عیب دنیایی او از زشتی و نقص عضو او... غیبت می‌کنند بگوییم این که عیبت نیست عیب چیزی است که خدا آن را عیب دانسته است که همان غیبت کردن تو باشد. و اگر از عیب دینی او مثلاً در نماز سهل انگار است غیبت می‌کنند سعی کنیم کار او را توجیه کنیم مثلا بگوییم تو که همیشه با او نیستی شاید خیلی مواقع نمازش را مرتب می‌خواند شاید عذری داشته که نمازش را به موقع نخوانده و امثال آن و اگر قابل توجیه نیست بگوییم بالاخره مؤمن گاهی مبتلا به گناه می‌شود[14] تو هم داری گناه می‌کنی. تو که خودت گناه می‌کنی چرا از دیگران به خاطر آن غیبت می‌کنی. اگر تذکرات ما فایده نداشت و ترک مجلس غیبت دشوار نبود باید مجلس را ترک کرد،[15] و الا با تذکر دادن و نهی از غیبت و دفاع از غیبت شونده ما وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حجرات، 10.
[2] . امام خمینی، چهل حدیث.
[3] . همان، ص 112.
[4] . ر.ک: ملا احمد نراقی، معراج السعادة، مؤسسه مطبوعاتی هدف، چاپ 2، 1367، ص 407.
[5] . حجرات، 12.
[6] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چاپ 17، 1378، ج 22، ص 189.
[7] . چهل حدیث، ص 259.
[8] . محدث نوری، مستدرک الوسایل، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چ 2، 1408، ج 9، ص 126.
[9] . بحار الانوار، ج 74، ص 383.
[10] . حجرات،‌آیة 12.
[11] . ر.ک: محمدی ری شهری، میزان الحکمه، انتشارات دار الحدیث، چ 1، ج 3، ص 2340.
[12] . امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 1، 1371، ص 316.
[13] . امام خمینی، استفتائات،‌مؤسسه نشر اسلامی، چ 2، ص 1372، ج 2، ص 617.
[14] .
[15] .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین