باسلام. مقصود از غیبت عدم حضور در جامعه نیست بلکه مقصود این است که امام در بین مردمند و با آنان زندگی میکنند لیکن کسی ایشان را نمی شناسد. بنابر این غیبت به معنای عدم ظهور است نه عدم حضور. لذا بله ایشان نیازهای مادی هم دارند اما تغییر جسمی به معنی پیر شدن خیر به لطف و اعجاز الهی ندارند. و کسی از محل سکونت ایشان اطلاعی ندارد و کسی با ایشان همراه نیست جز اندک افراد و یاران خاص که البته آنان هیچ اظهاری و ادعایی در این مورد ندارند و اگر کسی از مردم چنین ادعایی کند بر اساس صریح روایات فراوان معصومین دروغگوست و باید او را تکذیب کرد.آنچه با جمع روایات میتوان گفت این است که حضرت در مکه ظهور میکنند. امام ناظر و شاهد اعمال همه ی مردم روی کره زمین هستند و به عموم مردم و به خصوص شیعیانشان عنایت و توجه خاص دارندعلائم و نشانههای ظهور که هر یک نویدی از نزدیک شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است که به ذکر علائم حتمی اکتفا میکنیم: 1- خروج سفیانی: سفیانی مردی از نسل ابوسفیان است که پیش از ظهور حضرت خروج میکند و پس از ظهور با امام میجنگد. امام صادق(ع) فرمود: (ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانی هستیم که بر سر دین خدا با هم دشمنی داریم. ما سخن خداوند را تصدیق کردیم و آنان تکذیب کردند. ابوسفیان با پیامبر(ص) مبارزه کرد و معاویه با علی(ع) و یزید با حسین بن علی(ع) به مخالفت برخاستند و سفیانی نیز با قائم(عج) خواهد جنگید، (بحارالانوار، ج 52، ص 182). 2- خسف در بیداء: خسف ؛ یعنی، فرو رفتن و بیداء سرزمین بین مکه و مدینه است و مراد از آن فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین است. علی(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدی(عج) سفیانی خروج میکند. سپاه وی به سوی مدینه حرکت میکند و چون به سرزمین بیداء میرسند خداوند آنها را در کام زمین فرو میبرد، (ینابیع الموده، قندوزی، چاپ بصیرتی، ص 427). 3- خروج یمانی: سرداری است از یمن که قیام کرده و مردم را به حق و عدل دعوت میکند. امام صادق(ع) فرمود: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال و یک روز خواهد بود و در این میان هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت به حق و هدایت نمیکند، (کتابالغیبه، نعمانی، ص 252). ظاهراً خراسانی نیز دعوت به حق میکند. 4- قتل نفس زکیه: نفس زکیه؛ یعنی، انسان پاک. امام باقر(ع) فرمود: (بین ظهور مهدی(عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانهروز فاصله نیست)، (الارشاد، ج 2، ص 374). 5- صیحه آسمانی: ظاهراً صدایی است که در آستانه ظهور از آسمان شنیده میشود. امام باقر(ع) فرمود: (ندا کنندهای از آسمان نام قائم را ندا میکند پس هر که در شرق و غرب است آن را میشنود، (کتاب الغیبه، نعمانی، ص 252). برای مطالعه ی بیشتر ر.ک: دادگستر جهان (ابراهیم امینی) موفق باشید.
با سلام و عرض خسته نباشید من سوالاتی در مورد آقا امام زمان(عج)دارم که برایم مبهم است لطفا به آنها پاسخ دهید:
1-ایا آقا نیاز به امورات مادی مانند نیاز به غذا پوشاک و مسکن در این دوران دارند یا نه؟
2-آیا با گذشت زمان آقا تغییرات جسمانی مانند پیر شدن نسبت به قبل پیدا می کنند یا نه؟
3-آیا کسی میداند که ایشان کجا زندگی می کند یا نه؟و آیا یارانی دارد که با ایشان ارتباط دارد؟
4-این که می گویند ایشان از جمکران ظهور می کنند درست است یا نه اگرنه محل ظهور کجاست؟
5-آیا ایشان کارهای ما را نظارت می کنند یا فقط به افراد خاصی که بی گناهند عنایت دارتد؟
6-این که می گویند آقا میان مردم راه می روند و به مردم سلام می کنند ولی مردم ایشان را نمی شناسند درست است یا نه؟و اگر درست است ایشان بیشتر در کدام منطقه میان مردم میباشند؟
6-شرایط ظهور آقا دقیقا چیست و ما به نوببه ی خودمان چه سهمی در تعجیل ظهور می توانیم داشته باشیم؟
بسیار سپاسگزارم
باسلام. مقصود از غیبت عدم حضور در جامعه نیست بلکه مقصود این است که امام در بین مردمند و با آنان زندگی میکنند لیکن کسی ایشان را نمی شناسد. بنابر این غیبت به معنای عدم ظهور است نه عدم حضور. لذا بله ایشان نیازهای مادی هم دارند اما تغییر جسمی به معنی پیر شدن خیر به لطف و اعجاز الهی ندارند. و کسی از محل سکونت ایشان اطلاعی ندارد و کسی با ایشان همراه نیست جز اندک افراد و یاران خاص که البته آنان هیچ اظهاری و ادعایی در این مورد ندارند و اگر کسی از مردم چنین ادعایی کند بر اساس صریح روایات فراوان معصومین دروغگوست و باید او را تکذیب کرد.آنچه با جمع روایات میتوان گفت این است که حضرت در مکه ظهور میکنند. امام ناظر و شاهد اعمال همه ی مردم روی کره زمین هستند و به عموم مردم و به خصوص شیعیانشان عنایت و توجه خاص دارندعلائم و نشانههای ظهور که هر یک نویدی از نزدیک شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است که به ذکر علائم حتمی اکتفا میکنیم: 1- خروج سفیانی: سفیانی مردی از نسل ابوسفیان است که پیش از ظهور حضرت خروج میکند و پس از ظهور با امام میجنگد. امام صادق(ع) فرمود: (ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانی هستیم که بر سر دین خدا با هم دشمنی داریم. ما سخن خداوند را تصدیق کردیم و آنان تکذیب کردند. ابوسفیان با پیامبر(ص) مبارزه کرد و معاویه با علی(ع) و یزید با حسین بن علی(ع) به مخالفت برخاستند و سفیانی نیز با قائم(عج) خواهد جنگید، (بحارالانوار، ج 52، ص 182). 2- خسف در بیداء: خسف ؛ یعنی، فرو رفتن و بیداء سرزمین بین مکه و مدینه است و مراد از آن فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین است. علی(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدی(عج) سفیانی خروج میکند. سپاه وی به سوی مدینه حرکت میکند و چون به سرزمین بیداء میرسند خداوند آنها را در کام زمین فرو میبرد، (ینابیع الموده، قندوزی، چاپ بصیرتی، ص 427). 3- خروج یمانی: سرداری است از یمن که قیام کرده و مردم را به حق و عدل دعوت میکند. امام صادق(ع) فرمود: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال و یک روز خواهد بود و در این میان هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت به حق و هدایت نمیکند، (کتابالغیبه، نعمانی، ص 252). ظاهراً خراسانی نیز دعوت به حق میکند. 4- قتل نفس زکیه: نفس زکیه؛ یعنی، انسان پاک. امام باقر(ع) فرمود: (بین ظهور مهدی(عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانهروز فاصله نیست)، (الارشاد، ج 2، ص 374). 5- صیحه آسمانی: ظاهراً صدایی است که در آستانه ظهور از آسمان شنیده میشود. امام باقر(ع) فرمود: (ندا کنندهای از آسمان نام قائم را ندا میکند پس هر که در شرق و غرب است آن را میشنود، (کتاب الغیبه، نعمانی، ص 252). برای مطالعه ی بیشتر ر.ک: دادگستر جهان (ابراهیم امینی) موفق باشید.
- [سایر] به نام خدا سلام ممنونم از پاسخ (دلشکسته) 1-مطلب با این افراد اصلا ازدواج نکنید رو خوندم حاج آقا! اما اون تو هیچ یک از این لیست ده تایی نیست... 2-مثل خیلی از جوانهای دیگه ای که از دین دور شده بودن اما دین و اهل بیت (علیهم السلام) رو دوست دارند... 3-حاج آقامن دور برم زیاد بودن دختر خانم هایی که مستقیم و غیر مستقیم به من ابراض علاقه کردند که به بعضی هاش هم فکر کردم اما گمشدمم نبودند... 1-3) چه تو دانشگاه و چه غیر دانشگاه با وجود اینکه اکثرا خوش تیپ نبودم و خیلی ساده حتی تو جلسات مهم خیلی ساده و البته حتی گاهی کمی نا مرتب بودم بطوری که بعضی از دوستان به من انتقاد هم میکردند... 4-من از روز اول و حتی دیدار اول علاقه مندش نشدم یه جورایی بعد از مدتی که صحبت هایی داشتیم اون هم اکثرا با محوریت اهل بیت و امام زمان(علیهم السلام) محبتش تو دلم رفت ... (یعنی عاشق چشم و ابرو و قیافش نشدم ، باطن وجودیش من رو علاقه مند کرد) 5- انگار که نیمه گمشده من باشه حاج آقا نمیه گمشده که نباید صد در صد شبیه آدم باشه؟ آدمها باید همدیگر رو کامل کنن درسته؟ 6-اما سوال اصلیه من از شما این هست که؟ 1-6)خدا گاهی راهی رو به روی آدم باز میکنه فرصتی رو در اختیارش میده و فردای قیامت هم در قبال این فرصت ها مسئوله(درسته) 7- اگر این کسی که به ظاهر از دین دور بود... خدا اتفاقی در مسیر زندگی من قرارش داد.. من از امام حسین (ع) و نماز بهش گفتم و اون هم قلبش برای امام حسین (ع) تپید... حاضر شد به خاطر من و البته به خواسته من به خاطر امام زمان (عج) تعغیر کنه و از من کمک خواست که کمکش کنم... 1-7) راهی بود که خدا به روی من باز کرده بود آیا من مسئول نیستم فردای قیامت ؟ 8- حاج آقا من به یه نتیجه رسیدم... لطفا راهنمایی کنید درست فکر میکنم با معیارهای مذهبی یا نه...! 1-8) و اون اینه که: اگر واقعا این دوست داشتن دوست داشتن واقعی و دو طرفه باشه وبا این توافق مهم که همه خط قرمزها و تعغیرهای دو طرف نهایتا تا رضایت اهل بیت(علیهم السلام)باشه این ازدواج میتونه ازدواج غلطی نباشه و اتفاقا شاید به کمال رسیدن قابل لمس تر باشه؟ 9- ببخشید که طولانی شد اما انشاءالله که خدا شما و ما رو از زمینه سازان ظهور حضرت ولی عصر (عج) قرار بدهد... التماس دعا و منتظرم
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .