نخست یادآوری این نکته ضرورت دارد که پرسش از چرایی تفاوت دیه زن و مرد، تازگی ندارد و در عصر امامان معصوم علیهم السلام نیز این مسأله مطرح بوده است. در کتابهای روایی شیعه و سنی به نشانههای که نمایانگر سؤال برانگیز بودن این موضوع است بر میخوریم. به عنوان نمونه، فقیهان اهل سنت روایتی را نقل میکنند که در آن (ربیعه) با تعجب این مسأله را مطرح میکند، (سعید بن مسیب) در پاسخ میگوید: (سنت این چنین است)[1]. و یا اینکه امام صادق علیه السلام در پاسخ (ابان بن تغلب) که از شنیدن حکم این مسأله سخت دچار تعجب شده بود، و آن را بعید میدانست، فرمود: (آهسته باش ای ابان! این حکم رسول خداست).[2] چنان که مشاهده میشود، در این نگرش محور اصلی پاسخ را دعوت به تعبد نسبت به احکام خدا و تعهد به سنت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تشکیل میدهد که این همان روح شریعت و مبنای دینداری است، و بدون آن اسلام و مسلمانی، شعاری بیش نیست. اینک به توجه حضرت عالی را به دلایل این حکم جلب میکنیم: در قرآن کریم، فقط در یک آیه[3]، از دیه نام برده شده است که در آن به مقدار و تفاوت دیه زن و مرد اشاره نشده است. بنابراین، دلایل عمده، روایات و اجماع فقها است: الف. روایات: روایاتی که بر نصف بودن دیه زن نسبت به مرد، دلالت دارند، دو دستهاند یا ناظر به قتل نفس و یا در خصوص دیه اعضا و جراحات هستند. جالب اینکه اغلب آنها صحیحاند. به عنوان نمونه، از امام صادق علیه السلام نقل شده که (دیه زن نصف دیه مرد است)[4] و روایاتی که همین محتوا را دارند.[5] همین طور درباره دیه اعضا و جراحات، صحیح ابان بن تغلب از امام صادق را داریم که از مستندات اصلی فقها در باب حرمت قیاس است. مضمون حدیث این است: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: نظر شما درباره مردی که یک انگشت از انگشتان زنی را قطع کرده، چیست؟ فرمود: ده شتر، دو انگشت بیست شتر، سه انگشت سی شتر، اگر چهارتا را برید، دیهاش بیست شتر. گفتم: منزه است خداوند، این چه حکمی است؟ (دیه سه انگشت بیشتر از دیه چهار انگشت) زمانی که در عراق بودیم این حکم را شنیدیم اما از گوینده آن بیزاری جستیم، و گفتیم این از القائات شیطان است. امام صادق فرمود: آهسته باش ای ابان! آنچه گفتیم حکم پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله است. زن تا یک سوم دیه با مرد برابر است. هرگاه به این حد رسید به نصف بر میگردد. ای ابان! تو از در قیاس با من وارد شدی، و هرگاه قیاس در سنت راه یابد، دین نابود میشود)[6] و نظایر این روایت که همه معتبرند.[7] همانگونه که پیشتر اشاره شد، محور پاسخ را در این روایات تعبد تشکیل میدهد. اهل سنت نیز از پیامبر صلّی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و صحابه نقل کردهاند که (دیه زن نصف دیه مرد است)[8]. ب. اجماع: دومین دلیلی که بر این حکم دلالت دارد، اجماع فقیهان عامه و خاصه است. در کتاب ارزشمند جواهر الکلام مینویسد: (این مسأله از لحاظ روایی و فتوایی مورد اتفاق است و اختلافی در آن نیست) بجز دو نفر به نامهای (اصم) و (ابن علیه) که گفتهاند دیه مرد و زن مساوی است. اما کسانی که اجماع امت را در این زمینه نقل کردهاند، به اختلاف نظر آن دو اعتنایی نکردهاند، بنابراین اثری بر آن مترتب نیست).[9] فقیهان اهل سنت نیز عموماً همین نظر را دارند، و این حکم را اتفاقی شمردهاند. در (المفتی) چنین آمده است: (دیه زن مسلمان نصف دیه مرد مسلمان است، و اهل علم بر این امر اتفاق دارند، فقط از (ابن علیه) و (ابوبکر اصم) نقل شده که گفتهاند: دیه زن مثل دیه مرد است، زیرا پیامبر به طور مطلق فرمود: دیه نفس مؤمن صد شتر است. اما این قول شاذی است که مغایر سنت پیامبر و اجماع صحابه است).[10] دیگران نیز این اجماع را نقل کردهاند.[11] با توجه به دلایل مزبور، جای هیچ گونه شک نیست به این که تفاوت دیه زن و مرد از احکام قطعی اسلام است، باقی نمیماند. اما این پرسش هم چنان مطرح است که چرا شارع مقدس دیه زنان را نصف دیه مردان قرار داده است؟ و حکمت این مسأله چیست؟ چه توجیه عقلی و عرفی برای این حکم وجود دارد؟ اگر اسلام دین مساوات و برابری است پس چرا خون بهای زن نصف بهای خون مرد باشد؟ در این زمینه، ممکن است بیانهای متفاوتی ارائه شده باشد. در این فرصت به پاسخی که مناسبتر به نظر میرسد، اشاره میکنیم: اولاً، دیه بر عکس آنچه که در فارسی گفته میشود (خون بها) بهای خون نیست، ارزش خون انسان را با این چیزها نمیتوان تأمین کرد، از منظر قرآن کریم خون یک انسان برابر با خون همه انسانهاست، و آن هم با پول و نظایر آن قابل مبادله نیست. نقش دیه این است که هم مجازات است که طرف حواسش را جمع کند و دیگر از این اشتباهات مرتکب نشود، و هم جبران خسارت اقتصادی است، یعنی مردی، زنی در یک خانواده از میان رفته است، جای او خالی است، و این خلأ خسارت اقتصادی به آن خانواده وارد میکند، و دیه برای جبران خسارت وارده است. پس دیه بهای خون نیست تا گفته شود پس خون مرد رنگینتر از خون زن است.[12] ثانیاً، با این فرض که دیه برای جبران خسارت وارده به مجنی علیه یا خانواده اوست، گفته میشود از آنجا که مرد نقش بیشتر و مؤثرتری در زندگی اقتصادی دارد، و از بین رفتن و یا صدمه دیدن او لطمه بیشتری به اقتصاد خانواده وارد میآورد، به ویژه که در نظام حقوق اسلام، اداره خانواده و مسؤولیت تأمین معیشت آن با مرد است بنابراین دیه او باید بیشتر باشد. از این منظر تفاوت دیه زن و مرد، هرگز به معنای پائینتر بودن ارزش زن نیست، بلکه بدان دلیل است که تبعات از دست دادن مرد یا صدمه دیدن او از لحاظ اقتصادی بیشتر از زن است، و حال که قرار است این ضایعه به صورت مادی جبران شود، و در واقع تحت عنوان دیه خسارت داده شود، و طبعاً این تفاوت وضع باید در نظر گرفته شود. از آنجا که حکم شرعی و قانونی با توجه به وضع غالب تعیین میشود، وضع غالب این است که مرد تأمین کننده هزینه خانواده و دارای نقش مؤثرتر در وضع اقتصادی و مالی است، بنابراین خسارت قابل پرداخت به او یا خانوادهاش تحت عنوان دیه بیشتر از آن تعیین شده است. و امروز بیشتر صاحب نظران با این تبیین تفاوت دیه زن و مرد را توجیه میکنند. واقعیت را باید پذیرفت، و بین شعار با واقعیت تفکیک کرد، واقعیت یک چیزی است و مسایل شعاری چیزی دیگر، گاه از هم جدا میشوند. آفرینش، زن و مرد را براساس حکمت و برای فعالیتهای متفاوتی خلق کرده است. یک واقعیت این است که زن باید باردار شود، بچه داشته باشد، دوران بارداری، شیردادن، و حمایت و حضانت از بچه، یک دورانی است که مقدار زیادی از بهترین عمر زن را میگیرد،ؤ این خدمت است ولی کار اقتصادی نیست، افزون بر این، وضع حمل مقدار زیادی از نیروی جسمانی زن را میگیرد، هر چه فرزند بیشتر به دنیا بیاورد، در واقع ایثارگری بیشتری کرده است، این یک واقعیتی است آفرینش زن این است با شعار نمیتوان آفرینش را عوض کرد. این یک واقعیتی که عامل تفاوت در بازدهی اقتصادی است. واقعیت دیگر، تفاوت ساختمانی زن و مرد، باعث گردیده بسیاری از کارهای اجتماعی به دلیل خشن و مشقت بار بودن آن برعهده مردان باشد، چون آن دو از نظر تفاوت جسمانی فرق دارند. این امر به اندازهای واضح است، حتی در کشورهای که شعار تشابه و تساوی زن و مرد را سر میدهند، باز در عمل، فعالیتها یک سان نیست. پس در اسلام از نظر بعد انسانی و الهی و ارزشی، تفاوتی بین زن و مرد نیست، تفاوت در بازده اقتصادی است، و حکمت تفاوت دیه به عنوان جبران خسارت نیز بر این معیار توجیه پذیر است.[13] نتیجه آن که، دلایل تفاوت دیه زن و مرد، روایات است و اجماع فقیهان مسلمان، و محور اصلی پاسخ در این رویکرد، تعبد نسبت به احکام الهی و سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است. اما تعبد در برابر احکام اسلام منافاتی با پی جوئی از حکمت و فلسفه آن ندارد، چون ما معتقدیم که احکام شریعت تابع مصالح و مفاسدند. و در همه آنها منافع مردم و دفع ضرر از آنها لحاظ شده است. براین اساس، حکمت تفاوت دیه زن و مرد، اختلاف در نقش آنها در عرصه اقتصاد است، از آنجا که بازده اقتصادی مرد غالباً بیشتر از زن است، طبعاً تبعات از دست دادن مرد یا صدمه دیدن او، از لحاظ اقتصادی بیشتر از زن است، دیه او نیز بیشتر از زن قرار داده شده است. [1] . ابوبکر احمد بن علی، الجصاص (الرازی)، مختصر اختلاف العلماء، تحقیق عبدالله نذیر احمد، (بیروت، دارالبشائر الاسلامیه، 1416 ق)، ج 5، ص 105. [2] . محمد بن الحسن الحر العاملی؛ وسایل الشیعه، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا) ج 19، ص 268، حدیث1، باب 44، دیات الاعضا. [3] . نساء ( )/92. [4] . همان، ص 152151، روایات 1و2و3، باب 5، ابواب دیات نفس. [5] . همان. [6] . همان، ص 268، روایت 1، باب 44، ابواب دیات الاعضا؛ محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1367) ج 7، ص 299، ج 6، ص 295، ح 1. [7] . وسایل الشیعه، همان، ص 122، ح 1و2، ابواب قصاص الطرف، و ص 295، ح 1، باب 3، ابواب دیات الشجاح و الجراح. [8] . ر.ک. ابن قدامه المقدسی، المفتی، بیروت، عالم الکتب، بیتا، ج 7، ص 371؛ دهبه الرجیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق، چ 3، 1984، ج 6، ص 310؛ عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ هفتم، 1406 ق،، ج 5، ص 371. [9] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، تحقیق عباس قوچانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، 1367، ج 43، ص 32. [10] . عبدالله بن احمد، ابن قدامه، المفتی، بیروت، عالم الکتب، بیتا، ج 7، ص 797. [11] . عبدالقادر عوده، التشریع الجنایی مقارنا بالقانون الوضعی، بیروت، دارالکتاب العربی، ج 1، ص 669، و ج 2، ص 182. [12] . ناصر مکارم شیرازی، دروس خارج فقه، بحث دیات، روزنامه آموزشی پژوهشی فیضیه، شماره 18، ص 5. [13] . ر.ک. همان، ص 85؛ و عبدالله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ دوم، 1376، ص 421؛ محمد رشید رضا، المنار، ج 5، ص 332. www.andisheqom.com
نخست یادآوری این نکته ضرورت دارد که پرسش از چرایی تفاوت دیه زن و مرد، تازگی ندارد و در عصر امامان معصوم علیهم السلام نیز این مسأله مطرح بوده است. در کتابهای روایی شیعه و سنی به نشانههای که نمایانگر سؤال برانگیز بودن این موضوع است بر میخوریم. به عنوان نمونه، فقیهان اهل سنت روایتی را نقل میکنند که در آن (ربیعه) با تعجب این مسأله را مطرح میکند، (سعید بن مسیب) در پاسخ میگوید: (سنت این چنین است)[1]. و یا اینکه امام صادق علیه السلام در پاسخ (ابان بن تغلب) که از شنیدن حکم این مسأله سخت دچار تعجب شده بود، و آن را بعید میدانست، فرمود: (آهسته باش ای ابان! این حکم رسول خداست).[2]
چنان که مشاهده میشود، در این نگرش محور اصلی پاسخ را دعوت به تعبد نسبت به احکام خدا و تعهد به سنت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تشکیل میدهد که این همان روح شریعت و مبنای دینداری است، و بدون آن اسلام و مسلمانی، شعاری بیش نیست. اینک به توجه حضرت عالی را به دلایل این حکم جلب میکنیم:
در قرآن کریم، فقط در یک آیه[3]، از دیه نام برده شده است که در آن به مقدار و تفاوت دیه زن و مرد اشاره نشده است. بنابراین، دلایل عمده، روایات و اجماع فقها است:
الف. روایات: روایاتی که بر نصف بودن دیه زن نسبت به مرد، دلالت دارند، دو دستهاند یا ناظر به قتل نفس و یا در خصوص دیه اعضا و جراحات هستند. جالب اینکه اغلب آنها صحیحاند. به عنوان نمونه، از امام صادق علیه السلام نقل شده که (دیه زن نصف دیه مرد است)[4] و روایاتی که همین محتوا را دارند.[5] همین طور درباره دیه اعضا و جراحات، صحیح ابان بن تغلب از امام صادق را داریم که از مستندات اصلی فقها در باب حرمت قیاس است. مضمون حدیث این است: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: نظر شما درباره مردی که یک انگشت از انگشتان زنی را قطع کرده، چیست؟ فرمود: ده شتر، دو انگشت بیست شتر، سه انگشت سی شتر، اگر چهارتا را برید، دیهاش بیست شتر. گفتم: منزه است خداوند، این چه حکمی است؟ (دیه سه انگشت بیشتر از دیه چهار انگشت) زمانی که در عراق بودیم این حکم را شنیدیم اما از گوینده آن بیزاری جستیم، و گفتیم این از القائات شیطان است.
امام صادق فرمود: آهسته باش ای ابان! آنچه گفتیم حکم پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله است. زن تا یک سوم دیه با مرد برابر است. هرگاه به این حد رسید به نصف بر میگردد. ای ابان! تو از در قیاس با من وارد شدی، و هرگاه قیاس در سنت راه یابد، دین نابود میشود)[6] و نظایر این روایت که همه معتبرند.[7] همانگونه که پیشتر اشاره شد، محور پاسخ را در این روایات تعبد تشکیل میدهد.
اهل سنت نیز از پیامبر صلّی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و صحابه نقل کردهاند که (دیه زن نصف دیه مرد است)[8].
ب. اجماع: دومین دلیلی که بر این حکم دلالت دارد، اجماع فقیهان عامه و خاصه است. در کتاب ارزشمند جواهر الکلام مینویسد: (این مسأله از لحاظ روایی و فتوایی مورد اتفاق است و اختلافی در آن نیست) بجز دو نفر به نامهای (اصم) و (ابن علیه) که گفتهاند دیه مرد و زن مساوی است. اما کسانی که اجماع امت را در این زمینه نقل کردهاند، به اختلاف نظر آن دو اعتنایی نکردهاند، بنابراین اثری بر آن مترتب نیست).[9]
فقیهان اهل سنت نیز عموماً همین نظر را دارند، و این حکم را اتفاقی شمردهاند. در (المفتی) چنین آمده است: (دیه زن مسلمان نصف دیه مرد مسلمان است، و اهل علم بر این امر اتفاق دارند، فقط از (ابن علیه) و (ابوبکر اصم) نقل شده که گفتهاند: دیه زن مثل دیه مرد است، زیرا پیامبر به طور مطلق فرمود: دیه نفس مؤمن صد شتر است. اما این قول شاذی است که مغایر سنت پیامبر و اجماع صحابه است).[10] دیگران نیز این اجماع را نقل کردهاند.[11]
با توجه به دلایل مزبور، جای هیچ گونه شک نیست به این که تفاوت دیه زن و مرد از احکام قطعی اسلام است، باقی نمیماند. اما این پرسش هم چنان مطرح است که چرا شارع مقدس دیه زنان را نصف دیه مردان قرار داده است؟ و حکمت این مسأله چیست؟ چه توجیه عقلی و عرفی برای این حکم وجود دارد؟ اگر اسلام دین مساوات و برابری است پس چرا خون بهای زن نصف بهای خون مرد باشد؟
در این زمینه، ممکن است بیانهای متفاوتی ارائه شده باشد. در این فرصت به پاسخی که مناسبتر به نظر میرسد، اشاره میکنیم:
اولاً، دیه بر عکس آنچه که در فارسی گفته میشود (خون بها) بهای خون نیست، ارزش خون انسان را با این چیزها نمیتوان تأمین کرد، از منظر قرآن کریم خون یک انسان برابر با خون همه انسانهاست، و آن هم با پول و نظایر آن قابل مبادله نیست. نقش دیه این است که هم مجازات است که طرف حواسش را جمع کند و دیگر از این اشتباهات مرتکب نشود، و هم جبران خسارت اقتصادی است، یعنی مردی، زنی در یک خانواده از میان رفته است، جای او خالی است، و این خلأ خسارت اقتصادی به آن خانواده وارد میکند، و دیه برای جبران خسارت وارده است. پس دیه بهای خون نیست تا گفته شود پس خون مرد رنگینتر از خون زن است.[12]
ثانیاً، با این فرض که دیه برای جبران خسارت وارده به مجنی علیه یا خانواده اوست، گفته میشود از آنجا که مرد نقش بیشتر و مؤثرتری در زندگی اقتصادی دارد، و از بین رفتن و یا صدمه دیدن او لطمه بیشتری به اقتصاد خانواده وارد میآورد، به ویژه که در نظام حقوق اسلام، اداره خانواده و مسؤولیت تأمین معیشت آن با مرد است بنابراین دیه او باید بیشتر باشد. از این منظر تفاوت دیه زن و مرد، هرگز به معنای پائینتر بودن ارزش زن نیست، بلکه بدان دلیل است که تبعات از دست دادن مرد یا صدمه دیدن او از لحاظ اقتصادی بیشتر از زن است، و حال که قرار است این ضایعه به صورت مادی جبران شود، و در واقع تحت عنوان دیه خسارت داده شود، و طبعاً این تفاوت وضع باید در نظر گرفته شود.
از آنجا که حکم شرعی و قانونی با توجه به وضع غالب تعیین میشود، وضع غالب این است که مرد تأمین کننده هزینه خانواده و دارای نقش مؤثرتر در وضع اقتصادی و مالی است، بنابراین خسارت قابل پرداخت به او یا خانوادهاش تحت عنوان دیه بیشتر از آن تعیین شده است. و امروز بیشتر صاحب نظران با این تبیین تفاوت دیه زن و مرد را توجیه میکنند.
واقعیت را باید پذیرفت، و بین شعار با واقعیت تفکیک کرد، واقعیت یک چیزی است و مسایل شعاری چیزی دیگر، گاه از هم جدا میشوند. آفرینش، زن و مرد را براساس حکمت و برای فعالیتهای متفاوتی خلق کرده است. یک واقعیت این است که زن باید باردار شود، بچه داشته باشد، دوران بارداری، شیردادن، و حمایت و حضانت از بچه، یک دورانی است که مقدار زیادی از بهترین عمر زن را میگیرد،ؤ این خدمت است ولی کار اقتصادی نیست، افزون بر این، وضع حمل مقدار زیادی از نیروی جسمانی زن را میگیرد، هر چه فرزند بیشتر به دنیا بیاورد، در واقع ایثارگری بیشتری کرده است، این یک واقعیتی است آفرینش زن این است با شعار نمیتوان آفرینش را عوض کرد. این یک واقعیتی که عامل تفاوت در بازدهی اقتصادی است. واقعیت دیگر، تفاوت ساختمانی زن و مرد، باعث گردیده بسیاری از کارهای اجتماعی به دلیل خشن و مشقت بار بودن آن برعهده مردان باشد، چون آن دو از نظر تفاوت جسمانی فرق دارند. این امر به اندازهای واضح است، حتی در کشورهای که شعار تشابه و تساوی زن و مرد را سر میدهند، باز در عمل، فعالیتها یک سان نیست.
پس در اسلام از نظر بعد انسانی و الهی و ارزشی، تفاوتی بین زن و مرد نیست، تفاوت در بازده اقتصادی است، و حکمت تفاوت دیه به عنوان جبران خسارت نیز بر این معیار توجیه پذیر است.[13]
نتیجه آن که، دلایل تفاوت دیه زن و مرد، روایات است و اجماع فقیهان مسلمان، و محور اصلی پاسخ در این رویکرد، تعبد نسبت به احکام الهی و سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است. اما تعبد در برابر احکام اسلام منافاتی با پی جوئی از حکمت و فلسفه آن ندارد، چون ما معتقدیم که احکام شریعت تابع مصالح و مفاسدند. و در همه آنها منافع مردم و دفع ضرر از آنها لحاظ شده است. براین اساس، حکمت تفاوت دیه زن و مرد، اختلاف در نقش آنها در عرصه اقتصاد است، از آنجا که بازده اقتصادی مرد غالباً بیشتر از زن است، طبعاً تبعات از دست دادن مرد یا صدمه دیدن او، از لحاظ اقتصادی بیشتر از زن است، دیه او نیز بیشتر از زن قرار داده شده است.
[1] . ابوبکر احمد بن علی، الجصاص (الرازی)، مختصر اختلاف العلماء، تحقیق عبدالله نذیر احمد، (بیروت، دارالبشائر الاسلامیه، 1416 ق)، ج 5، ص 105.
[2] . محمد بن الحسن الحر العاملی؛ وسایل الشیعه، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا) ج 19، ص 268، حدیث1، باب 44، دیات الاعضا.
[3] . نساء ( )/92.
[4] . همان، ص 152151، روایات 1و2و3، باب 5، ابواب دیات نفس.
[5] . همان.
[6] . همان، ص 268، روایت 1، باب 44، ابواب دیات الاعضا؛ محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1367) ج 7، ص 299، ج 6، ص 295، ح 1.
[7] . وسایل الشیعه، همان، ص 122، ح 1و2، ابواب قصاص الطرف، و ص 295، ح 1، باب 3، ابواب دیات الشجاح و الجراح.
[8] . ر.ک. ابن قدامه المقدسی، المفتی، بیروت، عالم الکتب، بیتا، ج 7، ص 371؛ دهبه الرجیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق، چ 3، 1984، ج 6، ص 310؛ عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ هفتم، 1406 ق،، ج 5، ص 371.
[9] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، تحقیق عباس قوچانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، 1367، ج 43، ص 32.
[10] . عبدالله بن احمد، ابن قدامه، المفتی، بیروت، عالم الکتب، بیتا، ج 7، ص 797.
[11] . عبدالقادر عوده، التشریع الجنایی مقارنا بالقانون الوضعی، بیروت، دارالکتاب العربی، ج 1، ص 669، و ج 2، ص 182.
[12] . ناصر مکارم شیرازی، دروس خارج فقه، بحث دیات، روزنامه آموزشی پژوهشی فیضیه، شماره 18، ص 5.
[13] . ر.ک. همان، ص 85؛ و عبدالله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ دوم، 1376، ص 421؛ محمد رشید رضا، المنار، ج 5، ص 332.
www.andisheqom.com
- [سایر] چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟
- [سایر] چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟
- [سایر] چرا دیه زن نصف مرد است ؟
- [سایر] چرا دیه زن نصف مرد است؟
- [آیت الله خامنه ای] با توجه به اینکه دیه زن چنانچه به ثلث دیه کامل مرد برسد نصف دیه مرد می شود حال چنانچه ارش جراحت زن به ثلث یا مازاد آن برسد همینطور نصف می شود؟ یا قاعده فوق شامل ارش نمی شود؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا حکمت اینکه (دیه زن نصف دیه مرد است) روشن شده است؟
- [سایر] شبهه: زن و مرد از جهت انسان بودن و مسلمان بودن برابرند، ولی در اسلام حقوق زن نصف حقوق مرد است.
- [آیت الله بهجت] در باب جراحات و اعضا، دیه ی زن مانند دیه ی مرد است تا به ثلث دیه ی کامله برسد و در صورت رسیدن به ثلث، دیه ی زن نصف دیه ی مرد است. آیا در جراحات موجب ارش که بر زن وارد می شود، بایستی میزان ارش بر اساس دیه ی زن احتساب شود یا بر مبنای دیه ی مرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] با توجه به این که اسلام از برابری حقوق زن و مرد سخن به میان آورده و علت نصف بودن دیه زن را سرپرستی مرد توجیه کرده است، حال با توجه به به این زمانه که زن ها تحصیل کرده و شاغل هستند و از پس مخارج خود و حتی خانواده بر می آیند، آیا این حکم عادلانه می باشد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] با توجه به این که اسلام از برابری حقوق زن و مرد سخن به میان آورده و علت نصف بودن دیه زن را سرپرستی مرد توجیه کرده است، حال با توجه به به این زمانه که زن ها تحصیل کرده و شاغل هستند و از پس مخارج خود و حتی خانواده بر می آیند، آیا این حکم عادلانه می باشد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دیه اعضا و جراحات وارده بر زن تا به مقدار ثلث دیه مرد نرسیده با مرد مساوی است، و به مقدار ثلث دیه مرد که رسید، دیه زن نصف دیه مرد است.
- [آیت الله مظاهری] دیه مرد مسلمان هزار مثقال شرعی طلا (هر مثقال هیجده نخود) است و دیه زن نصف مرد است.
- [آیت الله مظاهری] اگر مردی زنی را بکشد میتوانند او را بکشند ولی چون دیه زن نصف دیه مرد است باید برای کشتن مرد، نصف دیه او را بدهند. و اگر زنی مردی را بکشد میتوانند زن را بکشند ولی باید به کشتن او اکتفا کنند و حقّ مطالبه نصف دیه را ندارند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] دیه اعضاء بدن زن تا مقداری که به ثلث دیه نرسیده با دیه مرد مساویست و در صورتی که به ثلث برسد دیه او نصف دیه مرد خواهد بود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر وارث، خُنْثای مشکل باشد به گونهای که با هیچ یک از نشانههای تعیین شده، مرد یا زن بودن او مشخّص نشود نصف ارث یک مرد و نصف ارث یک زن را به او میدهند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] دیه چند چیز مثل دیه کشتن است که مقدار آن در مسأله پیش گفته شد. اول آنکه دو چشم کسی را کور کند؛ یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد و اگر یک چشم او را کور کند؛ باید نصف دیه کشتن را بدهد. دوم دو گوش کسی را ببرد؛ یا کاری کند که هر دو گوش او کر شود و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند؛ باید نصف دیه کشتن را بدهد و اگر نرمه گوش او را ببرد احوط این است که با او صلح نماید. سوم تمام بینی یا نرمه بینی کسی را ببرد. چهارم زبان کسی را از بیخ ببرد و اگر مقداری از آن را ببرد باید به نسبت؛ دیه بدهد و بنا بر احتیاط واجب باید مخارج حروفی که به جهت قطع زبان از بین رفته است ملاحظه نمایند و دیه تمام را نسبت به مخارج حروف تقسیم کنند و نسبت آن مقدار را با مقداری که در ملاحظه مساحت یعنی نصف یا ثلث یا ربع و مانند اینها واجب می شود ملاحظه نموده؛ هر کدام بیشتر است آن را بدهد. پنجم تمام دندانهای کسی را از بین ببرد و در صورتی که بعضی از دندانها را از بین ببرد در صورتی که صاحب دندان مرد باشد باید برای هر دندانی پانصد درهم دیه بدهد و اگر زن باشد دیه آن تا به مقداری که به ثلث دیه برسد؛ با دیه مرد مساوی است و در صورتی که از ثلث بگذرد دیه دندانهای او نصف دندانهای مرد است. ششم هر دو دست کسی را از بند جدا کند و اگر یک دست را از بند جدا کند؛ باید نصف دیه کشتن مثل او را بدهد. هفتم ده انگشت کسی را ببرد و دیه هر انگشت در مرد یک دهم دیه کشتن است و در زن تا ثلث دیه با مرد مساوی است و در بیشتر از ثلث؛ نصف دیه انگشتان مرد است. هشتم هر دو پستان زنی را ببرد و اگر یکی از آنها را ببرد؛ باید نصف دیه کشتن مثل او را بدهد. نهم هر دو پای کسی را تا مفصل؛ یا همه ده انگشت پا را ببرد و دیه هر انگشت؛ یک دهم دیه کشتن مثل او است. دهم تخمهای مردی را از بین ببرد. یازدهم طوری به کسی آسیب برساند که عقل او از بین برود. و اگر پشت کسی را طوری بشکند که دیگر درست نشود؛ احوط این است که رجوع به صلح شود.
- [آیت الله بهجت] در صورت فوت زن یا مرد قبل از دخول، بنابر اقوی، مهر نصف میشود.
- [آیت الله خوئی] دیة چند چیز مثل دیة کشتن است که مقدار آن در مسألة پیش گفته شد. (اوّل): آنکه دو چشم کسی را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیة کشتن را بدهد. (دوّم): دو گوش کسی را ببرد یا کاری کند که هر دو گوش او کر شود و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیة کشتن را بدهد و اگر نرمة گوش او را ببرد احوط این است که با او صلح نماید. (سوّم): تمام بینی یا نرمة بینی کسی را ببرد. (چهارم): زبان کسی را از بیخ ببرد و اگر مقداری از آن را ببرد باید به نسبت مخارج حروفی که جهت قطع زبان از بین رفته است ملاحظه نمایند و دیه تمام را نسبت به مخارج حروف تقسیم کنند و نسبت آن مقدار را بدهد و اولی این است که با مقداری که در ملاحظة مساحت یعنی نصف یا ثلث یا ربع و مانند اینها واجب میشود ملاحظه نموده هرکدام بیشتر است آن را بدهد. (پنجم): تمام دندانهای کسی از بین برود و درصورتی که بعضی از دندانها از بین ببرود درصورتی که صاحب دندان مرد باشد باید برای هر دندانی از دندانهای جلو که دوازده عدد است پانصد درهم دیه بدهد و برای هر یک از دندانهای دیگر که هیجده عدد است دویست و پنجاه درهم بدهد و اگر زن باشد دیة آن تا به مقداری که به ثلث دیه نرسد با دیة مرد مساوی است و درصورتی که به ثلث برسد دیة دندانهای او نصف دیة دندانهای مرد است. (ششم): هر دو دست کسی را از بند جدا کند و اگر یک دست را از بند جدا کند، باید نصف دیة کشتن مثل او را بدهد. (هفتم): ده انگشت کسی را ببرد و دیة انگشت ابهام ثلث دیة دست و دیة سایر انگشتها سدس است و دیه در زن اگر به ثلث برسد نصف دیة مرد است. (هشتم): هر دو پستان زنی را ببرد و اگر یکی از آنها را ببرد، باید نصف دیة کشتن او را بدهد. (نهم): هر دو پای کسی را تا مفصل یا همة ده انگشت پا را ببرد و دیة انگشت پا مثل دیة آن انگشت از دست است. (دهم): تخمهای مردی را از بین ببرد. (ی ازدهم): طوری به کسی آسیب برساند که عقل او از بین برود. و اگر پشت کسی را طوری بشکند که دیگر درست نشود باید تمام دیه را بدهد اگرچه احوط این است که رجوع به صلح شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] دیه چند چیز مثل دیه کشتن است که مقدار آن در مسأله پیش گفته شد. اوّل - آن که دو چشم کسی را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیه کشتن را بدهد. دوم - دو گوش کسی را ببرد، یا کاری کند که هر دو گوش او کر شوند و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیه کشتن را بدهد و اگر نرمه گوش او را ببرد، احوط این است که با او صلح نماید گرچه دادن ثلث دیه کامل کفایت میکند. سوم - تمام بینی یا نرمه بینی کسی را ببرد. چهارم - زبان کسی را از بیخ ببرد و اگر مقداری از آن را ببرد باید به نسبت مخارج حروفی که به جهت قطع زبان از بین رفته است ملاحظه نماید ودیه تمام را نسبت بمخارج حروف تقسیم کنند ونسبت آن مقدار را بدهد واولی این است که با مقداری که در ملاحظه مساحت یعنی نصف یا ثلث یا ربع ومانند اینها واجب میشود، ملاحظه نموده هرکدام بیشتر است آن را بدهد. پنجم - تمام دندانهای کسی را از بین ببرد و در صورتی که بعضی از دندانها را ازبین ببرد در صورتی که صاحب دندان مرد باشد باید برای هر دندانی از دندانهای جلو که دوازده عدد است پانصد درهم دیه بدهد و برای هر یک از دندانهای دیگر که شانزده عدد است دویست وپنجاه درهم بدهد و اگر زن باشد دیه آن تا به مقداریکه به ثلث دیه نرسد با دیه مرد مساوی است و در صورتی که به ثلث برسد، دیه دندانهای او نصف دیه دندانهای مرد است. ششم - هر دو دست کسی را از بند جدا کند و اگر یک دست را از بند جدا کند، باید نصف دیه کشتن او را بدهد. هفتم - ده انگشت کسی را ببرد ودیه هر انگشت یک دهم دیه کشتن است، ودیه در زن اگر به ثلث برسد نصف دیه مرد است. هشتم - هر دو پستان زنی را ببرد و اگر یکی از آنها را ببرد، باید نصف دیه کشتن او را بدهد. نهم - هر دو پای کسی را تا مفصل یا همه ده انگشت پا را ببرد ودیه هر انگشت پا مثل دیه آن انگشت از دست است. دهم - تخمهای مردی را از بین ببرد. یازدهم - طوری به کسی آسیب برساند که عقل او از بین برود، و اگر پشت کسی را طوری بشکند که دیگر درست نشود باید تمام دیه را بدهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر به واسطه آن که مرد نمیتواند وطی ونزدیکی کند، زن عقد را به هم بزند شوهر باید نصف مهر را بدهد ولی اگر به واسطه یکی از عیبهای دیگریکه گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزند چنانچه مرد با زن نزدیکی نکرده باشد، چیزی بر او نیست و اگر نزدیکی کرده، باید تمام مهر را بدهد.