با عرض سلامپاسخ به اولین سؤال شما پیرامون قرآن، نخست چند نکته را به اختصار یادآور میشویم و شما را به تفکر و تعمق درباره آن دعوت مینماییم. 1- با توجه به شواهد و دلائل عقلی و نقلی، انسان در زندگی خود یک مسافر است (به عنوان نمونه به آیه 6 از سوره مبارکه انشقاق مراجعه کنید). 2- قرآن راهنمای انسان در این سفر است. هر یک از آیات قرآن دربر دارنده پیامی است که در حکم علائم راهنما و هشداردهنده در این راه است. 3- کسی که راه نیفتاده و قصد حرکت ندارد، علائم راهنمایی برای او بیمعنا و نامفهوم است، نظیر کسی که هیچ گاه در عمر خود رانندگی نکرده و از علائم راهنمایی و رانندگی هیچ برداشت صحیحی ندارد. در روایات آمده است که (القرآن نورّ لمن استضاء به قرآن برای کسی که از آن طلب روشنایی نماید، مایه نورانیت و روشنایی است. 4- انسانی که با حقیقت اصلی خود انس ندارد و نیازهای وجودی عالی خود را به خوبی نیافته است، انسانی که اهل خلوت و اندیشه و تفکر نیست هیچ گاه مسافر بودن خویش و ضرورت راهنما و راهبر را درک نخواهد نمود. طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در نبیند که را دوا بکند؟5- میزان بهرهگیری انسان از قرآن متناسب با ظرفیت وجودی اوست و این ظرفیت به اختیار خود انسان قابل توسعه و گسترش است. با توجه به نکات بالا برای بهرهمندی هر چه بیشتر از برکات و انوار قرآن موارد زیر میتواند مؤثر باشد: 1- در گام نخست انس هر چه بیشتر با آیات قرآن لازم است و برای رسیدن به این مقصود تلاوت روزانه حداقل 50 آیه از سوی ائمه اطهار (ع) شده است. 2- مطلب مهمی که در روایات مورد تأکید واقع شده، تدبر و تفکر در معانی آیات است و قرائت بدون تدبر فاقد آثار و برکات در مرتبه عالی و مورد انتظار است. 3- در تلاوت قرآن، به بایدها و نبایدها و دستوراتی برمیخوریم، یکی از راههای عملی استفاده از نور قرآن آن است که انسان در هر روز با خود قرار گذارد که به این بایدها و نبایدها و دستوراتی که در حین قرائت با آن برخورد کرده عملی نموده و پایبند باشد تا تدریجاً به زیور زیبای آیات الهی آراسته شود. 4- ائمه اطهار (ع) و علماء بزرگوار همواره توصیه نمودهاند که حرکت را باید با عمل به آنچه میدانیم شروع کنیم و همین عمل به دانستهها باعث پیدایش آگاهی و معرفت تازه و رشد و ترقی آدمی خواهد شد. اساسا ارتباط با خدا آرامشآور است یعنی، انسان ذاتا دوستدار و عاشق خدا است و وقتی عاشق به معشوق برسد آرامش مییابد. از طرف دیگر خداوند در قرآن فرموده است که: (در مؤمنان سکینه و آرامش نازل میکند). بهترین چیزی که روح انسان را صفا میبخشد و حالت آرامش و سکونت برای انسان ایجاد میکند، ذکر و یاد خدا است. قرآن میفرماید: (الا بذکر الله تطمئن القلوب آگاه باشید که با یاد خدا دلها اطمینان و آرامش پیدا میکند)(1) آری این خاصیت ذکر و توجه به خدا است و دعا و مناجات هم نوعی ذکر است. ازاینرو اگر با حال توجه و خلوص داشته باشد انسان بعد از تمام شدن آن احساس یک حالت سبکی و آرامش در خود میکند. کسی که درد دلش را با خدا در میان میگذارد به این معنا است که قلبا با خدا انس گرفته است و به او توجه پیدا کرده است. خداوند نیز وعده فرموده است که: (هر کس با توجه به او رو کند، سخن او را بشنود و حاجتش را روا کند و دل و روحش را نورانی نماید). آنچه بعد از این حالت در خود احساس میکنید، حاکی از آن افاضه و توجه خدا نسبت به شما است. پس باید شاکر باشید و توجه داشته باشید که این یک حالت مادی نیست زیرا روح یک عنصر مجرد از ماده است و تصرفاتی هم که از طرف حق در آن میشود مادی نیست. برای گام گذاشتن در این راه، باید ارتباط با خدا و بهره مندی از نفحات معنوی را تجربه کرد و این تجربه را بارها تکرار کرد تا انسان حضور در محضر خدا را لمس کند. برای این منظور گفته شده است در هر هنگام نمازها و هنگام حلال و حرام ها، یک الهام رحمانی رو به سوی انسان می آید و او را به انجام آن کار نیک تشویق می کند. اگر پاسخ مثبت داد این الهامات رحمانی بیشتر تکرار می شود و انسان از وسوسه ها و اوهام شیطانی دور می ماند. اما اگر پاسخ منفی داد یا سستی کرد فرشته رحمت دور می شود و شیطان وسوسه گر راه می یابد و انسان از آرامش و یاد خدا دور می شود. این تجربه را می توان در هنگام اذان برای نماز صبح و قبل از آن به خوبی حس کرد که اگر بعد از بیداری، دوباره خواب را ادامه دادیم خواب های پریشان و شیطانی رو به سوی آدمی می آید و کسالت روحی و آشفتگی وجود آدمی را فرا می گیرد.نکته اساسی:با مطالعه هر روز قران و در دست داشتن یک مداد کنار ایات جالب یک تیک بزنید ، سعی کنیید ترجمه ای خوب مثل ترجمه اقای مکارم تهیه کنید بعد از یک بار دور کردن قران برگزیده تفسیر نمونه را به تنهایی مطالعه کنید ، این تفسیر با روشن کردن نقاط مبهم گام تازه ای است در جهت بهره برداری شما از قرانموفق باشید پینوشت (1)) رعد، آیه 28).
سلام مجدد
لطفا بفرمایید برای دستیابی به معرفت قرانی و شناخت ذات قران و درک اسان قران از چه راهی وارد بشم
من تا حالا در طول عمرم 24 ساعت قران نخوندم، چون خیلی برام گنگ و نا مفهومه، میخوام بدونم چطور شروع کنم
خیلی ممنون میشم اگه کمکم کنید.
در ضمن اگه ممکنه جواب را ایمیل کنید، شاید نتونم و فرصت اینکه دوباره بیام به این سایت را ند اشته باشم.
امیدوارم که زود نتیجه بگیرم از راهنمایی شما
a_goodarzi2000@yahoo.com
با عرض سلامپاسخ به اولین سؤال شما پیرامون قرآن، نخست چند نکته را به اختصار یادآور میشویم و شما را به تفکر و تعمق درباره آن دعوت مینماییم. 1- با توجه به شواهد و دلائل عقلی و نقلی، انسان در زندگی خود یک مسافر است (به عنوان نمونه به آیه 6 از سوره مبارکه انشقاق مراجعه کنید). 2- قرآن راهنمای انسان در این سفر است. هر یک از آیات قرآن دربر دارنده پیامی است که در حکم علائم راهنما و هشداردهنده در این راه است. 3- کسی که راه نیفتاده و قصد حرکت ندارد، علائم راهنمایی برای او بیمعنا و نامفهوم است، نظیر کسی که هیچ گاه در عمر خود رانندگی نکرده و از علائم راهنمایی و رانندگی هیچ برداشت صحیحی ندارد. در روایات آمده است که (القرآن نورّ لمن استضاء به قرآن برای کسی که از آن طلب روشنایی نماید، مایه نورانیت و روشنایی است. 4- انسانی که با حقیقت اصلی خود انس ندارد و نیازهای وجودی عالی خود را به خوبی نیافته است، انسانی که اهل خلوت و اندیشه و تفکر نیست هیچ گاه مسافر بودن خویش و ضرورت راهنما و راهبر را درک نخواهد نمود. طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در نبیند که را دوا بکند؟5- میزان بهرهگیری انسان از قرآن متناسب با ظرفیت وجودی اوست و این ظرفیت به اختیار خود انسان قابل توسعه و گسترش است. با توجه به نکات بالا برای بهرهمندی هر چه بیشتر از برکات و انوار قرآن موارد زیر میتواند مؤثر باشد: 1- در گام نخست انس هر چه بیشتر با آیات قرآن لازم است و برای رسیدن به این مقصود تلاوت روزانه حداقل 50 آیه از سوی ائمه اطهار (ع) شده است. 2- مطلب مهمی که در روایات مورد تأکید واقع شده، تدبر و تفکر در معانی آیات است و قرائت بدون تدبر فاقد آثار و برکات در مرتبه عالی و مورد انتظار است. 3- در تلاوت قرآن، به بایدها و نبایدها و دستوراتی برمیخوریم، یکی از راههای عملی استفاده از نور قرآن آن است که انسان در هر روز با خود قرار گذارد که به این بایدها و نبایدها و دستوراتی که در حین قرائت با آن برخورد کرده عملی نموده و پایبند باشد تا تدریجاً به زیور زیبای آیات الهی آراسته شود. 4- ائمه اطهار (ع) و علماء بزرگوار همواره توصیه نمودهاند که حرکت را باید با عمل به آنچه میدانیم شروع کنیم و همین عمل به دانستهها باعث پیدایش آگاهی و معرفت تازه و رشد و ترقی آدمی خواهد شد. اساسا ارتباط با خدا آرامشآور است یعنی، انسان ذاتا دوستدار و عاشق خدا است و وقتی عاشق به معشوق برسد آرامش مییابد. از طرف دیگر خداوند در قرآن فرموده است که: (در مؤمنان سکینه و آرامش نازل میکند). بهترین چیزی که روح انسان را صفا میبخشد و حالت آرامش و سکونت برای انسان ایجاد میکند، ذکر و یاد خدا است. قرآن میفرماید: (الا بذکر الله تطمئن القلوب آگاه باشید که با یاد خدا دلها اطمینان و آرامش پیدا میکند)(1) آری این خاصیت ذکر و توجه به خدا است و دعا و مناجات هم نوعی ذکر است. ازاینرو اگر با حال توجه و خلوص داشته باشد انسان بعد از تمام شدن آن احساس یک حالت سبکی و آرامش در خود میکند. کسی که درد دلش را با خدا در میان میگذارد به این معنا است که قلبا با خدا انس گرفته است و به او توجه پیدا کرده است. خداوند نیز وعده فرموده است که: (هر کس با توجه به او رو کند، سخن او را بشنود و حاجتش را روا کند و دل و روحش را نورانی نماید). آنچه بعد از این حالت در خود احساس میکنید، حاکی از آن افاضه و توجه خدا نسبت به شما است. پس باید شاکر باشید و توجه داشته باشید که این یک حالت مادی نیست زیرا روح یک عنصر مجرد از ماده است و تصرفاتی هم که از طرف حق در آن میشود مادی نیست. برای گام گذاشتن در این راه، باید ارتباط با خدا و بهره مندی از نفحات معنوی را تجربه کرد و این تجربه را بارها تکرار کرد تا انسان حضور در محضر خدا را لمس کند. برای این منظور گفته شده است در هر هنگام نمازها و هنگام حلال و حرام ها، یک الهام رحمانی رو به سوی انسان می آید و او را به انجام آن کار نیک تشویق می کند. اگر پاسخ مثبت داد این الهامات رحمانی بیشتر تکرار می شود و انسان از وسوسه ها و اوهام شیطانی دور می ماند. اما اگر پاسخ منفی داد یا سستی کرد فرشته رحمت دور می شود و شیطان وسوسه گر راه می یابد و انسان از آرامش و یاد خدا دور می شود. این تجربه را می توان در هنگام اذان برای نماز صبح و قبل از آن به خوبی حس کرد که اگر بعد از بیداری، دوباره خواب را ادامه دادیم خواب های پریشان و شیطانی رو به سوی آدمی می آید و کسالت روحی و آشفتگی وجود آدمی را فرا می گیرد.نکته اساسی:با مطالعه هر روز قران و در دست داشتن یک مداد کنار ایات جالب یک تیک بزنید ، سعی کنیید ترجمه ای خوب مثل ترجمه اقای مکارم تهیه کنید بعد از یک بار دور کردن قران برگزیده تفسیر نمونه را به تنهایی مطالعه کنید ، این تفسیر با روشن کردن نقاط مبهم گام تازه ای است در جهت بهره برداری شما از قرانموفق باشید پینوشت (1)) رعد، آیه 28).
- [سایر] سلام حاج آقا .من 19 سالمه و دانشجوی رشته داروسازی هستم .چند تاعبارت رو جستجو کردم درمورد سوالم ولی هیچ نتیجه ای به دست نیومد.شاید سوال من یه سوال تازه باشه و کسی از شما درموردش نپرسیده باشه . حدود 5 سال پیش دچار یه بیماری شدم که به احتمال خیلی زیاد ژنتیکی هستش .نمیدونم اسمش به گوش شما خورده یا نه ،دیستروفی عضلانی که انواع مختلف و علایم مختلفی هم داره علایمی که در من ایجاد کرد مهمترینش ضعف درراه رفتن وحرکت وکاهش قدرت جسمی بود ،زود خسته میشم ،از پس بعضی کارام به تنهایی برنمیام ، حالا بیماریم متوقف شده اگه پیشرفت میکرد شاید دیگه اصلا نمی تونستم راه برم .خودتون که خبر دارید شرایط خیلی از دانشگاهها برای افرادی که سلامتی کامل ندارند مناسب نیست.پله تا دلتون بخواد تو دانشگاه هست وآسانسور اکثراوقات یه رویای دست نیافتنی برای امثال منه .گاهی امتحانا طبقه ی سومه ، اسانسور نیست یا خرابه .فکرشو بکنید وقتی پاهات یاری نمی کنن، وقتی میرسی بالا اول خوشحال میشی فکر میکنی اورست رو فتح کردی بعد میبینی پاهات داره میلرزه وحالا باید بشینی سر امتحان و با سوالای عجیب و غریب سروکله بزنی . خیلی دوست دارم نماز جماعت دانشگاه شرکت کنم اما رو زمین برام سخته نماز خوندن . تا نماز خونه هم یه مقداری راه هست که راهش کمه ولی برا من سخته .اگه اتوبوس هم باشه من نمیتونم استفاده کنم چون پله اش خیلی بلنده. تو تمام سال های دبیرستانم هم مشکلاتی داشتم .می دونید سخته که هم سن وسالات پله ها رو دوتا یکی برن بالا ولی تو همش تو فکر این هستی که یعنی این جایی که دارم میرم پله داره یا نه ،سریالاییه یا سرازیری و وو. اینا درد ودل بود حالا حرف اصلیم .خدا تو تمام این سالها به طور ویژه هوای منو داشت منم برای هرچیز وهرلحظه ازش کمک میخوام ،جایی تنهام نذاشت ،کمکم کرد تو کنکور وکلا همه لحظه های زندگیم وتوی ان پله ها .تو این سالها من معنای توکل رو به طور واقعی فهمیدم .سعی کردم هرگز به خدا نگم چراوهمیشه شاکر خداوند باشم . سعی کردم همیشه بگم خدایا راضی ام به رضای تو .هیچ وقت دعا نکردم که خوب بشم .یه جایی خوندم که خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر ،که داده ات نعمت است ،نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان .هیچ وقت از خدا نخواستم شفام بده چون میخواستم والان هم میخوام که از امتحان خدا سربلند بیرون بیام .دلم میخواد همونی بشه که خدا خودش میخواد اگر برام بیماری رو میخواد منم همون رو میخوام وراضی ام وسختی هاشو به جون میخرم واگر هم خدا برام سلامتی رو بخواد من هم همون رو میخوام وراضی ام .به خاطر همین چیزا هم هرگز دعا نکردم برای بهبودی .فقط همیشه ازش خواستم کمکم کنه که جایی کم نیارم و هرگز ناشکری نکنم .حاج اقا من تمام سالها دلم نمیخواست وهنوز هم دلم نمیخواد که خدا ازم تو این موضوع ناراضی بشه .گاهی وقتها فکرمیکنم نکنه من طاقت امتحان سخت تر از این رو نداشتم که به اینجا ختم شده..چیزهای زیادی درمورد این مطالب شنیدم :من از درمان ودرد ووصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد. هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ،من فکرمیکنم این یکی درمورد من صدق نمیکنه. جایی هم شنیدم که روزی یکی ازامامان معصوم به شخصی میگن که اگرخدا برای ما سلامتی رو بخواد ما همون رو دوست داریم واگرهم برای ما بیماری رو بخواد همون رو دوست داریم . نمی دونم حاج آقا اصلا نمیدونم میخوام چی بپرسم: مادروپدرم میگن اشتباه میکنی که دعا نمیکنی باید ازخدا بخوای که خوب بشی اما من نمیتونم دعاکنم ،میترسم اگه خوب بشم دیگه خدا ازم راضی نباشه وتو امتحان خدا موفق نشم .حاج آقا من می دونم که اگه از خدا بخوام که شفام بده باز همونی میشه که خدا میخواد پس چه نیازی به دعا هست .حاج اقا من میترسم از خدا بخوام که خوب بشم بعد دعامو قبول کنه اما به خاطر دعای من باشه ،اخه میدونید فکرمیکنم هرچی از خدا میخوام بهم میده اگه این طورباشه آیا من تو امتحان خدا موفق میشم یا نه ؟.حاج اقا اصلا من گیجم نمیدونم چی کارکنم .فعلا هیچ راه درمانی برای بیماریم نیست .تازگی ها دکتری رو شناختیم که درمان قرانی برای بیماریها میدن البته قبلش باید مطمین بشن که راه درمان علمی برای این بیماری نیست وهمه ی راهها رو رفتی واین خیلی خوبه چون ما باید اول ازراه واسطه هایی که خدا برامون قرارمیده مثلا همون راههای علمی درمان بیماری ها دنبال حل مشکلمون باشیم .چون برای من این راهها وجود نداشت ،ایشون به من گفتند که سوره ی حمد رو چهل روز هرروز هفتاد بار بخونم با هفتاد صلوات ایشون پشت تلفن اینو به من گفتند وهیچ مبلغی هم ازما نگرفتند اینو میگم تا ثابت بشه ایشون ازاین ادمهای دروغگو نیستند که تازگی ها خیلی زیاد شدندومردم رو گول میزنند. من اعتقاددارم به اینکه قرآن و سوره ی حمد حتما اگه خدا بخواد میتونه کسی رو شفا بده اما من نمیدونم بخونم یا نه .اگه بخونم یعنی از خدا خواستم که خوب بشم یعنی گفتم من اینو بیشتر دوست دارم نه اونی رو که تو میخوای .حاج اقا من تمام این سالها رو با این فکر گذروندم که خدا درمورد بیماریم وعکس العمل من به اون ازم راضیه و حالا اگه اشتباه کرده باشم چی ! حاج اقا امیدوارم متوجه منظورم شده باشید .لطفا برام توضیح بدیدچی کارکنم ؟چه طورمیشه که ازامتحان خدا حالا هرموقع که قراره تموم بشه یا تموم نشه سربلندبیرون بیام ،دعابکنم با نکنم ،اگه دعاکنم چی میشه ؟به هرجا ایمیل وپیام میدم کسی جوابمو نمیده کاشکی شما جوابمو خیلی قابل درک بدید . برام دعاکنید...دعاکنید
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .