با عرض سلاماز دیدگاه اسلام به مقتضای آیه اول و آیات دیگر، آزادی عقیده پذیرفته است لیکن هم براساس براهین عقلی و هم به مقتضای آیه 85 سوره آل عمران و آیات دیگر به این آزادی توأم با مسئولیت است و پیامدهای آن گریبانگیر افراد است. توضیح: آزادی عقیدتی مسئولانه انسان در اسلام. در این خصوص چند دسته آیه وجود دارد: 1. آیاتی که ایمان آوردن انسان را امری اختیاری ذکر میکنند، مانند (هیچ اکراه و اجباری در دین وجود ندارد.) (بقره: 256 (و (اگر پروردگارت میخواست همه آنها که در زمین زندگی میکنند، یکسره ایمان میآوردند، اینک آیا تو میخواهی مردم را وادار کنی که مؤمن گردند.) (یونس: 99 )و (بر خداست که راه راست را بنمایاند و برخی از راهها کژند و اگر میخواست همه تان را یکسره (با زور) هدایت میکرد.) (نحل: 9 (و نیز (بگو: حق از سوی پروردگارتان فرود آمده است، حال هر که میخواهد ایمان بیاورد و هر که میخواهد کفر بورزد.) (کهف: 29)2. آیاتی که کفار را توبیخ نموده، وعده عذاب الهی داده است و یا در سوره توبه و برخی آیات دیگر، میفرماید: (هر کجا که آنها را یافتید بکشید مانند: (واقتلوهم حیث ثقفتموهم) (بقره: 191، نسا: 91 (و یا (فخذوهم و اقتلوهم حیث وجدتموهم) (نسا: 89 (و نیز: (هر گاه ماههای حرام به پایان رسید، هر جا مشرکین را یافتید، بکشید و آنها را بگیرید و محاصره کنید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید. پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکوة دادند، آنان را رها سازید زیرا خداوند، بخشنده مهربان است.) (توبه: 5 (و نیز آیه جزیه (توبه: 29 (یا آیه شمشیر (توبه: 36 )در جمع این آیات، نظرهای مختلفی مطرح شده است از جمله این که: الف) اسلام آزادی اندیشه را قبول دارد اما آزادی عقیدتی را به این معنی که آزاد باشد هر عقیدهای را بخواهد انتخاب کند، قبول ندارد. به این اعتقاد که شرک و کفر، عقیده نیست، اوهام و خرافات است و عقیده به این معنا انعقاد اندیشه و اسارت آن است و قابل احترام نیست و نباید آزادی انعقاد فکر را با آزادی تفکر اشتباه گرفت. هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتمد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد. به عکس، هر مکتبی که ایمان واعتمادی به خود ندارد، جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را میگیرد.) 1 (استاد مطهری اضافه مینماید: (شما کی در تاریخ عالم دیدهاید که در مملکتی که، همه مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبیها، آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله یا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آن طور که دلشان میخواهد بزنند، خدا را انکار کنند، منکر پیامبرصلی الله علیه وآله شوند، نماز و حج و را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم، اما معتقدان مذهب، با نهایت احترام با آنها برخورد کنند. در تاریخ اسلام از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. و به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است در آینده هم اسلام، فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که میتواند به حیات خود ادامه بدهد. و من به جوانان طرفداران اسلام، هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابزار عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری که در آن علم است، و آزادی دادن به افکار مختلف و مواجهه صریح و روشن با آنها).(2)با توجه به این، بت پرستی احترامی ندارد و به بهانه این که عقیده هر کس باید آزاد باشد، نمیتواند گفت: چون این بتها مورد احترام جمعیت کثیری از مردم هستند، پس باید به آنها احترام بگذاریم. از نظر اسلام باین اغرای به جهل است، نه خدمت به آزادی. لذا حضرت ابراهیمعلیه السلام و نیز حضرت محمدصلی الله علیه وآله در ضمن فتح مکه، چون این بتها را عامل اسارت فکری مردم میدانستند، تمام آنها را در هم شکستند و مردم را واقعاً آزاد کردند.(3)بنابراین از این دیدگاه اساس دعوت قرآن و انبیا بر توحید ویکتا پرستی استوار است و اگر دست از این شعار برداشته و آزادی مردم را در انتخاب هرگونه عقیدهای بپذیریم، دین را از اصل متلاشی کردهایم. بالاتر آنکه، مکتب اسلام با وجود لزوم اعتقاد به تمامی پیمبران وانبیای عظام، تنها آیینی را میپذیرد که اسلام است. گرچه همه ادیان توحیدی از جانب خداوند مده و دارای هدفی واحدند، ولی در هر زمان تنها یک دین مقبول وجود داشته و در این زمان، دین مورد پذیرش خداوند را دین اسلام میداند: (ان الدین عند اللَّه الاسلام) (آل عمران: 85 (. گرچه معنای اسلام همان تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکل خاصی داشته و در این زمان شکل آن، مکتبی است که به دست پیامبر خاتم پدید آمده است.(4)ب) برخی از اندیشمندان بزرگ اسلامی نیز با انقسام آزادی به تکوینی و تشریعی مینویسند: (انسان، گرچه تکویناً آزاد است، و در انتخاب و در انتخاب هیچ دینی مجبور نیست، لکن تشریعاً موظف است دین حق را بپذیرد. گرچه قرآن کریم، انسانها را تشویق میکند که سخنهای گوناگون را بشنوند و سخن بهتر را برگزینند، اما در عین حال سخن بهتر را معرفی میکند، و دست انسان را تشریعاً، در تعیین و تشخیص آن باز نمیگذارد. به عبارت دیگر قرآن کریم، در ضمن ارائه یک قیاس کلی مبنی بر آزادی در انتخاب سخن بهتر و آزادی عقیده به موجب (فبشّر عبادی الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه) (زمر: 18- 17 )، خود، صغرای قیاس یعنی (ماهیت سخن بهتر) و این که مصداق این سخن بهتر چیست، را به موجب (و من احسن قولًا ممن دعا الی اللَّه و عمل صالحاً و قال إننی من المسلمین) (فصلت: 33 (بیان کرده است. پس انسانها، گرچه تکویناً در انتخاب دین آزادند، اما تشریعاً چنین نیست).(5)به نظر ما آزادی در اسلام نه بر دو قسم، بلکه بر سه قسم است: 1. آزادی تکوینی (یا فلسفی) یعنی انسان در چارچوب فعالیتهای ارادی خویش، طبیعتاً و در واقع خارجی آزاد است، صرف نظر از اینکه کاری متّصف به بد یا خوب، حرام یا مباح یا وجب و گردد و یا منع حقوقی داشته باشد یا نه، انسان توان انجام یا ترک کاری را دارد. 2. آزادی شرعی یعنی انسان از نظر شرع مقدس، در انجام یا ترک کاری آزاد باشد. به عبارت دیگر، انسان علاوه بر آنکه به لحاظ طبیعی و تکوینی در انجام یا ترک کاری آزاد است، به لحاظ شرعی نیز در این گزینش و انتخاب، آزاد باشد و مستحق عقاب و عذاب الهی نباشد. مفهوم این نوع آزادی، مشروعیت و جزاز شرعی همه گزینههای آزاد و مجاز است. 3. آزادی حقوقی (قانوی) یعنی انسان علاوه بر آنکه به لحاظ طبیعی و فلسفی آزاد است، اما صرف نظر از آزادی یا ممنوعیت شرعی، از لحاظ قوانین و مقررات حاکم بر اجتماع نیز در انتخاب و اختیار یکی از چند کار آزادی باشد. لذا گرچه ممکن است شرعاً در پیشگاه الهی در انتخاب فلان رفتار یا اعتقاد خاصی مسئول باشد و آزاد نباشد، اما از جهت حقوقی، مجازات و عقاب دنیوی بر فعل یا اعتقاد او مترتّب نمیشود در واقع ضمانت اجرای دولتی ندارد. به همین جهت به نظر ما گرچه انسان از لحاظ آفرینش و خلقت آزاد آفریده شده است (آزادی تکوینی)، اما این آزادی نعمتی است که اگر از آن استفاده صحیح نشود، مورد باز خواست الهی قرار میگیرد(6)و شرعاً در برابر انتخابهای خود مسئول است، ولی با وجود این از جهت قانونی و حقوقی نمیتوان کسی را به واسطه کفر و شرک او، کشت یا تحت شکنجه قرار داد، چه این که گرچه انتخاب کفر و شرک، شرعاً حرام است، لکن از جهت حقوقی، آزادی عقیدتی وجود دارد. پی نوشت ها: 1 (پیرامون انقلاب اسلامی، 6- 14، 81- 82 آشنایی با قرآن، 221- 225/ 3 آزادی عقیده، 113- 123 تفسیر من وحی القرآن، 21/ 11. 2 (پیرامون انقلاب اسلامی، 81، 82. 3 (همان، 7- 9. 4 (آزادی عقیده، 123. 5 (فلسفه حقوق بشر، 189- 192. 6 (آیات 48 مائده، 2 ملک، 2 انسان، 4 و 12 و 85 آل عمران، 17 مزمل، 161 و 39 بقره.
با عرض سلا و خسته نباشید خدمت شما....
با توجه به آیه ی { لا اکراه فی الدین } در سوره ی مبارکه ی بقره چرا در یک جامعه ی اسلامی مانند ایران حجاب که یک امر شرعیست برای افراد جامعه اجباری می باشد؟ لطف کنید منو روشن کنید تا به انحراف کشیده نشم.
با تشکر از شما
با عرض سلاماز دیدگاه اسلام به مقتضای آیه اول و آیات دیگر، آزادی عقیده پذیرفته است لیکن هم براساس براهین عقلی و هم به مقتضای آیه 85 سوره آل عمران و آیات دیگر به این آزادی توأم با مسئولیت است و پیامدهای آن گریبانگیر افراد است. توضیح: آزادی عقیدتی مسئولانه انسان در اسلام. در این خصوص چند دسته آیه وجود دارد: 1. آیاتی که ایمان آوردن انسان را امری اختیاری ذکر میکنند، مانند (هیچ اکراه و اجباری در دین وجود ندارد.) (بقره: 256 (و (اگر پروردگارت میخواست همه آنها که در زمین زندگی میکنند، یکسره ایمان میآوردند، اینک آیا تو میخواهی مردم را وادار کنی که مؤمن گردند.) (یونس: 99 )و (بر خداست که راه راست را بنمایاند و برخی از راهها کژند و اگر میخواست همه تان را یکسره (با زور) هدایت میکرد.) (نحل: 9 (و نیز (بگو: حق از سوی پروردگارتان فرود آمده است، حال هر که میخواهد ایمان بیاورد و هر که میخواهد کفر بورزد.) (کهف: 29)2. آیاتی که کفار را توبیخ نموده، وعده عذاب الهی داده است و یا در سوره توبه و برخی آیات دیگر، میفرماید: (هر کجا که آنها را یافتید بکشید مانند: (واقتلوهم حیث ثقفتموهم) (بقره: 191، نسا: 91 (و یا (فخذوهم و اقتلوهم حیث وجدتموهم) (نسا: 89 (و نیز: (هر گاه ماههای حرام به پایان رسید، هر جا مشرکین را یافتید، بکشید و آنها را بگیرید و محاصره کنید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید. پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکوة دادند، آنان را رها سازید زیرا خداوند، بخشنده مهربان است.) (توبه: 5 (و نیز آیه جزیه (توبه: 29 (یا آیه شمشیر (توبه: 36 )در جمع این آیات، نظرهای مختلفی مطرح شده است از جمله این که: الف) اسلام آزادی اندیشه را قبول دارد اما آزادی عقیدتی را به این معنی که آزاد باشد هر عقیدهای را بخواهد انتخاب کند، قبول ندارد. به این اعتقاد که شرک و کفر، عقیده نیست، اوهام و خرافات است و عقیده به این معنا انعقاد اندیشه و اسارت آن است و قابل احترام نیست و نباید آزادی انعقاد فکر را با آزادی تفکر اشتباه گرفت. هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتمد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد. به عکس، هر مکتبی که ایمان واعتمادی به خود ندارد، جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را میگیرد.) 1 (استاد مطهری اضافه مینماید: (شما کی در تاریخ عالم دیدهاید که در مملکتی که، همه مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبیها، آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله یا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آن طور که دلشان میخواهد بزنند، خدا را انکار کنند، منکر پیامبرصلی الله علیه وآله شوند، نماز و حج و را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم، اما معتقدان مذهب، با نهایت احترام با آنها برخورد کنند. در تاریخ اسلام از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. و به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است در آینده هم اسلام، فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که میتواند به حیات خود ادامه بدهد. و من به جوانان طرفداران اسلام، هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابزار عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری که در آن علم است، و آزادی دادن به افکار مختلف و مواجهه صریح و روشن با آنها).(2)با توجه به این، بت پرستی احترامی ندارد و به بهانه این که عقیده هر کس باید آزاد باشد، نمیتواند گفت: چون این بتها مورد احترام جمعیت کثیری از مردم هستند، پس باید به آنها احترام بگذاریم. از نظر اسلام باین اغرای به جهل است، نه خدمت به آزادی. لذا حضرت ابراهیمعلیه السلام و نیز حضرت محمدصلی الله علیه وآله در ضمن فتح مکه، چون این بتها را عامل اسارت فکری مردم میدانستند، تمام آنها را در هم شکستند و مردم را واقعاً آزاد کردند.(3)بنابراین از این دیدگاه اساس دعوت قرآن و انبیا بر توحید ویکتا پرستی استوار است و اگر دست از این شعار برداشته و آزادی مردم را در انتخاب هرگونه عقیدهای بپذیریم، دین را از اصل متلاشی کردهایم. بالاتر آنکه، مکتب اسلام با وجود لزوم اعتقاد به تمامی پیمبران وانبیای عظام، تنها آیینی را میپذیرد که اسلام است. گرچه همه ادیان توحیدی از جانب خداوند مده و دارای هدفی واحدند، ولی در هر زمان تنها یک دین مقبول وجود داشته و در این زمان، دین مورد پذیرش خداوند را دین اسلام میداند: (ان الدین عند اللَّه الاسلام) (آل عمران: 85 (. گرچه معنای اسلام همان تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکل خاصی داشته و در این زمان شکل آن، مکتبی است که به دست پیامبر خاتم پدید آمده است.(4)ب) برخی از اندیشمندان بزرگ اسلامی نیز با انقسام آزادی به تکوینی و تشریعی مینویسند: (انسان، گرچه تکویناً آزاد است، و در انتخاب و در انتخاب هیچ دینی مجبور نیست، لکن تشریعاً موظف است دین حق را بپذیرد. گرچه قرآن کریم، انسانها را تشویق میکند که سخنهای گوناگون را بشنوند و سخن بهتر را برگزینند، اما در عین حال سخن بهتر را معرفی میکند، و دست انسان را تشریعاً، در تعیین و تشخیص آن باز نمیگذارد. به عبارت دیگر قرآن کریم، در ضمن ارائه یک قیاس کلی مبنی بر آزادی در انتخاب سخن بهتر و آزادی عقیده به موجب (فبشّر عبادی الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه) (زمر: 18- 17 )، خود، صغرای قیاس یعنی (ماهیت سخن بهتر) و این که مصداق این سخن بهتر چیست، را به موجب (و من احسن قولًا ممن دعا الی اللَّه و عمل صالحاً و قال إننی من المسلمین) (فصلت: 33 (بیان کرده است. پس انسانها، گرچه تکویناً در انتخاب دین آزادند، اما تشریعاً چنین نیست).(5)به نظر ما آزادی در اسلام نه بر دو قسم، بلکه بر سه قسم است: 1. آزادی تکوینی (یا فلسفی) یعنی انسان در چارچوب فعالیتهای ارادی خویش، طبیعتاً و در واقع خارجی آزاد است، صرف نظر از اینکه کاری متّصف به بد یا خوب، حرام یا مباح یا وجب و گردد و یا منع حقوقی داشته باشد یا نه، انسان توان انجام یا ترک کاری را دارد. 2. آزادی شرعی یعنی انسان از نظر شرع مقدس، در انجام یا ترک کاری آزاد باشد. به عبارت دیگر، انسان علاوه بر آنکه به لحاظ طبیعی و تکوینی در انجام یا ترک کاری آزاد است، به لحاظ شرعی نیز در این گزینش و انتخاب، آزاد باشد و مستحق عقاب و عذاب الهی نباشد. مفهوم این نوع آزادی، مشروعیت و جزاز شرعی همه گزینههای آزاد و مجاز است. 3. آزادی حقوقی (قانوی) یعنی انسان علاوه بر آنکه به لحاظ طبیعی و فلسفی آزاد است، اما صرف نظر از آزادی یا ممنوعیت شرعی، از لحاظ قوانین و مقررات حاکم بر اجتماع نیز در انتخاب و اختیار یکی از چند کار آزادی باشد. لذا گرچه ممکن است شرعاً در پیشگاه الهی در انتخاب فلان رفتار یا اعتقاد خاصی مسئول باشد و آزاد نباشد، اما از جهت حقوقی، مجازات و عقاب دنیوی بر فعل یا اعتقاد او مترتّب نمیشود در واقع ضمانت اجرای دولتی ندارد. به همین جهت به نظر ما گرچه انسان از لحاظ آفرینش و خلقت آزاد آفریده شده است (آزادی تکوینی)، اما این آزادی نعمتی است که اگر از آن استفاده صحیح نشود، مورد باز خواست الهی قرار میگیرد(6)و شرعاً در برابر انتخابهای خود مسئول است، ولی با وجود این از جهت قانونی و حقوقی نمیتوان کسی را به واسطه کفر و شرک او، کشت یا تحت شکنجه قرار داد، چه این که گرچه انتخاب کفر و شرک، شرعاً حرام است، لکن از جهت حقوقی، آزادی عقیدتی وجود دارد. پی نوشت ها: 1 (پیرامون انقلاب اسلامی، 6- 14، 81- 82 آشنایی با قرآن، 221- 225/ 3 آزادی عقیده، 113- 123 تفسیر من وحی القرآن، 21/ 11. 2 (پیرامون انقلاب اسلامی، 81، 82. 3 (همان، 7- 9. 4 (آزادی عقیده، 123. 5 (فلسفه حقوق بشر، 189- 192. 6 (آیات 48 مائده، 2 ملک، 2 انسان، 4 و 12 و 85 آل عمران، 17 مزمل، 161 و 39 بقره.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا در مورد انتخاب نوع حجاب زن خود او اختیار دارد که مثلا چادر یا مانتو را انتخاب کند یا باید آنچه را که شوهرش انتخاب کرده انجام دهد؟ 2)با توجه به آیه ی لا اکراه فی الدین چرا باید در جامعه ی اسلامی ما حجاب اجباری باشد حتی برای غیر مسلمانان که واقعا غیر منطقی است؟؟؟
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما : در سوره مریم 2 نکته است که مورد پرسش بنده است : اول : در آیه شانزده و چندین آیه در بعد نیز اشاره شده "اذکر فی الکتاب ..."، اگر فرض بر این باشد که مخاطب رسول اکرم است (که باید چنین باشد) پیامبر چطور میتواند در قرآن از ایشان یاد کنند مگر حق تصرف در آیات را دارند و میتوانند چیزی را اضافه و کم کنند ؟ منظور چیست ؟ دوم : در آیه 86 و 87 اشاره شده که "لایملکون الشفعه الا من اتخذ عند الرحمن عهداً " اینان که از خداوند وعده شفاعت گرفته اند چه کسانی هستند ؟ یعنی اینان شفاعت میکنند یا شفاعت میشوند ؟ منظور چیست ؟ با تشکر از شما برادر بزرگوار در پناه حق