سیاست کشف حجاب کشف حجاب که یک تهاجم بنیادی به فرهنگ اسلامی محسوب می‌شود طرحی استعماری بود که رضاخان مجری آن بود. استعمار در پی یافتن راه‌های تهاجم به فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام و مقابله با گسترش تعالیم مقدس این آیین الهی، سیاست شیطانی (اسلام زدایی) را در سه کشور افغانستان، ترکیه و ایران به مورد اجرا گذاشت و مبارزه ای جدی و پی گیر را با مظاهر اسلام و هرچه که رنگ و صبغه دین و دین باوری داشت، آغاز کرد امان الله خان در افغانستان مأموریت یافت با فرهنگ اسلامی مبارزه و راه را برای ترویج و گسترش جلوه‌های مبتذل فرهنگ غرب هموار کند. در ترکیه این ماموریت استعماری به مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک سپرده شد و او با عزمی جزم ضمن مقابله مستقیم با اسلام، کشورش را براساس الگوهای از قبل تعیین شدة غربی اصلاح کرد و فساد هرزگی و لاقیدی را به بدترین وجه گسترش داد. رضاخان نیز در ایران مأمور اسلام زدایی و آماده سازی زمینه‌ها و شرایط ترویج و رونق فرهنگ مبتذل غرب شده. به دنبال طرح های از قبل پیش بینی شده، آتاتورک رئیس جمهور ترکیه رسما از رضاخان دعوت به عمل آورد و رضاخان با مسافرت به ترکیه بیش از پیش شیفته و فریفته فرهنگ و مظاهر غربی گردید و اقدامات آتاتورک به شدت در روح او تأثیر نهاد و در همان جا تصمیم گرفت که پس از بازگشت به ایران، با شدّت هرچه تمام تر به تغییر و تحول در آداب و رسوم و لباس مردم ایران بپردازد و کشور را سرتاسر همه غربی کند. (رضا شاه با مطرح کردن تغییر لباس و کلاه، مبارزه آشکار و علنی خود را با اسلام آغاز کرد او پس از اجباری کردن استفاده از کلاه اروپایی (شاپو)، به مسئله تغییر لباس و کشف حجاب پرداخت. با مطرح شدن کشف حجاب و از سر برداشتن چادر که نشانة عفاف و پاکی و وسیله صیانت و پاسداری از ناموس و شرف زن مسلمان محسوب می‌شد مخالفت مردم متدین آغاز شد. مخالفت ها و مبارزات مردم مسلمان با دستگیری روحانیون و کشتار مردم سرکوب گردید و بدین ترتیب زمینه‌های مناسب بر مطرح کردن علنی و گستردة منع حجاب آماده شد. با این وصف رضاخان و دار و دسته اش، تصمیم می‌گیرند ابتدا از دربار شروع کنند و باکشف حجاب خانوادة سلطنتی و وزیران، راه را برای گسترش بی‌حجابی و فحشای عمومی هموار سازند. محمود جم نخست وزیر مزدور و خاین وقت، در پاسخ به رضا شاه که می‌پرسد: (چطور است این تحول را از اندرون دربار شروع کنیم) گفت: (اگر اجازه بفرمایید در روز افتتاح دانشسرای مقدماتی تهران علیاحضرت ملکه و علیا حضرت شاهدخت‌ها به اتفاق اعلی حضرت در محل جشن حاضر شوند. ضمنا به همه بانوان وزرا و رجال نیز دستور خواهیم داد که بدون حجاب در این جشن حضور یابند). رضاشاه این طرح را پذیرفت و قرار شد که آن را در هیأت دولت مطرح و به تصویب برسانند. او در جلسه هیأت دولت گفت: (شرکت همسر و دختران من در جشن افتتاح دانشسرای مقدماتی، باید سرمشقی برای همه زنان و دختران ایرانی به خصوص خانم های شما وزرای مملکت باشد. ممکن است ابتدا این عمل سروصدا و جنجال زیادی به پا کند، ولی به هرحال کاری است که باید انجام بشود. ما با هوچی بازی و تعصّب‌های خشک نمی‌توانیم کاروان ترقّیات مملکت را عقب نگه داریم. زن باید از این چادر سیاه آزاد بشود) روز موعود فرا رسید. 17 دی ماه 1314 رضاشاه با همسرش و شمس و اشرف پهلوی که برای اولین بار حجاب از سر برداشته و با شکل جدید غربی در اجتماع ظاهر می‌شدند وارد دانشسرای مقدماتی گشتند. بانوان وزیران نیز برای اولین بار بدون پوشش در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی شرکت کردند. پس از توزیع جوایز فارغ التحصیلان، رضاشاه به سخنرانی پرداخت و در بخشی از سخنانش اعلام کرد: (بی نهایت مسرورم که می‌بینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت، به وضعیت خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود برده اند شما خانم ها این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت‌هایی که دارید، برای ترقی کشور استفاده کنید شما خواهران و دختران من: شما تربیت کننده نسل‌های آینده خواهید بود و شما هستید که می‌توانید آموزگاران خوبی باشید و افراد خوبی از زیر دست شما بیایند) بدین سان حجاب و نجابت زن ایرانی به وسیلة رضاشاه هتک گردید و به جای دروازة تمدن، دروازه فساد، هرزگی و بی بندوباری بروی مردم ایران گشوده شد و غیرت و شرف مردان منکوب و ناموسشان در معرض دید و تماشای دیگران قرار گرفت این آغاز کار و ابتدای راه بود. مراحل بعدی تأسیس عشرتکده‌ها، مراکز عیش و نوش و رقص و آواز و برهنگی و آزادی جنسی زنان و مردان بود و این سوغات بزرگ تمدن غرب، چه زود فراگیر شد و زنان و مردان ایرانی با ولع و اشتیاق تمام، حتی مشتاق تر از زنان و مردان دنیای متعفن غرب، در سراشیبی سقوط در منجلاب فساد و فحشا قرارگرفته و به ابتذال و بی هویتی و شهوت گرایی محض مأنوس شدند در این میان تنها زنان و مردان با ایمان بودند که از شرف و ناموس خویش در آن شرایط سخت و رنج زا صیانت و پاسداری کرده و تحت تأثیر جاذبه‌های فریبنده جنسی که کارگزاران استعمار به تبلیغ و ترویج آن همت می‌گماشتند قرار نگرفتند و پرورش دهنده نسل هایی شدند که امروز در اوج ایمان، صلابت و قدرت در مقابل همه دنیای کفر و الحاد ایستاده و هر روز جبهة جدیدی فتح می‌کنند. رضاخان به روش (استعمار کهنه) یعنی، مقابله مستقیم و آشکار با فرهنگ اسلام به مبارزه پرداخت و چادر را از سر زنان برگرفت و فساد و بی بندوباری را گسترش داد و. پس از وی پسرش محمدرضا با روش (استعمار نو) یعنی نه با حمله آشکار و علنی به مقدسات و حجاب و عفاف زنان، که استفاده از حجاب را آزاد گذاشت و در عین حال به طور مخفی و غیرمستقیم، با حجاب مبارزه کرد باید اذعان داشت که این روش بسیار مؤثّر و کارآمد و نتیجه بخش بود، به گونه‌ای که در طول دوران مرموز روشنفکران غرب زده و با استفاده از حربة (هنر) (قصه، شعر، نقاشی، موسیقی، فیلم، مجله، کتاب و حقایق آن سان بر مردم ایران مشتبه گردید که فساد جنسی، بی‌غیرتی، فحشا و تن فروشی زنان و دختران، (ارزش) و (آزادی) و (تمدن) و (پیشرفت) نام گرفت و ابتذال و پوچی و بی‌هویتی و از خودبیگانگی فراگیر شد(1) پی‌نوشت‌ (1) ر. ک: روزنامه جمهوری، به نقل ازwww.eresaneh.com.
سیاست کشف حجاب رضاخان به تحریک چه کسانی اعمال شد؟ این سیاست قبلا کجا امتحان شده بود و اصولا مبارزه با حجاب مسلمانان چه علتی داشت؟
سیاست کشف حجاب
کشف حجاب که یک تهاجم بنیادی به فرهنگ اسلامی محسوب میشود طرحی استعماری بود که رضاخان مجری آن بود. استعمار در پی یافتن راههای تهاجم به فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام و مقابله با گسترش تعالیم مقدس این آیین الهی، سیاست شیطانی (اسلام زدایی) را در سه کشور افغانستان، ترکیه و ایران به مورد اجرا گذاشت و مبارزه ای جدی و پی گیر را با مظاهر اسلام و هرچه که رنگ و صبغه دین و دین باوری داشت، آغاز کرد امان الله خان در افغانستان مأموریت یافت با فرهنگ اسلامی مبارزه و راه را برای ترویج و گسترش جلوههای مبتذل فرهنگ غرب هموار کند. در ترکیه این ماموریت استعماری به مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک سپرده شد و او با عزمی جزم ضمن مقابله مستقیم با اسلام، کشورش را براساس الگوهای از قبل تعیین شدة غربی اصلاح کرد و فساد هرزگی و لاقیدی را به بدترین وجه گسترش داد.
رضاخان نیز در ایران مأمور اسلام زدایی و آماده سازی زمینهها و شرایط ترویج و رونق فرهنگ مبتذل غرب شده. به دنبال طرح های از قبل پیش بینی شده، آتاتورک رئیس جمهور ترکیه رسما از رضاخان دعوت به عمل آورد و رضاخان با مسافرت به ترکیه بیش از پیش شیفته و فریفته فرهنگ و مظاهر غربی گردید و اقدامات آتاتورک به شدت در روح او تأثیر نهاد و در همان جا تصمیم گرفت که پس از بازگشت به ایران، با شدّت هرچه تمام تر به تغییر و تحول در آداب و رسوم و لباس مردم ایران بپردازد و کشور را سرتاسر همه غربی کند. (رضا شاه با مطرح کردن تغییر لباس و کلاه، مبارزه آشکار و علنی خود را با اسلام آغاز کرد او پس از اجباری کردن استفاده از کلاه اروپایی (شاپو)، به مسئله تغییر لباس و کشف حجاب پرداخت.
با مطرح شدن کشف حجاب و از سر برداشتن چادر که نشانة عفاف و پاکی و وسیله صیانت و پاسداری از ناموس و شرف زن مسلمان محسوب میشد مخالفت مردم متدین آغاز شد. مخالفت ها و مبارزات مردم مسلمان با دستگیری روحانیون و کشتار مردم سرکوب گردید و بدین ترتیب زمینههای مناسب بر مطرح کردن علنی و گستردة منع حجاب آماده شد. با این وصف رضاخان و دار و دسته اش، تصمیم میگیرند ابتدا از دربار شروع کنند و باکشف حجاب خانوادة سلطنتی و وزیران، راه را برای گسترش بیحجابی و فحشای عمومی هموار سازند. محمود جم نخست وزیر مزدور و خاین وقت، در پاسخ به رضا شاه که میپرسد: (چطور است این تحول را از اندرون دربار شروع کنیم) گفت:
(اگر اجازه بفرمایید در روز افتتاح دانشسرای مقدماتی تهران علیاحضرت ملکه و علیا حضرت شاهدختها به اتفاق اعلی حضرت در محل جشن حاضر شوند. ضمنا به همه بانوان وزرا و رجال نیز دستور خواهیم داد که بدون حجاب در این جشن حضور یابند).
رضاشاه این طرح را پذیرفت و قرار شد که آن را در هیأت دولت مطرح و به تصویب برسانند. او در جلسه هیأت دولت گفت: (شرکت همسر و دختران من در جشن افتتاح دانشسرای مقدماتی، باید سرمشقی برای همه زنان و دختران ایرانی به خصوص خانم های شما وزرای مملکت باشد. ممکن است ابتدا این عمل سروصدا و جنجال زیادی به پا کند، ولی به هرحال کاری است که باید انجام بشود. ما با هوچی بازی و تعصّبهای خشک نمیتوانیم کاروان ترقّیات مملکت را عقب نگه داریم. زن باید از این چادر سیاه آزاد بشود)
روز موعود فرا رسید. 17 دی ماه 1314 رضاشاه با همسرش و شمس و اشرف پهلوی که برای اولین بار حجاب از سر برداشته و با شکل جدید غربی در اجتماع ظاهر میشدند وارد دانشسرای مقدماتی گشتند. بانوان وزیران نیز برای اولین بار بدون پوشش در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی شرکت کردند.
پس از توزیع جوایز فارغ التحصیلان، رضاشاه به سخنرانی پرداخت و در بخشی از سخنانش اعلام کرد: (بی نهایت مسرورم که میبینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت، به وضعیت خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود برده اند شما خانم ها این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید، برای ترقی کشور استفاده کنید شما خواهران و دختران من: شما تربیت کننده نسلهای آینده خواهید بود و شما هستید که میتوانید آموزگاران خوبی باشید و افراد خوبی از زیر دست شما بیایند)
بدین سان حجاب و
نجابت زن ایرانی به وسیلة رضاشاه هتک گردید و به جای دروازة تمدن، دروازه فساد، هرزگی و بی بندوباری بروی مردم ایران گشوده شد و غیرت و شرف مردان منکوب و ناموسشان در معرض دید و تماشای دیگران قرار گرفت این آغاز کار و ابتدای راه بود. مراحل بعدی تأسیس عشرتکدهها، مراکز عیش و نوش و رقص و آواز و برهنگی و آزادی جنسی زنان و مردان بود و این سوغات بزرگ تمدن غرب، چه زود فراگیر شد و زنان و مردان ایرانی با ولع و اشتیاق تمام، حتی مشتاق تر از زنان و مردان دنیای متعفن غرب، در سراشیبی سقوط در منجلاب فساد و فحشا قرارگرفته و به ابتذال و بی هویتی و شهوت گرایی محض مأنوس شدند
در این میان تنها زنان و مردان با ایمان بودند که از شرف و ناموس خویش در آن شرایط سخت و رنج زا صیانت و پاسداری کرده و تحت تأثیر جاذبههای فریبنده جنسی که کارگزاران استعمار به تبلیغ و ترویج آن همت میگماشتند قرار نگرفتند و پرورش دهنده نسل هایی شدند که امروز در اوج ایمان، صلابت و قدرت در مقابل همه دنیای کفر و الحاد ایستاده و هر روز جبهة جدیدی فتح میکنند.
رضاخان به روش (استعمار کهنه) یعنی، مقابله مستقیم و آشکار با فرهنگ اسلام به مبارزه پرداخت و چادر را از سر زنان برگرفت و فساد و بی بندوباری را گسترش داد و. پس از وی پسرش محمدرضا با روش (استعمار نو) یعنی نه با حمله آشکار و علنی به مقدسات و حجاب و عفاف زنان، که استفاده از حجاب را آزاد گذاشت و در عین حال به طور مخفی و غیرمستقیم، با حجاب مبارزه کرد باید اذعان داشت که این روش بسیار مؤثّر و کارآمد و نتیجه بخش بود، به گونهای که در طول دوران مرموز روشنفکران غرب زده و با استفاده از حربة (هنر) (قصه، شعر، نقاشی، موسیقی، فیلم، مجله، کتاب و حقایق آن سان بر مردم ایران مشتبه گردید که فساد جنسی، بیغیرتی، فحشا و تن فروشی زنان و دختران، (ارزش) و (آزادی) و (تمدن) و (پیشرفت) نام گرفت و ابتذال و پوچی و بیهویتی و از خودبیگانگی فراگیر شد(1)
پینوشت
(1) ر. ک: روزنامه جمهوری، به نقل ازwww.eresaneh.com.
- [آیت الله سیستانی] چرا حجاب زن غیر مسلمان در یک کشور اسلامی واجب است ولی کشف حجاب زن مسلمان در یک کشور غیر اسلامی ممنوع می باشد؟
- [سایر] به تازگی به مطلبی برخوردم که بیان می داشت: در دین اسلام وقتی یک زن به سن بالای پیری رسید احکام و قواعد محرمیت و نامحرمیت به طور کامل در حق وی به کار نمی رود. در حالی که اگر چنین است این مطلب برداشت می شود که برای این زن جایز خواهد بود که حجاب خویش را در مقابل مردم رعایت نکرده و کشف حجاب نماید. و اگر چنین مطلبی صحت داشته باشد، چگونه می توان "خیلی پیر بودن" را بررسی و قضاوت کرد؟
- [آیت الله سیستانی] آیا در جایی که نداشتن حجاب مستوجب به گناه انداختن کسی نمیشود پوشاندن سر برای خانمها واجب هست (مشروط بر اینکه بقیه نقاط بدن کاملا پوشیده باشد). مثلا در اروپا که مردم اهمیتی برای حجاب قائل نیستند دیده شدن موی سر یک خانم چه مشکلی می تواند ایجاد کند. کما اینکه در قرآن آمده است خودتان را بپوشانید تا مانع از تحریک مردان نشوید. البته همینطور گفته شده است که با حجاب شما از غیر مسلمان میشوید. یعنی ارزش برای زن مسلمان قائل شده است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] پدر و مادری نذر می کنند که اگر خدا به آنان فرزند پسر بدهد روز عاشورا بر سر او تیغ بزنند، آیا با توجّه به این که انجام این گونه اعمال باعث وهن شیعه و عزاداری سیّدالشهدا(علیه السلام) و موجب سوء استفاده دشمنان اسلام می گردد عمل به این نذر واجب است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] از آن جا که مسأله حجاب یک امر ضروری اسلام است و از آن جا که باید حدود و قوانین اسلامی در کشور جمهوری اسلامی خصوصا در شهرهای مذهبی از جمله شهر مقدّس قم رعایت شود که بحمداللّه این قوانین اسلامی تا به امروز در شهر مقدّس قم رعایت شده اما متأسفانه این روزها در این شهر مقدّس اعمال ناشایستی مشاهده می شود که در شأن و مقام و منزلت این شهر مقدّس نیست لذا کراراً مشاهده می شود که اعمال ناشایستی در وسایل نقلیّه خصوصاً در کاروانهای عروسی که از مقابل حرم مطهّر حضرت معصومه(علیها السلام) عبور می کنند انجام می شود و یا به طور کلّی در مکانهای مقدّسی از جمله در مسجد مقدّس جمکران که مورد لطف و مرحمت پروردگار و حضرت بقیه اللّه الاعظم(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) بوده صورت می گیرد که واقعاً جای تأسف و نگرانی است چرا که مقام و منزلت این شهر بالاتر و والاتر از آن است که اجازه بدهد این گونه اعمال در آن صورت گیرد لذا از آن جا که مراجع بزرگوار همیشه و در هر حال به فریاد و کمک انقلاب و اسلام می رسند و با فتاوای دندان شکن خود مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی می زنند بر آن شدیم که فتوای صریح حضرتعالی را در خصوص این مسأله در شهر مقدس قم بدانیم.
- [سایر] من چند تا سؤال دارم راجع به تعیین اول وقت ماه مبارک رمضان و ماه شوال. چرا یوم الشک باید باشد تا ماه شعبان به سی روز منجر شود؟ آیا یوم شک دلالت بر عدم اطمینان که ماه چند روز دور زمین می چرخد است؟ چرا؟ چون هلال باید رؤیت شود؟ یا به علت عدم کشف وسایل جدید در عصر پیامبر بود؟ آیا دلیل آن که باید هلال رؤیت شود بر اساس برداشت از آیه قرآن " فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ" است؟پس چرا آیه نمی گوید فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الهلال فَلْیَصُمْهُ ؟ اگر در این آیه از کلمه "شهر" استفاده شود (به این معنی تعداد روزها 29 یا 30 روز) وجود ماه هست پس آیا آن به معنی چرخه ماه یعنی ورود اول ماه که می توان با رؤیت حاصل می شود یا با کشف دانش(حساب)؟ در مورد روزه ما باید طبق رؤیت هلال عمل کنیم ولی در ماهای دیگر بر اساس تاریخ رسمی بدون رؤیت هلال عمل می کنیم؟ در حالی که در ماهای دیگر وقتهای وجود دارد ما عملی را باید انجام بدهیم؟ در مورد ماه حج، مسلمانان که در مراسم حج شرکت می کنند فقط از تاریخ معینی را که مملکت عربیه تعیین می کنند تبعیت می کنند مانند وقوف در عرفه؟ یا مثل ماهای دیگر مثلا نیمه رجب¸ نیمه شعبان¸روزهای ولادت و شهادت؟ آیا خدا وند مهربان بین عبادت مستحب و واجب فرق قایل است؟ منظور این که عبادت واجب باید حجتش صحیح و تمام باشد در حالی که اعمال مستحبی لازم نیست این چنین شود؟ زیرا آنچه که مهم است در اعمال مستحبی ماهیت و حقیقت آن است که به دست بیاوریم؟ با تشکر
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمی دونم از کجا بگم ولی یک بیوگرافی مختصری از خودم میدم 2-دختری بیست وسه ساله ام.دانشجوی فوق رشته بیوتکنولوژی کشاورزی 3-دریک خانواده فرهنگی وبه اعتقاد خودمون مذهبی به دنیا آمدم 3-من از دوران دبیرستان نمی دونم یک چیزی در درونم بود ولی از حدودسه سال پیش یک تلنگر بیدارم کرد. 4-قبل از این سه سال برای قرآن،ائمه وامامان ارزش بیشماری قائل می شدم ولی انجام اعمال مذهبی وصرفا گریه برای امام حسین وبه فکر امام حسین بودن مخصوص محرم بود.برای مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضی از دوستای جدید وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خیلی چیزا به لطف خدا درمن تغییرکرد.سعی درتغییرافکاری داشتم که یک عمر در ذهن من خوانده می شد ومن به ظاهر فکر میکردم بی تفاوتم ولی قاعدتا در من تاثیر میگذاشت 7-بگم که خدایی نکرده قصد بدگویی از خانواده ام را ندارم که من اساسا مدیون پدرومادرم هستم،اگر بگویم که مثلا برایم هیچ کاری نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خیلی از شکل گیری های مثبت در من شدند،همینقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مدیون آنها هستم. 8-امااما،خوب دید من،نظرمن،دیدگاه من راجب مذهب،سیاست،با آنها فرق کرده،من فهمیدم که نماز وروزه صرف مسلمانی که مدنظراولیا وپیغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسین فقط برای محرم نیست،امام علی مخصوص شبهای قدر. 9-فهمیدم اسلام برنامه زندگی است،همه چی من باید منطبق با اسلام باشد.ولی سر این مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراین مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا می گویند که همه چی سر وقت خودش،موسیقی به وقتش،امام حسین به وقتش!!!!!!! 11-این مسائل یک شبه برای من حادث نشد،طی این سه سال هربار تغییراتی. 12-حتی من رشته لیسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزی مشغول به تحصیل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شدید پدر مواجه شدم. 13-درنتیجه با مشورت با بعضی اساتید که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعای خیر پدرومادر بیش از اینها می ارزد که به لطف بینهایت خدا که همیشه شامل این بنده سروپاتقصیرشده ودعای آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزی قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهایی که دوست دارم را مطالعه میکنم؛حتی در دانشگاه مجازی امام خمینی به طور مجازی رشته معارف را انتخاب و درحال تحصیلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومی نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سیاست،متاسفانه پدرم بدی های زیادی به قول خودشان از بقیه دیدن،پدرم به شدت امام خمینی را دوست داشتند ولی الن به علت اینکه میبیند یک عده ازاین موقعیتها به راحتی ها استفاده می کنند واسلام در برخی موارد ازحالت انقلابی به تشریفاتی تبدیل شده،ازهمه چی زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما این بی اعتمادی تا حدود خیلی کمی به من هم منتقل شده در واقع من خیلی چیزها ازسیاست ورهبری وولایت فقیه نمی دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلی درگیری ذهنی که داشتم برایم حل شده. همین طور از انقلاب.راستی من همیشه خودم رو مدیون شهدا می دونستم ومی دونم.دلم براشون می تپه. 17-خودم با سخنرانی هایی از استادرحیم پورازغدی،مطاله کتب استاد مطهری به خیلی چیزا رسیدم.ولی هنوز نتونستم به همه چی اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابی برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،یه جور میخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چیزی که میخونم عالیه. 18-دیشب که توبرنامه بی نظیر پارک ملت،حرف از کتاب زدین به نظرم رسید این مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمایی کنید که چه کنم؟؟ 19-اینکه چه کتابهایی بخونم به کی اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شریعتی هم کتاب خوندم.ادبیات ایشونو خیلی دوست دارم نه دیدگاهشونو گرچه بعضی از دیدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمایش آقای شهیدی فر هم کاملا درمورد شریعتی با ایشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولانی شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقی شهیدی فر هم منتقل کنید بابت برنامه فوق العاده شون،تواین بی برنامه گی تلویزیون،برنامه عالیه.وحال من را خیلی خوب می کند.چرا که ایشان هم دغدغه اصلیشان مذهب واخلاق است.