با عرض سلامگاهی گمان میشود تنها مدرک اسلامی بودن یک مسأله، این است که: در قرآن کریم مطرح شود و چگونگی طرح آن کاملًا شفاف، روشن و بی نیاز از ژرفنگری و تأملات اجتهادی باشد. در حالی که: یکم. عقل و سنت نیز هر یک منبع و مدرک معتبری در اسلام است و آموزههای اسلامی را میتوان و بلکه باید از مجموع هر سه منبع (قرآن، سنت و عقل) شناخت. دوّم. طرح مسائل در قرآن، گونههای مختلفی دارد و در بسیاری از موارد استنباط یک مسأله از قرآن مجید، بدون آشنایی با متدلوژی فهم دین و فرایند استنباط امکانپذیر نیست. در عین حال یکی از سادهترین روشها برای اثبات ولایت فقیه از طریق قرآن، مراجعه به شرایط حاکم در قرآن است که پس از معصومین تنها بر ولی فقیه صدق میکند. شرایط حاکم جامعه 1. اسلام و ایمان خداوند میفرماید: (لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا)(1) (خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه نمیدهد) و (لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ)(2) (مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف و ولایت خدا بی بهره است). 2. عدالت (در مقابل ظلم)خداوند حکومت و ولایت ظالمان را نمیپذیرد پس حاکم و ولی باید عادل باشد: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)(3) (به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید). این رکون و گرایش در روایات به (دوستی و اطاعت) تفسیر شده است.(4) همچنین خداوند در شرایط امامت به حضرت ابراهیم فرمود: (لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)(5)عهد من به ستمکاران نمیرسد 3. فقاهت حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم (ع)، داناترین مردم به احکام یعنی، فقها حاملان این علماند. قرآن درباره شرط علم میفرماید: (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)(6) (آیا کسی که به راه حق هدایت میکند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود شما را چه میشود؟ چگونه داوری میکنید؟فقیه با تخصصی که سالها در تحصیل آن کوشش کرده، میتواند احکام اسلام را از قرآن، سنت، عقل و اجماع به دست آورد اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد. اشکال. غیر فقیه میتواند احکام اسلام را به صورت فتوا از فقیه بگیرد و حکومت کند، پس لازم نیست حاکم خودش فقیه باشد. پاسخ. یکم. آگاهیهای لازم از اسلام برای حکومت، اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود: غیر فقیه از فقیه تقلید میکند بلکه در بسیاری از موارد، فقیه باید با توجه به ملاکهای ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت، حکم حکومتی صادر کند. (حکم حکومتی) خارج از دایره فتوا و تقلید است در عین آنکه مسألهای تخصصی و در حوزه تخصّص فقیه است. دوّم. آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه موارد بر خود لازم میداند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص میدهد، از فقیه اطاعت میکند؟ در صورت دوم هیچ ضمانتی بر اجرای احکام الهی و دینی بودن حکومت وجود ندارد. در صورت اول، در واقع آن فقیه ولایت دارد و شخصی که به طور مستقیم امور اجرایی را به عهده دارد، مجری از سوی او به شمار میآید و این یکی از شیوههای اجرا و اعمال ولایت فقیه است. اشکال. در این آیه اطاعت از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ) سزاوارتر از (مَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی) معرفی شده است یعنی، اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه میداند. بنابراین اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است گرچه اطاعت از فقیه بهتر است پاسخ. مانند این سخن را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه(7) در مقایسه بین امام علی (ع) و خلفای پیش از او میگوید یعنی، او اطاعت از امیرالمؤمنین (ع) را بهتر از ولایت دیگران میانگارد نه لازم و واجب سزاواتر بودن در آیه، سزاواری در حد الزام است یعنی، فقط باید از او پیروی کرد زیرا در ذیل آیه مردم را توبیخ میکند که چرا از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ) پیروی نمیکنید: (فَما لَکُمْ کَیْفَ َتحْکُمُونَ)؟ بنابراین سزاواری در حد الزام است. مشابه این مسأله در موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد مثلًا در آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ)(8) که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم میشود. آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است.(9)از نظر عقل نیز با وجود شایستهتر، نباید به فروتر تن داد به ویژه در امر رهبری که تعیین سرنوشت جامعه در گرو آن است. 4. کفایت توانایی و شایستگی اداره امور جامعه که از آن به مدیر و مدبّر بودن نیز تعبیر میشود. حضرت یوسف فرمود: (قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ) (گفت: مرا بر خزاین این سرزمین بگمار که من نگهبانی امین و کاردانم). در داستان(10) حضرت موسی و دختر شعیب نیز آمده است: (إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ) (بهترین کسی که میتوانی به [کارگیری او است که] توانای درستکار است)(11) و از مجموع این آیات، میتوان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قرآن به دست آورد. در منطق قرآن حکومت و زمامداری، تنها شایسته کسانی است که از صلاحیتهای علمی و اخلاقی و توانمندیهای لازم برخودار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم (ع) بر (ولایت فقیه) تطبیق میکند. از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست: (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)(12) و آن بدون حاکمیت دینشناس و متخصص مستعد در اجرای احکام الهی (فقیه عادل و جامع الشرایط) امکانپذیر نیست.(13)پینوشت (1) نساء (4)، آیه 141. (2) آل عمران (3)، آیه 28. (3) هود (11)، آیه 113. (4) تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1، ص 338. (5) بقره (2)، آیه 421 (6) یونس (10)، آیه 35. (7) ج 9، ص 328. (8) احزاب (33)، آیه 6. (9) زمر (39)، آیه 9. (10) یوسف (12)، آیه 55. (11) قصص (28)، آیه 26. (12) مائده (5)، آیه 44. (13) الف. تفسیر پیام قرآن، ج 10) قرآن مجید و حکومتاسلامی (ب. ذوعلم، علی، نگاهی به مبانی قرآن ولایت فقیه پ. مکارم شیرازی، آیتالله ناصر، آیات ولایت در قرآن. موفق باشید
با سلام
با عرض معذرت حضور استاد گرامی خواهشمندم با توجه به پاسخی که به سوال اینجانب مرحمت فرمودید. عرض کنم که از پاسخ شما برای من اینگونه استنباط شده که با توجه به نظریه علمای شیعه اولوالامر فقط به امامان معصوم اطلاق میگردد لیکن شما با توجه به نظریه اهل تسنن این ایه را به ولایت فقیه نسبت داده ایدو با توجه به تفسیر نمونه سوره نساء ایه 59 صفحه 557 (بند ز ) این ایه در ارتباط با ولایت فقیه نمیباشد در ضمن با توجه به این که شرایط حاکم که شما توضییح داده ایدارتباطی به ولایت فقیه ندارد (حتما مستحضر اختلاف این دو میباشید )لطف بفرمایید در صورت استناد به ایه دیگری توضییحات لازم را عنایت بفرمایید . با تشکر
با عرض سلامگاهی گمان میشود تنها مدرک اسلامی بودن یک مسأله، این است که: در قرآن کریم مطرح شود و چگونگی طرح آن کاملًا شفاف، روشن و بی نیاز از ژرفنگری و تأملات اجتهادی باشد. در حالی که: یکم. عقل و سنت نیز هر یک منبع و مدرک معتبری در اسلام است و آموزههای اسلامی را میتوان و بلکه باید از مجموع هر سه منبع (قرآن، سنت و عقل) شناخت. دوّم. طرح مسائل در قرآن، گونههای مختلفی دارد و در بسیاری از موارد استنباط یک مسأله از قرآن مجید، بدون آشنایی با متدلوژی فهم دین و فرایند استنباط امکانپذیر نیست. در عین حال یکی از سادهترین روشها برای اثبات ولایت فقیه از طریق قرآن، مراجعه به شرایط حاکم در قرآن است که پس از معصومین تنها بر ولی فقیه صدق میکند. شرایط حاکم جامعه 1. اسلام و ایمان خداوند میفرماید: (لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا)(1) (خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه نمیدهد) و (لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ)(2) (مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف و ولایت خدا بی بهره است). 2. عدالت (در مقابل ظلم)خداوند حکومت و ولایت ظالمان را نمیپذیرد پس حاکم و ولی باید عادل باشد: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)(3) (به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید). این رکون و گرایش در روایات به (دوستی و اطاعت) تفسیر شده است.(4) همچنین خداوند در شرایط امامت به حضرت ابراهیم فرمود: (لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)(5)عهد من به ستمکاران نمیرسد 3. فقاهت حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم (ع)، داناترین مردم به احکام یعنی، فقها حاملان این علماند. قرآن درباره شرط علم میفرماید: (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)(6) (آیا کسی که به راه حق هدایت میکند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود شما را چه میشود؟ چگونه داوری میکنید؟فقیه با تخصصی که سالها در تحصیل آن کوشش کرده، میتواند احکام اسلام را از قرآن، سنت، عقل و اجماع به دست آورد اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد. اشکال. غیر فقیه میتواند احکام اسلام را به صورت فتوا از فقیه بگیرد و حکومت کند، پس لازم نیست حاکم خودش فقیه باشد. پاسخ. یکم. آگاهیهای لازم از اسلام برای حکومت، اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود: غیر فقیه از فقیه تقلید میکند بلکه در بسیاری از موارد، فقیه باید با توجه به ملاکهای ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت، حکم حکومتی صادر کند. (حکم حکومتی) خارج از دایره فتوا و تقلید است در عین آنکه مسألهای تخصصی و در حوزه تخصّص فقیه است. دوّم. آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه موارد بر خود لازم میداند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص میدهد، از فقیه اطاعت میکند؟ در صورت دوم هیچ ضمانتی بر اجرای احکام الهی و دینی بودن حکومت وجود ندارد. در صورت اول، در واقع آن فقیه ولایت دارد و شخصی که به طور مستقیم امور اجرایی را به عهده دارد، مجری از سوی او به شمار میآید و این یکی از شیوههای اجرا و اعمال ولایت فقیه است. اشکال. در این آیه اطاعت از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ) سزاوارتر از (مَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی) معرفی شده است یعنی، اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه میداند. بنابراین اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است گرچه اطاعت از فقیه بهتر است پاسخ. مانند این سخن را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه(7) در مقایسه بین امام علی (ع) و خلفای پیش از او میگوید یعنی، او اطاعت از امیرالمؤمنین (ع) را بهتر از ولایت دیگران میانگارد نه لازم و واجب سزاواتر بودن در آیه، سزاواری در حد الزام است یعنی، فقط باید از او پیروی کرد زیرا در ذیل آیه مردم را توبیخ میکند که چرا از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ) پیروی نمیکنید: (فَما لَکُمْ کَیْفَ َتحْکُمُونَ)؟ بنابراین سزاواری در حد الزام است. مشابه این مسأله در موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد مثلًا در آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ)(8) که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم میشود. آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است.(9)از نظر عقل نیز با وجود شایستهتر، نباید به فروتر تن داد به ویژه در امر رهبری که تعیین سرنوشت جامعه در گرو آن است. 4. کفایت توانایی و شایستگی اداره امور جامعه که از آن به مدیر و مدبّر بودن نیز تعبیر میشود. حضرت یوسف فرمود: (قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ) (گفت: مرا بر خزاین این سرزمین بگمار که من نگهبانی امین و کاردانم). در داستان(10) حضرت موسی و دختر شعیب نیز آمده است: (إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ) (بهترین کسی که میتوانی به [کارگیری او است که] توانای درستکار است)(11) و از مجموع این آیات، میتوان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قرآن به دست آورد. در منطق قرآن حکومت و زمامداری، تنها شایسته کسانی است که از صلاحیتهای علمی و اخلاقی و توانمندیهای لازم برخودار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم (ع) بر (ولایت فقیه) تطبیق میکند. از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست: (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)(12) و آن بدون حاکمیت دینشناس و متخصص مستعد در اجرای احکام الهی (فقیه عادل و جامع الشرایط) امکانپذیر نیست.(13)پینوشت (1) نساء (4)، آیه 141. (2) آل عمران (3)، آیه 28. (3) هود (11)، آیه 113. (4) تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1، ص 338. (5) بقره (2)، آیه 421 (6) یونس (10)، آیه 35. (7) ج 9، ص 328. (8) احزاب (33)، آیه 6. (9) زمر (39)، آیه 9. (10) یوسف (12)، آیه 55. (11) قصص (28)، آیه 26. (12) مائده (5)، آیه 44. (13) الف. تفسیر پیام قرآن، ج 10) قرآن مجید و حکومتاسلامی (ب. ذوعلم، علی، نگاهی به مبانی قرآن ولایت فقیه پ. مکارم شیرازی، آیتالله ناصر، آیات ولایت در قرآن. موفق باشید