با سلام. در قسمت معارف اسلامی سوالتان را پرسیده اید. نماز چنانکه در روایات آمده از مهمترین دستورات دین است که از آن به ستون دین یاد شده. ستون دین است یعنی اگر دین را مانند خیمهای در نظر بگیریم که پارچه ای دارد و طناب و میخ و ... باید ستونی داشته باشد که آن را سرپا نگه دارد و آن ستون نماز است که اگر نباشد این چادر سرپا نمیایستد و ویران میشود. همچنین آمده که فاصلهی میان ایمان و کفر ترک نماز است و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر انسان هم قبول نیشود همچنین ترک نماز موجب گرفتاری در زندگی دنیا و آخرت انسان میشود. بنابراین باید در درجهی اول سعی کنید دیگر نماز شما ترک نشود. شما جوان هستید و با انرژی . اگر باور خود را تقویت کنید و با مطالعه در مورد نماز و حکایتهایی که در این مورد ذکر شده اهمیت نماز را دریابید، هرگز نمازتان از این به بعد ترک نمیشود. اگر نمازتان ترک نشود ، نظر رحمت خداوند را احساس خواهید کرد که در طول زندگی همه جا پناهگاهی دارید که در سختیها آرامش دهندهی شما خواهد بود. اما نماز هایی که تا کنون ترک شده را باید تصمیم داشته باشید که قضای آن را به جا آورید اما خواندن آنها فوریت ندارد. یعنی چنین نیست که بخواهید فورا و بدون فوت وقت آنها را به جا آورید. بلکه به تدریج هر وقت میتوانستید و شرایط روحی شما به شما اجازه میداد، باید آنها را بخوانید و مهم اینکه تصمیم داشته باشید آنها را بخوانید.بنابراین میتوانید نمازهایی را که میخوانید در جایی یادداشت کنید تا بدانید چقدر نماز قضا میخوانید. شما سرمایهی عظیم جوانی را در اختیار دارید و این مقدار نمازی که قضا شده را نباید سنگین بشمارید. و کم کم در طول زندگی هر وقت احساس کردید میتوانید آنها را میخوانید. دقت داشته باشید که شیطان در کمین است و وسوسه میکند که این کار سخت است و من نمیتوانم و یا حال انجام آن نیست. در این موارد باید با این تفکرات مبارزه کنید تا ارادهی محکم و قوی پیدا کنید. این نکته را هم توجه داشته باشید هر چه انسان بیشتر نماز بخواند، به آن انس می گیرد و از خواندن نماز آنقدر لذت می برد که دیگر خواندن نماز برایش سخت نیست و دوست دارد که نماز بخواند. بنابراین هر وقت احساس می کنید وقت دارید و می توانید سعی کنید یک نماز قضا هم بخوانید مثلا یک بار یک نماز صبح و بار دیگر یک نماز ظهر و به ترتیب تا یک شبانه روز شود. در این صورت می توانید با آمادگی روحی و برنامه ریزی مثلا هر روز بعد از نماز صبح یک شبانه روز نماز قضا بخوانید و یا با هر نمازی که می خوانید یک نماز قضا هم بخوانید مثلا با نماز صبح یک نماز صبح و با ظهر و عصر یک نماز ظهر و عصر. توجه به اینکه نماز عبادتی است که بسیار اهمیت دارد و بهترین عبادت است که هم قرآن هم ذکر و هم دعا که بهترین وسیله های ارتباط با خداست در آن نهفته شده و خداوند این مقدار را واجب کرده چون خداوند حکیم ، نفع بنده را می خواهد و می داند هیچ چیز جای نماز را نمی گیرد و این حداقلی است که واجب شده و هر چه بیشتر بخوانیم نفع بیشتری عائدمان می شود لذا نماز های نافله را برای بنده قرار داده که به فیض بیشتری برسد. حال شما می توانید با یک برنامه ریزی به جای نماز های نافله که قبل و یا بعد از نمازهای واجب مستحب است، نماز قضا بخوانید. نمازهای قضا را می توان مختصر و بدون مستحبات به جا آورد که زمان کمتری هم بگیرد و خسته نشوید. مطمئن باشید در ابتدا مقداری سخت است و شیطان نمی خواهد ما به نماز اهمیت دهیم ولی بعد از مدتی انس با نماز، لذت بسیاری به ما می دهد. مطالعه در مورد معاد و معرفت به اثر عبادت برای جهان آخرت و پاداش های جاودانی آن، می تواند ما را ترغیب کند که در انجام وظایفمان حریص باشیم و از انجام آنها خسته نشویم.به این نکته هم اشاره کنیم که ماباید اعمالی داشته باشیم که منتظر امام زمان باشیم و اعمالمان طوری باشید که همین الان هم که هفته ای دو بار نامه ی عملمان به خدمت امام زمان می رسد، شرمنده نشویم و بدانیم که وقتی امام زمان ظهور نماید، تازه دنیا آنطور که خداوند میخواهد و راضی است شروع می شود و دوره ای سراسر نعمت و برکت و رحمت آغاز می شود و مدینه ی فاضله ای که پیامبران و امامان در صدد تشکلیل آن بودند آغاز می شود و بهترین پیشرفتها تحقق می یابد و مردم جهان با تقوا و دوری از گناه با آرامش و کمال زندگی خواهند کرد. خداوند روزی ما کند که آن دوران را درک کنیم و به خدمت اماممان نائل آییم. انشاء الله. موفق باشید.
باسلام من چند روزپیش سوالی باکد1030130ازشماپرسیدم درقسمت عمومی ندیدم ودرقسمت خصوصی هم هرچه ایمیل باهرتغییراتی که ممکنه اشتباهی زده باشم میزنم بازهم میگه اشتباه .لطفا دوباره یادرقسمت عمومی پاسخم رابدهید باتشکر
با سلام. در قسمت معارف اسلامی سوالتان را پرسیده اید. نماز چنانکه در روایات آمده از مهمترین دستورات دین است که از آن به ستون دین یاد شده. ستون دین است یعنی اگر دین را مانند خیمهای در نظر بگیریم که پارچه ای دارد و طناب و میخ و ... باید ستونی داشته باشد که آن را سرپا نگه دارد و آن ستون نماز است که اگر نباشد این چادر سرپا نمیایستد و ویران میشود. همچنین آمده که فاصلهی میان ایمان و کفر ترک نماز است و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر انسان هم قبول نیشود همچنین ترک نماز موجب گرفتاری در زندگی دنیا و آخرت انسان میشود. بنابراین باید در درجهی اول سعی کنید دیگر نماز شما ترک نشود. شما جوان هستید و با انرژی . اگر باور خود را تقویت کنید و با مطالعه در مورد نماز و حکایتهایی که در این مورد ذکر شده اهمیت نماز را دریابید، هرگز نمازتان از این به بعد ترک نمیشود. اگر نمازتان ترک نشود ، نظر رحمت خداوند را احساس خواهید کرد که در طول زندگی همه جا پناهگاهی دارید که در سختیها آرامش دهندهی شما خواهد بود. اما نماز هایی که تا کنون ترک شده را باید تصمیم داشته باشید که قضای آن را به جا آورید اما خواندن آنها فوریت ندارد. یعنی چنین نیست که بخواهید فورا و بدون فوت وقت آنها را به جا آورید. بلکه به تدریج هر وقت میتوانستید و شرایط روحی شما به شما اجازه میداد، باید آنها را بخوانید و مهم اینکه تصمیم داشته باشید آنها را بخوانید.بنابراین میتوانید نمازهایی را که میخوانید در جایی یادداشت کنید تا بدانید چقدر نماز قضا میخوانید. شما سرمایهی عظیم جوانی را در اختیار دارید و این مقدار نمازی که قضا شده را نباید سنگین بشمارید. و کم کم در طول زندگی هر وقت احساس کردید میتوانید آنها را میخوانید. دقت داشته باشید که شیطان در کمین است و وسوسه میکند که این کار سخت است و من نمیتوانم و یا حال انجام آن نیست. در این موارد باید با این تفکرات مبارزه کنید تا ارادهی محکم و قوی پیدا کنید. این نکته را هم توجه داشته باشید هر چه انسان بیشتر نماز بخواند، به آن انس می گیرد و از خواندن نماز آنقدر لذت می برد که دیگر خواندن نماز برایش سخت نیست و دوست دارد که نماز بخواند. بنابراین هر وقت احساس می کنید وقت دارید و می توانید سعی کنید یک نماز قضا هم بخوانید مثلا یک بار یک نماز صبح و بار دیگر یک نماز ظهر و به ترتیب تا یک شبانه روز شود. در این صورت می توانید با آمادگی روحی و برنامه ریزی مثلا هر روز بعد از نماز صبح یک شبانه روز نماز قضا بخوانید و یا با هر نمازی که می خوانید یک نماز قضا هم بخوانید مثلا با نماز صبح یک نماز صبح و با ظهر و عصر یک نماز ظهر و عصر. توجه به اینکه نماز عبادتی است که بسیار اهمیت دارد و بهترین عبادت است که هم قرآن هم ذکر و هم دعا که بهترین وسیله های ارتباط با خداست در آن نهفته شده و خداوند این مقدار را واجب کرده چون خداوند حکیم ، نفع بنده را می خواهد و می داند هیچ چیز جای نماز را نمی گیرد و این حداقلی است که واجب شده و هر چه بیشتر بخوانیم نفع بیشتری عائدمان می شود لذا نماز های نافله را برای بنده قرار داده که به فیض بیشتری برسد. حال شما می توانید با یک برنامه ریزی به جای نماز های نافله که قبل و یا بعد از نمازهای واجب مستحب است، نماز قضا بخوانید. نمازهای قضا را می توان مختصر و بدون مستحبات به جا آورد که زمان کمتری هم بگیرد و خسته نشوید. مطمئن باشید در ابتدا مقداری سخت است و شیطان نمی خواهد ما به نماز اهمیت دهیم ولی بعد از مدتی انس با نماز، لذت بسیاری به ما می دهد. مطالعه در مورد معاد و معرفت به اثر عبادت برای جهان آخرت و پاداش های جاودانی آن، می تواند ما را ترغیب کند که در انجام وظایفمان حریص باشیم و از انجام آنها خسته نشویم.به این نکته هم اشاره کنیم که ماباید اعمالی داشته باشیم که منتظر امام زمان باشیم و اعمالمان طوری باشید که همین الان هم که هفته ای دو بار نامه ی عملمان به خدمت امام زمان می رسد، شرمنده نشویم و بدانیم که وقتی امام زمان ظهور نماید، تازه دنیا آنطور که خداوند میخواهد و راضی است شروع می شود و دوره ای سراسر نعمت و برکت و رحمت آغاز می شود و مدینه ی فاضله ای که پیامبران و امامان در صدد تشکلیل آن بودند آغاز می شود و بهترین پیشرفتها تحقق می یابد و مردم جهان با تقوا و دوری از گناه با آرامش و کمال زندگی خواهند کرد. خداوند روزی ما کند که آن دوران را درک کنیم و به خدمت اماممان نائل آییم. انشاء الله. موفق باشید.
- [سایر] سلام.من اخرای ماه اسفند سوال پرسیدم.هرچی با رمزم میرم در شاوره ی خصوصی میگه اشتباه هست.میشه جواب رو یه بار دیگه در مشاوره ی عمومی بدید.بممنونم.کد سوالم 966300 بوده.
- [سایر] سلام خیلی ذوق زده شدم خیلی وقت پیش ها برناه قبلیتون رو که با آقای شهیدی اجرا میکردین دیه بودم و همه جا ازتون تعریف میکردم تا اینکه رفتین و خبری نشد چند وقت پیش برنامه پارک ملت رو دیدم -آقای شهیدی هم آمده بودند یه کم خوشحال شدم بعد که عنوان کردند شما هم به این برنامه تشریف میارید خیلی خوشحال شدم. ولی به علت پخش دیر هنگام برنامه شما از برنامه ذیل ،موفق نشدم ببینمتون- اما امروز داشتم تو اینترنت دنبال صحبت های یکی از سخنرانان در تلویزیون میگشتم که دیدم یه لینک هم به نام شما سرچ شد ف اومدم اینجا شما رو دیدم - سوالات بچه ها رو دیدم ، خیلی واسم جالب بود. شما با بچه ها راحت هستین-جواب کوتاه اما پر معنی پس اگه اجازه بدین من هم یه سوالی بکنم راستیش چند وقتی بود که یه کار اشتباهی ( گناهی ) رو انجام میدادم ( لازم به ذکر هست من تو دوستام به عنوان یه فرد مذهبی معروف هستم)نماز و روزه هم جزو اعمالم هست. اما یه چند وقتی بود که دیگه اون اشتباه رو انجام نمیدادم ( ببخشید که از اشتباه نمی گم چون خجالت آوره)نمیدونم چی میشه که یهو یه دفعه باز اون کار رو انجام میدم ولی بعدش خیلی ناراحت میشم باز عزم رو جذب میکنم تا اشتباه دوباره تکرار نشه حال میشه بفرمائید چکارکنم که دیگه اصلا این اشتباه رخ نده حاج آقا هر چقدر هم فرد خوبی باشیم اما داریم تو این جامعه زندگی میکنیم نمیگم جامعه اوضاعش خرابه اما خوب هم نیست لطفا راهنمایی بفرمائید. بامداد جمعه-25 ماه رمضان سال 90
- [سایر] سلام. کمکم کنید...حاج اقا دارم میترکم.قضیه مربوط میشه به یه اشتباه،شاید،نمی دونم. من دختری هستم تو یه خانواده ی مذهبی..چند وقت پیش توی یه چت روم با یکی اشنا شدم..رئیس چت روم بود...و تقریبا همه دخترای اونجا دوسش داشتن..من ادمه مغروری بودم اونجا..اما کم کم از اون پسر خوشم اومد..اما نه مثله بقیه اویزونش شدم نه تو خصوصی چیزی براش نوشتم...فقط به یکی از دخترای اونجا که تقریبا باهاش رابطه دوستانه داشت..گفتم ازاش خوشم اومده..اون گفت می خوای بهش بگم؟گفتم اصلا.اونم چیزی نگفت بهش..فقط یه بار سر یه بحثی تو خصوصی چیزی براش نوشتم..اخه تو عمومی نوشت من یه ادمه تنهاهستم...منم بهش گفتم هر کسی یه جور تنهاست اما دلیل نمیشه چون کسی مثله تو جار نمی زنه تنها ام نباشه..همینو گفتم خب چون داشتم باهاش تو خصوصی حرف میزدم..بیشتر ازش خوشم اومد تصمیم گرفتم یه مدت نرم اونجاو نرفتم...شاید حدوده یه ماه شد سعی کردم فراموشش کنم..گفتم اصلا تیکه ی من نیست..تا رفتم خودش اومد تو خصوصیم..گفت یکی خیلی وقته داره دنبالت می گرده..با اسمش که همیشه میومد نیومده بود..واسه همین گفتم مدل حرف زدنت برام اشناست میشه خودتو معرفی کنی؟خودش بود گفت من از تو خوشم اومده.خودتون میدونین عکس العمل من چی میتونست باشه...گفت می خوام بیشتر باهات اشنا شم..می تونم ایدیتو داشته باشم..منم ایدیمو دادم...دیگه شروع شد...با این تفاوت که من واقعا دوسش داشتم اما اونو نمی دونستم..اونم میگفت من عاشقتم و دوست دارم و..ازین حرفا. اصلا نمی خواستم ازش سوال کنم..گیج بودم..هنوزم احساس می کردم اون رئیسه.. چند وقت بعد گفت من سرطان خون دارم..بعضی وقتاام که چت می کردیم می گفت از بینیم داره خون میاد...تا اینکه کم کم شروع کرد به ایه یاس خوندن که دکترا گفتن تا یه ماهه دیگه بیشتر زنده نیست...گفت دکترا گفتن باید بستری بشی..چند روز بعد هرچی بهش اس ام اس دادم دیدم جواب نمیده..نگران شدم خیلی... تاحالا باهاش تلفنی حرف نزده بودم از نگرانی زنگ زدم یه پسر جواب داد اسمه خودشو گفتم به حالته سوال گفت نه من دوستش هستم فلانی بیهوشه... چون تاحالا باهاش حرف نزده بودم نمی دونستم خودش بود یا واقعا دوستش..چند وقتیم که راستو دروغشم هنوز نمی دونم بیمارستان بود من با دخترخالش در ارتباط بودم خودش اینطور میگفت اما اشتباهه من این بود که زنگ نزدم ببینم واقعا یه دختر بر میداره...یا حتی با یه شماره دیگه زگ بزنم ببینم قضیه راسته یا دروغ تا اینکه چند وقت بعدش گفت تشخیصه دکترا غلط بوده و این حرفا...به دوستم که گفتم گفت امکان نداره دروغ گفته بود گفت اولا که سرطان خوب شدنی نیست بعدشم دکتر که اینقدر خنگ نسیت ...شک کردم اما هیچی نگفتم. این یه ماهه اخر دعواهامون بیشتر شده بود اما بعضی وقتا که خوب بودو نمی پرید بهم می گفت من تورو برای اینده می خوام منم ازش پرسیدم منظورت از اینده ازدواج که نیست؟گفت اتفاقا هست..جاخوردم من سنم خیلی واسه این حرفاکمه خیلی...از طرفی خودش قبلا بهم گفته بود که مامانش مرده و باباش وضعه مالیش خوبه..اما اینا برا من مهم نبود من واقعا خودشو می خواستم...چند روز پیش که پیش یکی دیگه از دوشتام بودم در مورده این یارو ازم سوال کرد منم گفتم ااینجوریه اونجوریه میگه وضعه بابش توپه اما میگه رابطم باهاش خوب نیست..دوستم گفت نه بابا چاخان بسته وگرنه اگه باباش پول دار بود اویزونش می شدوپایین نمیومد..باز شک کردم..دیشب بهش اس ام اس دادم که بیا نت باهات کار دارم..طرفای ساعت 2 بود که شروع کردم تمامه این چیزارو گفتنو پرسیدن...گفتم من الان نمی دونم باید چیکار کنم اومدم از خودت سوالامو بپرسم...وقتی شروع کردم تند تند گفتن گفت یکی یکی...حالا اون داشت جوابه سوالامو میداد گفت قضیه سرطان ماله این بود که من پارسال میرفتم مهمانی های شبانه قرص مصرف می کردم...بعد از چند وقت که دیگه مصرف نکردم این جوری شدم گفت دکترا نفهمیدن از چی بوده...گفتم پس حتما خودت به این نتیجه رسیدی،گفتم تا اونجایی که من می دونم خونریزی از بینی از عوارضه مصرف کردن قرصه اکس نیست..باز پیچوند... گفت قرص اکس نبود یه اسمه دیگه گفت..گفتم در هر صورت تو پارتی ادویل یا استامینوفن که پخش نمی کنن بالاخره ارام بخشه دیگه...گفتم خوب این از این در این مورد که نتونستی قانعم کنی که حرفات راست بوده...حرفایی که دوستم در مورده باباش گفته بودو یکم تو لفافه پیچوندمو گفتم..گفت بابام سیاسیه که ازش خوشم نمیاد...جانبازه.. باور نکردم دیگه داشتم بهش مشکوک می شدم...بعد ازاین حرفا که تقریبا دیشب همش با دعوا زده شد..گفت اگه حرفی مونده بگو و برو..گفتم من فقط سوال پرسیدم مگه همیشه بهم نمی گفتی بیا از خودم بپرس..گفت تو به من شک کردی ..منو باور نکردی...گفت دیگه نمی خوام اسمی از تو توی زندگیم باشه...خوردم کرد..شکستم چون دوسش داشتمو دارم..من برام اینا مهم نبود خودشو می خواستم..که دیشب اینجوری ردم کرد..خیلی راحت..خیلی..حالا نمی ونم چیکار کنم..دیشب همش گریه کردم من ساده رفتم جلو اما اون باهام بد تا کرد...الانم حسابی بهم ریختم..لطفا کمکم کنید..منتظرم.خدانگهدارتون.