با سلام و احترام دوست گرامی قبل از اینکه به راهکارهای تقویت ایمان بپردازم باید بگویم همینکه شما همیشه به یاد امام زمان عج بودید مطمین باشید که او نیز شما را می بیند و به شما توجه دارد چه بسا توجه او بوده که کار شما به جاهای باریک و خودکشی نرسیده است و آقا همه شیعیان را دوست دارد بطوری که در روایات آمده است که برای آنها دعا می کند و برای انحراف آنها نیز اشک می ریزد ولی باید بگویم که ریشه همه گناهان و فکرهای شیطانی ضعف ایمان است برای توضیح بیشتر در این زمینه به مطالب زیر توجه کنید:علل و عوامل پایداری در دینبی گمان یکی از مسائل دینداری، قوت و قدرت و پایمردی در منشأ دینداری است چه بسا انسان هایی که در شرایط و حالات معمولی رفتار دینداری دارند اما در برابر مشکلات و سختی ها باز پس می زنند. دین و اخلاق همواره در حیات فکری و معنوی بشر نقش اساسی و مهمی داشته اند ولی به تناسب شرایط جامعه و بروز موانع میزان پایبندی افراد به دین و اخلاق دچار شدت و ضعف می شود. حال این سؤالات مطرح می شود که ابعاد و نشانه های پایداری در دینداری چیست؟ عوامل موثر در ایجاد یا رسیدن به پایداری در دین چیست؟ نویسنده مطلب، کوشیده است در این باره توضیحاتی ارائه نماید. اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:1) منشاء پایداریانسان در مسیر زندگی خود گرفتار وسوسه های شیطانی مختلفی می شوند که ثبات و قرار را از او می گیرد ایمان را متزلزل می کند اراده را سست می نمایند قدم ها را نااستوار می سازند و دلش را مضطرب و پریشان خاطر می گردانند. این عدم ثبات و پایداری، عاقبتش چیزی جز تباهی و هلاکت نیست. یاد خداوند منشاء نجات انسان از تردید و دودلی بی قراری و بی تابی است که دل را استحکام می بخشد و قدم ها را استوار می گرداند.2) پای بندی به مقررات دینی و اخلاقپایبندی به مقررات دین و اخلاق، نخستین نشانه نیرومندی در دینداری و اخلاق است، فردی که در دینداری نیرومند است، در همه احوال خود را مقید و پایبند به مقررات و احکام دین می داند.3) عدم نقض میثاق الهیمیثاق در اصل به معنای طناب و ریسمانی است که اسیران جنگی یا حیوانات را با آن می بندند. افراد دیندار به علت ایمانی که دارند به عهدی که با خدا بسته اند پایبندند از خدا و رسول او اطاعت کرده و در راه وفای به عهد ایستادگی و مقاومت می کنند و حاضرند در این راه جان خویش را فدا کنند.4) وفای به عقودعقود جمع عقد در اصل به معنای جمع کردن اطراف یک چیز محکم است و به همین مناسبت گرده زدن دو سر طناب را با هم عقد می گویند. افراد دیندار و اخلاق مدار پس از بستن هرگونه عقد و عهدی حرمت عهد و پیمان خود را نگه می دارند و عهدشکنی نمی کنند زیرا با نقض عهد و پیمان، عدالت اجتماعی از بین می رود و در جامعه هرج و مرج به وجود می آید. در پایبندی به مقررات دین مخصوصا جائی که با منافع شخصی انسان در تضاد است ایمان و اخلاق و تقوای الهی بیشترین اثر را دارد و به همین علت است که قرآن در معرفی افراد با ایمان پای بندیشان به عهد و پیمان را ذکر می کند. در روایات نیز وارد شده که سلامت دین انسان در گرو وفای به عهد اوست.حضرت علی(ع) در پای بندی خود به قوانین الهی می فرماید: به خدا قسم اگر اقلیم های هفت گانه را با تمام آنچه در آن است به من دهند تا که پوسته جویی را از دهان مورچه ای باز گیرم هرگز چنین نخواهم کرد.از تأمل در بیانات این امام بزرگوار استفاده می شود که آن حضرت به قدری به مقررات دین به همراه اخلاق و آداب نیکو پای بند بود که حاضر می شد در این راه انواع سختی ها و مشقت ها را تحمل نماید اما لحظه ای در حفظ آیین الهی مسامحه و سهل انگاری نکند.5) قاطعیت در اجرای حدود:قاطعیت در اجرای حدود شرع یکی دیگر از نشانه های نیرومندی در دینداری است، فردی که در دینداری نیرومند است اگر در منصب حاکمان و کارگزاران دولت اسلامی قرار گیرد باید بدون در نظر گرفتن منافع خود و تنها با انگیزه الهی و با قاطعیت تمام احکام الهی را اجرا نماید و با تساهل و سهل انگاری مانع از اجرا و تعطیلی احکام خدا نشود به ویژه اگر دین امور مربوط به اقامه حق و دفاع از مظلوم و سرجای نشاندن ستمکاران باشد.6) استقامتیکی از نشانه های دینداری و اخلاق اسلامی پایداری و ایستادگی در برابر مشکلات و ناملایمات و گناه و انجام تکالیف الهی است. اگر فردی در گام های دین گرایانه اش دچار تزلزل باشد در برابر هر دشواری و فشار بیرونی دین خود را کنار بگذارد دلیل بر این است که دین در نهاد او به خوبی جایگزین نشده و استقرار نیافته است استقامت به فرد دیندار پایداری و ثبات قدم اخلاقی می بخشد و او را به سوی پروردگارش هدایت می کند و راه مستقیم را به او نشان می دهد و مانند چراغ هدایتی است که انسان را به راه راست رهنمون می شود همان صراط مستقیمی که مؤمنان در هر نمازشان از خداوند مسألت می جویند و می گویند: (اهدنا الصراط المستقیم).7) امر به معروف و نهی از منکربی گمان فردی که در دینداری نیرومند است در مقابل گناهان اجتماعی بویژه ظلم و ستم بی عدالتی و اعمال خلاف شرع و منافی عفت در جامعه، بی تفاوت نبوده و حساسیت نشان می دهد زیرا او دین را با جان و دل و رضایت قبلی پذیرفته است پس به لحاظ اخلاقی نمی تواند در مقابل اعمال زشت و ناروا بی تفاوت باشد. این حساسیت نشان دادن جهت حفظ حد و حدود الهی، که امر به معروف و نهی از منکر نام دارد یک فریضه الهی است که اگر در جامعه اجرا شود موجب اصلاح جامعه گردیده سلامت اخلاقی جامعه تضمین می گردد و اگر ترک شود قوانین و مقررات دینی از بین می رود و احکام دین ضایع می گردد.8) غیرتغیرت در لغت به معنای رشک بردن، حمیت و ناموس پرستی است. در اصطلاح کوشش و تلاش است برای نگهداری آنچه که حفظش ضروری است. اما غیرت در دین مفهومی گسترده دارد و هر نوع دفاع از ارزش های اخلاقی را دربر می گیرد. منظور از غیرت دینی این است که مسلمانان نسبت به کیان اسلام حساسیت نشان داده و بی تفاوت نباشند فردی که در دینداری و اخلاق مداری قوی و نیرومند است از غیرت دینی و اخلاقی برخوردار است چنین فردی خشم و رضایتش برای خداوند است یعنی از اموری که خشنودی خدا را به دنبال دارد خشنود می گردد و از اموری که غضب خدا را به دنبال داشته باشد خشمگین می شود.9) عزت اجتماعیعزت اجتماعی برای مؤمنان، استقلال فرهنگی و اقتصادی و اخلاقی را درپی دارد و این استقلال همواره مظهر بزرگی و قدرت یک قوم بوده است. وابستگی به بیگانگان احساس زبونی و خواری را در افراد جامعه پدید می آورد و ضعف های آنان را درنظر خود و بیگانگان بزرگ نمایی می کند. بنابراین مؤمنان علاوه بر عزت فردی به لحاظ اجتماعی نیز عزتمندند و ولایت بیگانگان را نمی پذیرند. از این رو مسلمانان باید از تمام ادوات و ابزار مادی و معنوی بهره گیرند و از سختی ها نهراسند و درد و رنج را بر خود تحمل نمایند و در مرحله بالاتر از ذات باری تعالی استمداد جویند و یقین حاصل کنند که تحمل سختی ها در این راه به مراتب از تن دادن به ذلت و خواری و تسلیم شدن در برابر دشمنان بهتر است.● نقش عزت در تربیت و اخلاقبه لحاظ تربیتی نیز اعتماد به نفس و خود بی نیازی از دشمنان که در واژه عزت خلاصه می گردد همچون دژی است که حافظ عقیده و عمل مؤمن است و با شکسته شدن آن همه چیز مؤمن در معرض خطر قرار می گیرد. زیرا هویت انسان در عزت اوست و با از بین رفتن عزت، دژهای اعتقادی او هم فرو می ریزد و زبونی و پستی بر او غالب می گردد. از این رو هیچ مؤمنی نباید خود را خوار و زبون نماید.10) عفتعفت به وجود آمدن حالتی است در نفس که آدمی را از غلبه شهوات بر او بازمی دارد و عفیف هم به کسی گفته می شود که این حالت را براثر تمرین به دست آورده باشد و ریشه آن اکتفا کردن به امکانات کم است.علمای اخلاق در تعریف عفت آن را صفتی حد وسط میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند که ثبات و استقامت بر این حد اعتدال بسیار مشکل است و نیاز به تمرین دارد، پس عفت به دلیل حد وسط بودنش نیکو است زیرا بهترین امور میانه آنهاست در این صورت برخورداری از شهوات هم براساس موازین عقلی و شرعی است. عفت و پاکدامنی از نتایج قوت نفس است بنابراین دینداری واقعی از آنجا که از ثبات نفس برخوردارند کارهای زشت و منافی عفت انجام نمی دهند، همواره مراقب هستند تا خود را اسیر شهوت نکنند نگاه خود را کنترل نموده به نامحرم چشم نمی دوزند از خودآرایی و آشکار کردن زیور و زینت های تحریک کننده و برهنه نمودن اندامی که پوشش آن واجب است خودداری می کنند.11) آرامشسکینه از ریشه سکن به معنای استقرار و ثبات در برابر حرکت است. در تغییر نمونه آمده است که سکینه به معنای آرامش و اطمینان است که هرگونه شک و تردید و وحشت را از انسان دور می کند و او را در برابر حوادث سخت و پیچیده پایدار می گرداند، سکینه با ایمان و اخلاق رابطه نزدیک دارد یعنی زاییده ایمان است افراد با ایمان هنگامی که به یاد قدرت بی پایان خداوند می افتند موجی از امید در دلشان پدید می آید. البته این آرامش ممکن است جنبه عقیدتی داشته و تزلزل اعتقاد را برطرف کند و یا جنبه عملی را در برگیرد به گونه ای که پایداری و مقاومت و شکیبایی به انسان بخشد.سکینه روحی است الهی که به قلب انسان آرامش می بخشد و سبب استقرار و آرامش نفس و محکمی دل می گردد این روح الهی مرتبه ای از کسالات اخلاقی نفس انسانی و جلوه ای از روح انسان است.12) دعا و توسل(قل ادعو الله و ادعوا الرحمن ایاما تدعوا فله الاسماء الحسنی) بگو: و خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید برای او نام های نیکوتر است. اسماء الهی واسطه های فیض هستند به طوری که اگر به تمام هستی نظر اندازیم در همه جا آثار این اسماء را مشاهده خواهیم کرد به همین دلیل در آیات و روایات تاکید فراوانی به خواندن این اسماء حسنی الهی در ضمن دعا شده است. پس وقتی خداوند را با اسماء حسنی می خوانیم یعنی برای ذات مقدس او عظمت و وقار قائل شده ایم و ربوبیت و معبودیت او را پذیرفته ایم. البته منظور از خواندن خدا به این نام ها این نیست که انسان بدون توجه به مفاهیم و محتوای آنها صرفا الفاظی را به زبان آورد بلکه هدف این است که مومن به این اسماء و صفات ایمان داشته باشد و پس از آن تلاش نماید در وجود خود پرتویی از مفاهیم آنها را منعکس نماید. چنین فردی هم بهشتی خواهد شد و هم دعایش مستجاب شده و به هر خیر و خلق نیکو نائل می گردد.13) توکلیکی دیگر از مظاهر وقار و عظمت الهی توکل است که در لغت به معنای اعتماد به غیر از خود و قرار دادن او به عنوان نائب از جانب خود می باشد. حقیقت توکل واگذاری کار به دیگری و انتخاب او به وکالت است. توکل از امتیازات اهل ایمان و اخلاق و از مظاهر وقار و عظمت الهی است به این معنا که فرد مومن از آن جا که مقام و موقعیت پروردگارش را می شناسد و خداوند را یگانه رب مستقلی می داند که تدبیر امور به عهده اوست لذا بر او توکل نموده در تمام امور زندگی او را وکیل خود قرار می دهد و بدین وسیله برای ذات حق، وقار و عظمت قائل می شود. 14) تفویض امور به خداوند متعالراغب در مفردات می نویسد: افوض یعنی من کار را برمی گردانم و رد می کنم و ارجاع می دهم و تفویض به معنای واگذاری کار است. تفویض به این معنا نیست که انسان دست از کار و تلاش بردارد بلکه به این معناست که نهایت سعی و تلاش را به کار گیرد و هنگامی که در برابر موانع سخت قرار گرفت وحشت نکند دست پاچه و دلسرد نشود بلکه کار خود را به خدا واگذار کند.برای پاسخ به این سوال که عوامل موثر در ایجاد یا رسیدن به پایداری در دین چیست می توان به عوامل و زمینه های بیرونی و درونی اشاره کرد.● عوامل و زمینه های بیرونیبه آن دسته از عواملی اطلاق می شود که خارج از شخصیت افراد بوده و دینداری فرد را تقویت می کند این عوامل عبارتند از: محیط، دوست، تاریخ، تربیت صحیح.▪ محیطعبارت است از تمام عوامل خارجی که انسان را احاطه کرده و بر او تاثیر می گذارد بنابراین هرچه انسان رشد کند دایره محیط او وسعت می یابد. در حقیقت صفات نیک و بدی که فرزندان از والدین خود به ارث می برند تابع عوامل تربیتی و وضع محیطی سالم و ناسالم است ممکن است فرزندی با وراثتی پست منشاء سعادت و خوشبختی گردد و بالعکس فرزندی با وراثتی نیک منشاء بدبختی گردد. وقتی محیط اجتماع آلوده وناپاک باشد در سجایای انسانی و فضایل اخلاقی بی رونق و رذایل و ناشایستگی ما ارزش تلقی می شود و افراد جامعه آگاهانه و یا ناآگاهانه به آنها رو می آورند و همچون بیماری مسری دیگران را فرا می گیرد در نتیجه بستر فساد جامعه مهیا می شود.▪ دوستدر تعریف دوست می توان گفت به هر چیزی که انسان با آن انس بگیرد اعم از رادیو، تلویزیون، کتاب و مجله دوست شایسته انسان را در مسیر طاعت و بندگی خدا هدایت می کند، اما همنشین بد انسان را به سوی تباهی و فساد می کشاند از این روست که ائمه معصومین(ع) در بیانات خود ما را از تاثیراتی که دوست بر زندگی انسان می گذارد آگاه کرده اند دوست شایسته سبب دینداری و اخلاق می گردد بنابراین باید در حفظ چنین دوستی هایی کوشا باشیم زیرا مجالست با آنان شرف دنیا و آخرت را برای انسان به ارمغان می آورد.▪ تاریختفکر و تعقل در تاریخ یکی دیگر از عوامل است که زمینه پایداری در دینداری و اخلاق فردی را فراهم می کند، اگر انسان در برابر مسایل و مشکلاتی که برای او پیش می آید خود را یکه و تنها ببیند نیروی مقاومتش را از دست می دهد اما توجه به این حقیقت که این مشکلات و گرفتاری ها برای همه اقوام و ملل در طول تاریخ وجود داشته سبب افزایش نیروی ناپایداری انسان در ایمان و اخلاق می گردد.▪ تربیتتربیت از نظر معنوی از ریشه ربو به معنای زیادت و فزونی و رشد و برآمدن گرفته است، همچنین به معنای پرورانیدن یا پرورش داده آمده است. می توان گفت تربیت رفع موانع و ایجاد مقتضیات است تا استعدادهای انسان از قوه به فعل درآید و شکوفا شود و چون در تربیت دینی هدف و مقصود کمال مطلق است بنابراین تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آن که آنها استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود.● عوامل و زمینه های درونیعوامل و زمینه های درونی به آن دسته از عواملی اطلاق می شود که ریشه در درون شخصیت فرد دارد و آدمی را به سوی دینداری سوق می دهد که مهمترین این عوامل عبارتند از تکریم شخصیت، تلقین و اعتماد به نفس، یاد خدا، عبادت، حسن ظن، یقین.▪ تکریم شخصیتکرامت در لغت به معنی بزرگوار شدن و شرافت و حرمت داشتن است، کرامت امری ذاتی و الهی است که خداوند آن را در سرنوشت هر آفرینشی انسان ها قرار داده است که اگر انسان گوهر ارزشمند خود را بشناسد کرامت و عزت می یابد. کرامت محور تعلیم و تربیت الهی است خداوند صاحب کرامت است و خداوند از انبیاء به عنوان کریم یاد نموده از این رو برنامه آنها تکریم انسان هاست.▪ تلقین و اعتماد به نفستلقین به نفس یکی از راه های کسب پایداری و استقامت است این روش به دو شکل قولی و فعلی و هر کدام به شکل ایجاب یا سلب اعمال می شود اما تلقین قولی چه به صورت ایجاب یا سلب به خاطر تاثیر مفیدش در باطن اهمیت بسزایی در امر تربیت دارد. دین مبین اسلام نیز به این امر اهمیت داده و مسلمانان را تشویق نموده که به وسیله تلقین راه رستگاری و هدایت را بپیمایند.▪ یاد خدایاد خدا بزرگترین عبادات است یکی از عوامل قوت در دینداری است که انسان را از غفلت و نیسان باز می دارد و سبب پرورش فضائل اخلاقی می گردد و در نتیجه راه تربیت دینی و اخلاقی را هموار می کند زیرا علت بسیاری رذایل اخلاقی مانند تکبر، غرور، حسادت، دنیا طلبی پیروی از هواهای نفسانی، نسیان وغفلت از یاد خداست. (الا بذکرالله تطمئن القلوب) با یاد خدا دلها آرام می گیرد.▪ عبادتدر لغت به معنای کرنش و خضوع و ذلت است و به همین علت برای غیر خدا پسندیده نیست. عبادت کانال ارتباطی بین انسان و خداست هر چه انسان بیشتر عبادت کند به همان اندازه به خداوند نزدیکتر شده از فیض و رحمت الهی برخوردار می گردد.▪ حسن ظنبه معنای خوش بینی و گمان نیک است و در اصطلاح اصل تحقیق به این معناست که انسان نسبت به رحمت و فضل خدا گمان خوب داشته باشد و امیدوار به رحمت و بخشش او باشد. حسن ظن به خدا یکی از عوامل قوت در دینداری است که ایمان فرد را تقویت می کند افراد با ایمان نسبت به وعده های پروردگار حسن ظن دارند و این امر روح اخلاص را در آنها زنده و دینداریشان را قوت می بخشد آنها را در برابر حوادث و مشکلات با اطمینان به لطف پروردگار پایدار باقی می مانند و استقامت و پایداری می ورزند.▪ یقیندر اصطلاح دانستن چیزی است پس از جست وجو و آرامش خاطر و یک جهت شدن دل به امری پس از اضطراب و تردید حقیقت یقین، توکل بر خدا، تسلیم در برابر ذات پاک او و رضا به قضای الهی و واگذاری تمام کارهای خویش به خداوند است هدف نهایی ایمان رسیدن به یقین است.فکر می کنم که توضیحات مشروح و کامل بود به امید عاقبت بخیری تمام جوانان در صورت نیاز دوباره با تبیان مکاتبه کنید.و من الله توفیق
باعرض سلام و تحیت
من یک مشکلی خیلی سخت دارم که زندگی ام را از هم پاشیده است.واقعا در یک بحران روحی روانی قرار دارم. ولی عاشق امام زمان هستم و همیشه و علی الخصوص پنجشنه شبها می نشینم و برای ظهور آقا دعا می کنم و اشک می ریزم. نمیگم صد در صد ولی به احتمال زیاد اگر امید به ظهور آقا وعشق ایشان را در دل نداشتم ، تا الان خودکشی کرده بودم . میخواستم از شما بپرسم که چیکار کنم ازمشکلات دنیا خارج شوم و روح و روانم را به دامان خدابسپارم.و اینکه من اینقدر آقا را دوست دارم ، ایشان هم مرا می بینند ؟ آیا روی من نظر دارند ؟ مرا دوست دارند ؟ اگر مرا می خواهند پس چرا حاجتم را حل نمی کننید ؟ خیلی ممنون میشم اگه کمی بشتر توضیح بدهید0 باتشکر فرواون
با سلام و احترام دوست گرامی قبل از اینکه به راهکارهای تقویت ایمان بپردازم باید بگویم همینکه شما همیشه به یاد امام زمان عج بودید مطمین باشید که او نیز شما را می بیند و به شما توجه دارد چه بسا توجه او بوده که کار شما به جاهای باریک و خودکشی نرسیده است و آقا همه شیعیان را دوست دارد بطوری که در روایات آمده است که برای آنها دعا می کند و برای انحراف آنها نیز اشک می ریزد ولی باید بگویم که ریشه همه گناهان و فکرهای شیطانی ضعف ایمان است برای توضیح بیشتر در این زمینه به مطالب زیر توجه کنید:علل و عوامل پایداری در دینبی گمان یکی از مسائل دینداری، قوت و قدرت و پایمردی در منشأ دینداری است چه بسا انسان هایی که در شرایط و حالات معمولی رفتار دینداری دارند اما در برابر مشکلات و سختی ها باز پس می زنند. دین و اخلاق همواره در حیات فکری و معنوی بشر نقش اساسی و مهمی داشته اند ولی به تناسب شرایط جامعه و بروز موانع میزان پایبندی افراد به دین و اخلاق دچار شدت و ضعف می شود. حال این سؤالات مطرح می شود که ابعاد و نشانه های پایداری در دینداری چیست؟ عوامل موثر در ایجاد یا رسیدن به پایداری در دین چیست؟ نویسنده مطلب، کوشیده است در این باره توضیحاتی ارائه نماید. اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:1) منشاء پایداریانسان در مسیر زندگی خود گرفتار وسوسه های شیطانی مختلفی می شوند که ثبات و قرار را از او می گیرد ایمان را متزلزل می کند اراده را سست می نمایند قدم ها را نااستوار می سازند و دلش را مضطرب و پریشان خاطر می گردانند. این عدم ثبات و پایداری، عاقبتش چیزی جز تباهی و هلاکت نیست. یاد خداوند منشاء نجات انسان از تردید و دودلی بی قراری و بی تابی است که دل را استحکام می بخشد و قدم ها را استوار می گرداند.2) پای بندی به مقررات دینی و اخلاقپایبندی به مقررات دین و اخلاق، نخستین نشانه نیرومندی در دینداری و اخلاق است، فردی که در دینداری نیرومند است، در همه احوال خود را مقید و پایبند به مقررات و احکام دین می داند.3) عدم نقض میثاق الهیمیثاق در اصل به معنای طناب و ریسمانی است که اسیران جنگی یا حیوانات را با آن می بندند. افراد دیندار به علت ایمانی که دارند به عهدی که با خدا بسته اند پایبندند از خدا و رسول او اطاعت کرده و در راه وفای به عهد ایستادگی و مقاومت می کنند و حاضرند در این راه جان خویش را فدا کنند.4) وفای به عقودعقود جمع عقد در اصل به معنای جمع کردن اطراف یک چیز محکم است و به همین مناسبت گرده زدن دو سر طناب را با هم عقد می گویند. افراد دیندار و اخلاق مدار پس از بستن هرگونه عقد و عهدی حرمت عهد و پیمان خود را نگه می دارند و عهدشکنی نمی کنند زیرا با نقض عهد و پیمان، عدالت اجتماعی از بین می رود و در جامعه هرج و مرج به وجود می آید. در پایبندی به مقررات دین مخصوصا جائی که با منافع شخصی انسان در تضاد است ایمان و اخلاق و تقوای الهی بیشترین اثر را دارد و به همین علت است که قرآن در معرفی افراد با ایمان پای بندیشان به عهد و پیمان را ذکر می کند. در روایات نیز وارد شده که سلامت دین انسان در گرو وفای به عهد اوست.حضرت علی(ع) در پای بندی خود به قوانین الهی می فرماید: به خدا قسم اگر اقلیم های هفت گانه را با تمام آنچه در آن است به من دهند تا که پوسته جویی را از دهان مورچه ای باز گیرم هرگز چنین نخواهم کرد.از تأمل در بیانات این امام بزرگوار استفاده می شود که آن حضرت به قدری به مقررات دین به همراه اخلاق و آداب نیکو پای بند بود که حاضر می شد در این راه انواع سختی ها و مشقت ها را تحمل نماید اما لحظه ای در حفظ آیین الهی مسامحه و سهل انگاری نکند.5) قاطعیت در اجرای حدود:قاطعیت در اجرای حدود شرع یکی دیگر از نشانه های نیرومندی در دینداری است، فردی که در دینداری نیرومند است اگر در منصب حاکمان و کارگزاران دولت اسلامی قرار گیرد باید بدون در نظر گرفتن منافع خود و تنها با انگیزه الهی و با قاطعیت تمام احکام الهی را اجرا نماید و با تساهل و سهل انگاری مانع از اجرا و تعطیلی احکام خدا نشود به ویژه اگر دین امور مربوط به اقامه حق و دفاع از مظلوم و سرجای نشاندن ستمکاران باشد.6) استقامتیکی از نشانه های دینداری و اخلاق اسلامی پایداری و ایستادگی در برابر مشکلات و ناملایمات و گناه و انجام تکالیف الهی است. اگر فردی در گام های دین گرایانه اش دچار تزلزل باشد در برابر هر دشواری و فشار بیرونی دین خود را کنار بگذارد دلیل بر این است که دین در نهاد او به خوبی جایگزین نشده و استقرار نیافته است استقامت به فرد دیندار پایداری و ثبات قدم اخلاقی می بخشد و او را به سوی پروردگارش هدایت می کند و راه مستقیم را به او نشان می دهد و مانند چراغ هدایتی است که انسان را به راه راست رهنمون می شود همان صراط مستقیمی که مؤمنان در هر نمازشان از خداوند مسألت می جویند و می گویند: (اهدنا الصراط المستقیم).7) امر به معروف و نهی از منکربی گمان فردی که در دینداری نیرومند است در مقابل گناهان اجتماعی بویژه ظلم و ستم بی عدالتی و اعمال خلاف شرع و منافی عفت در جامعه، بی تفاوت نبوده و حساسیت نشان می دهد زیرا او دین را با جان و دل و رضایت قبلی پذیرفته است پس به لحاظ اخلاقی نمی تواند در مقابل اعمال زشت و ناروا بی تفاوت باشد. این حساسیت نشان دادن جهت حفظ حد و حدود الهی، که امر به معروف و نهی از منکر نام دارد یک فریضه الهی است که اگر در جامعه اجرا شود موجب اصلاح جامعه گردیده سلامت اخلاقی جامعه تضمین می گردد و اگر ترک شود قوانین و مقررات دینی از بین می رود و احکام دین ضایع می گردد.8) غیرتغیرت در لغت به معنای رشک بردن، حمیت و ناموس پرستی است. در اصطلاح کوشش و تلاش است برای نگهداری آنچه که حفظش ضروری است. اما غیرت در دین مفهومی گسترده دارد و هر نوع دفاع از ارزش های اخلاقی را دربر می گیرد. منظور از غیرت دینی این است که مسلمانان نسبت به کیان اسلام حساسیت نشان داده و بی تفاوت نباشند فردی که در دینداری و اخلاق مداری قوی و نیرومند است از غیرت دینی و اخلاقی برخوردار است چنین فردی خشم و رضایتش برای خداوند است یعنی از اموری که خشنودی خدا را به دنبال دارد خشنود می گردد و از اموری که غضب خدا را به دنبال داشته باشد خشمگین می شود.9) عزت اجتماعیعزت اجتماعی برای مؤمنان، استقلال فرهنگی و اقتصادی و اخلاقی را درپی دارد و این استقلال همواره مظهر بزرگی و قدرت یک قوم بوده است. وابستگی به بیگانگان احساس زبونی و خواری را در افراد جامعه پدید می آورد و ضعف های آنان را درنظر خود و بیگانگان بزرگ نمایی می کند. بنابراین مؤمنان علاوه بر عزت فردی به لحاظ اجتماعی نیز عزتمندند و ولایت بیگانگان را نمی پذیرند. از این رو مسلمانان باید از تمام ادوات و ابزار مادی و معنوی بهره گیرند و از سختی ها نهراسند و درد و رنج را بر خود تحمل نمایند و در مرحله بالاتر از ذات باری تعالی استمداد جویند و یقین حاصل کنند که تحمل سختی ها در این راه به مراتب از تن دادن به ذلت و خواری و تسلیم شدن در برابر دشمنان بهتر است.● نقش عزت در تربیت و اخلاقبه لحاظ تربیتی نیز اعتماد به نفس و خود بی نیازی از دشمنان که در واژه عزت خلاصه می گردد همچون دژی است که حافظ عقیده و عمل مؤمن است و با شکسته شدن آن همه چیز مؤمن در معرض خطر قرار می گیرد. زیرا هویت انسان در عزت اوست و با از بین رفتن عزت، دژهای اعتقادی او هم فرو می ریزد و زبونی و پستی بر او غالب می گردد. از این رو هیچ مؤمنی نباید خود را خوار و زبون نماید.10) عفتعفت به وجود آمدن حالتی است در نفس که آدمی را از غلبه شهوات بر او بازمی دارد و عفیف هم به کسی گفته می شود که این حالت را براثر تمرین به دست آورده باشد و ریشه آن اکتفا کردن به امکانات کم است.علمای اخلاق در تعریف عفت آن را صفتی حد وسط میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند که ثبات و استقامت بر این حد اعتدال بسیار مشکل است و نیاز به تمرین دارد، پس عفت به دلیل حد وسط بودنش نیکو است زیرا بهترین امور میانه آنهاست در این صورت برخورداری از شهوات هم براساس موازین عقلی و شرعی است. عفت و پاکدامنی از نتایج قوت نفس است بنابراین دینداری واقعی از آنجا که از ثبات نفس برخوردارند کارهای زشت و منافی عفت انجام نمی دهند، همواره مراقب هستند تا خود را اسیر شهوت نکنند نگاه خود را کنترل نموده به نامحرم چشم نمی دوزند از خودآرایی و آشکار کردن زیور و زینت های تحریک کننده و برهنه نمودن اندامی که پوشش آن واجب است خودداری می کنند.11) آرامشسکینه از ریشه سکن به معنای استقرار و ثبات در برابر حرکت است. در تغییر نمونه آمده است که سکینه به معنای آرامش و اطمینان است که هرگونه شک و تردید و وحشت را از انسان دور می کند و او را در برابر حوادث سخت و پیچیده پایدار می گرداند، سکینه با ایمان و اخلاق رابطه نزدیک دارد یعنی زاییده ایمان است افراد با ایمان هنگامی که به یاد قدرت بی پایان خداوند می افتند موجی از امید در دلشان پدید می آید. البته این آرامش ممکن است جنبه عقیدتی داشته و تزلزل اعتقاد را برطرف کند و یا جنبه عملی را در برگیرد به گونه ای که پایداری و مقاومت و شکیبایی به انسان بخشد.سکینه روحی است الهی که به قلب انسان آرامش می بخشد و سبب استقرار و آرامش نفس و محکمی دل می گردد این روح الهی مرتبه ای از کسالات اخلاقی نفس انسانی و جلوه ای از روح انسان است.12) دعا و توسل(قل ادعو الله و ادعوا الرحمن ایاما تدعوا فله الاسماء الحسنی) بگو: و خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید برای او نام های نیکوتر است. اسماء الهی واسطه های فیض هستند به طوری که اگر به تمام هستی نظر اندازیم در همه جا آثار این اسماء را مشاهده خواهیم کرد به همین دلیل در آیات و روایات تاکید فراوانی به خواندن این اسماء حسنی الهی در ضمن دعا شده است. پس وقتی خداوند را با اسماء حسنی می خوانیم یعنی برای ذات مقدس او عظمت و وقار قائل شده ایم و ربوبیت و معبودیت او را پذیرفته ایم. البته منظور از خواندن خدا به این نام ها این نیست که انسان بدون توجه به مفاهیم و محتوای آنها صرفا الفاظی را به زبان آورد بلکه هدف این است که مومن به این اسماء و صفات ایمان داشته باشد و پس از آن تلاش نماید در وجود خود پرتویی از مفاهیم آنها را منعکس نماید. چنین فردی هم بهشتی خواهد شد و هم دعایش مستجاب شده و به هر خیر و خلق نیکو نائل می گردد.13) توکلیکی دیگر از مظاهر وقار و عظمت الهی توکل است که در لغت به معنای اعتماد به غیر از خود و قرار دادن او به عنوان نائب از جانب خود می باشد. حقیقت توکل واگذاری کار به دیگری و انتخاب او به وکالت است. توکل از امتیازات اهل ایمان و اخلاق و از مظاهر وقار و عظمت الهی است به این معنا که فرد مومن از آن جا که مقام و موقعیت پروردگارش را می شناسد و خداوند را یگانه رب مستقلی می داند که تدبیر امور به عهده اوست لذا بر او توکل نموده در تمام امور زندگی او را وکیل خود قرار می دهد و بدین وسیله برای ذات حق، وقار و عظمت قائل می شود. 14) تفویض امور به خداوند متعالراغب در مفردات می نویسد: افوض یعنی من کار را برمی گردانم و رد می کنم و ارجاع می دهم و تفویض به معنای واگذاری کار است. تفویض به این معنا نیست که انسان دست از کار و تلاش بردارد بلکه به این معناست که نهایت سعی و تلاش را به کار گیرد و هنگامی که در برابر موانع سخت قرار گرفت وحشت نکند دست پاچه و دلسرد نشود بلکه کار خود را به خدا واگذار کند.برای پاسخ به این سوال که عوامل موثر در ایجاد یا رسیدن به پایداری در دین چیست می توان به عوامل و زمینه های بیرونی و درونی اشاره کرد.● عوامل و زمینه های بیرونیبه آن دسته از عواملی اطلاق می شود که خارج از شخصیت افراد بوده و دینداری فرد را تقویت می کند این عوامل عبارتند از: محیط، دوست، تاریخ، تربیت صحیح.▪ محیطعبارت است از تمام عوامل خارجی که انسان را احاطه کرده و بر او تاثیر می گذارد بنابراین هرچه انسان رشد کند دایره محیط او وسعت می یابد. در حقیقت صفات نیک و بدی که فرزندان از والدین خود به ارث می برند تابع عوامل تربیتی و وضع محیطی سالم و ناسالم است ممکن است فرزندی با وراثتی پست منشاء سعادت و خوشبختی گردد و بالعکس فرزندی با وراثتی نیک منشاء بدبختی گردد. وقتی محیط اجتماع آلوده وناپاک باشد در سجایای انسانی و فضایل اخلاقی بی رونق و رذایل و ناشایستگی ما ارزش تلقی می شود و افراد جامعه آگاهانه و یا ناآگاهانه به آنها رو می آورند و همچون بیماری مسری دیگران را فرا می گیرد در نتیجه بستر فساد جامعه مهیا می شود.▪ دوستدر تعریف دوست می توان گفت به هر چیزی که انسان با آن انس بگیرد اعم از رادیو، تلویزیون، کتاب و مجله دوست شایسته انسان را در مسیر طاعت و بندگی خدا هدایت می کند، اما همنشین بد انسان را به سوی تباهی و فساد می کشاند از این روست که ائمه معصومین(ع) در بیانات خود ما را از تاثیراتی که دوست بر زندگی انسان می گذارد آگاه کرده اند دوست شایسته سبب دینداری و اخلاق می گردد بنابراین باید در حفظ چنین دوستی هایی کوشا باشیم زیرا مجالست با آنان شرف دنیا و آخرت را برای انسان به ارمغان می آورد.▪ تاریختفکر و تعقل در تاریخ یکی دیگر از عوامل است که زمینه پایداری در دینداری و اخلاق فردی را فراهم می کند، اگر انسان در برابر مسایل و مشکلاتی که برای او پیش می آید خود را یکه و تنها ببیند نیروی مقاومتش را از دست می دهد اما توجه به این حقیقت که این مشکلات و گرفتاری ها برای همه اقوام و ملل در طول تاریخ وجود داشته سبب افزایش نیروی ناپایداری انسان در ایمان و اخلاق می گردد.▪ تربیتتربیت از نظر معنوی از ریشه ربو به معنای زیادت و فزونی و رشد و برآمدن گرفته است، همچنین به معنای پرورانیدن یا پرورش داده آمده است. می توان گفت تربیت رفع موانع و ایجاد مقتضیات است تا استعدادهای انسان از قوه به فعل درآید و شکوفا شود و چون در تربیت دینی هدف و مقصود کمال مطلق است بنابراین تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آن که آنها استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود.● عوامل و زمینه های درونیعوامل و زمینه های درونی به آن دسته از عواملی اطلاق می شود که ریشه در درون شخصیت فرد دارد و آدمی را به سوی دینداری سوق می دهد که مهمترین این عوامل عبارتند از تکریم شخصیت، تلقین و اعتماد به نفس، یاد خدا، عبادت، حسن ظن، یقین.▪ تکریم شخصیتکرامت در لغت به معنی بزرگوار شدن و شرافت و حرمت داشتن است، کرامت امری ذاتی و الهی است که خداوند آن را در سرنوشت هر آفرینشی انسان ها قرار داده است که اگر انسان گوهر ارزشمند خود را بشناسد کرامت و عزت می یابد. کرامت محور تعلیم و تربیت الهی است خداوند صاحب کرامت است و خداوند از انبیاء به عنوان کریم یاد نموده از این رو برنامه آنها تکریم انسان هاست.▪ تلقین و اعتماد به نفستلقین به نفس یکی از راه های کسب پایداری و استقامت است این روش به دو شکل قولی و فعلی و هر کدام به شکل ایجاب یا سلب اعمال می شود اما تلقین قولی چه به صورت ایجاب یا سلب به خاطر تاثیر مفیدش در باطن اهمیت بسزایی در امر تربیت دارد. دین مبین اسلام نیز به این امر اهمیت داده و مسلمانان را تشویق نموده که به وسیله تلقین راه رستگاری و هدایت را بپیمایند.▪ یاد خدایاد خدا بزرگترین عبادات است یکی از عوامل قوت در دینداری است که انسان را از غفلت و نیسان باز می دارد و سبب پرورش فضائل اخلاقی می گردد و در نتیجه راه تربیت دینی و اخلاقی را هموار می کند زیرا علت بسیاری رذایل اخلاقی مانند تکبر، غرور، حسادت، دنیا طلبی پیروی از هواهای نفسانی، نسیان وغفلت از یاد خداست. (الا بذکرالله تطمئن القلوب) با یاد خدا دلها آرام می گیرد.▪ عبادتدر لغت به معنای کرنش و خضوع و ذلت است و به همین علت برای غیر خدا پسندیده نیست. عبادت کانال ارتباطی بین انسان و خداست هر چه انسان بیشتر عبادت کند به همان اندازه به خداوند نزدیکتر شده از فیض و رحمت الهی برخوردار می گردد.▪ حسن ظنبه معنای خوش بینی و گمان نیک است و در اصطلاح اصل تحقیق به این معناست که انسان نسبت به رحمت و فضل خدا گمان خوب داشته باشد و امیدوار به رحمت و بخشش او باشد. حسن ظن به خدا یکی از عوامل قوت در دینداری است که ایمان فرد را تقویت می کند افراد با ایمان نسبت به وعده های پروردگار حسن ظن دارند و این امر روح اخلاص را در آنها زنده و دینداریشان را قوت می بخشد آنها را در برابر حوادث و مشکلات با اطمینان به لطف پروردگار پایدار باقی می مانند و استقامت و پایداری می ورزند.▪ یقیندر اصطلاح دانستن چیزی است پس از جست وجو و آرامش خاطر و یک جهت شدن دل به امری پس از اضطراب و تردید حقیقت یقین، توکل بر خدا، تسلیم در برابر ذات پاک او و رضا به قضای الهی و واگذاری تمام کارهای خویش به خداوند است هدف نهایی ایمان رسیدن به یقین است.فکر می کنم که توضیحات مشروح و کامل بود به امید عاقبت بخیری تمام جوانان در صورت نیاز دوباره با تبیان مکاتبه کنید.و من الله توفیق
- [سایر] سلام بعد از چند سال چشم انتظاری دیدم تو سایتتون اعلام کردین میاین مشهد منم با هزار امید آرزو تصمیم گرفتم هر جوری شده تو جلسه هاتون شرکت کنم ؛ نمیدونین چقدر با خانوادام بحث کردم حرف زدم تا کمی راضی شدن تا تو جلسه هاتون شرکت کردم . چندین شب دقدقه فکریم این بود ایا میشه باهاتون حرف بزنم , چی بگم بهتون چون فقط شما میتونین کمک کنین چون هم مشاوره دینی و هم اخلاقی انجام میدین همین هست که شما رو با بقیه مشاوره ها جدا کرده. شب اول میدان شهدا اومدم گفتند 8:30 شروع میشه من اومدم ولی شما حدود45 دقیقه دیرتر امدین و منم بعد از نیم ساعت وسط حرفای شیرین و جذابتون امدند دنبالم . با هزار ناراحتی رفتم خونه تا امدم دانشگاه فردوسی نشستم پای حرفاتون ای کاش منم مثل احمد اقا بودم همیشه همراهتون بودم. گفتین سوالاتون بنویسین بدین من دادم گفتم اگه میشه حداقل واسه 5 دقیقه اخر جلسه با من حرف بزنین تا از این حالت روحی خارج بشم. تا حتی امدم بیرون از جلسه که اون خانم داشت سوال می کرد و من سمت چپتون ایستاده بودم که از نظر ظاهری تاییدم کردین. دیدم همراهتون کاغذ بهتون ندادن تا محل اتاقی که نهار می خواستین بخورین امدم ولی بازم نشد دیگه حرف بزنم فقط از خدا می خواستم بشه سوالات مو ازتون بپرسم خانوادم با اینکه خیلی اصرار کردم دیگه نیاوردنم جلسه با اینکه خیلی دوست داشتم تمام جلساتتون حتی مسجد العلی هم شرکت کنم حتی دوست داشتم میدونستم کی میرین حرم تا فقط فقط واسه چند دقیقه هم که شده باهاتون حرف بزنم چون نمیتونم برم مشاوره ای کاش مشاوره زندگی بهتر تلفنی بود تا من زنگ می زدم ولی ... من تمام صفحات پرسش ها رو برای خودم بعد از خواندن ذخیره می کنم .این تقریبا چند تا سوالا های من است راهنمایی کنین ممنون میشم: 1-گفته بودم از بهمن بهش دروغ گفتم و ارتباط پیامکی و تماسی قطع کردم ( گفتم مامانم ازم گوشی گرفته) ولی بازم وسوسه دست بردار نیست . مخصوصا وقتی رفت ماه عسل و برگشت دائم می گفت چرا زنگ نزدی؟ حداقل یک تک زنگ می زدی ولی من با اینکه هر لحظه دلم می خواست بهش زنگ بزنم ولی از ترس اینکه یک زمانی به سرم نیاد این کار را انجام نمیدم.. چه کار کنم موندم از این هم سس عنصری خودم؟ 2-چند وقتیه که نمازام شده اخر وقت نمیدونم چه کار بکنم که بشم مجنون خدا... 3-موندم با دلم به این دلیل که دائم سراغ دیگران می کنه تا یکی از بستگان واسه پسراش پیشنهاد داد من دیگه دوباره خواب زندگیم شد فکر خیال .... 4-چند وقتیه خیلی پرخاشگر وتند خو شدم با خانوادم , از دست خودم خسته شدم با این اخلاقم ... 5- اگه ادم دعا کنه زود ازدواج کنه , خدا رو اجبار نکرده؟؟ 6-....................... ببخشید چون اگه بخوام بنویسم خیلی طولانی میشه هر چند که الان سرتون به درد اوردم و احتمالا با خودتون میگین یک سری حرف های بی خودی نوشتم ولی اینا با هزار تای دیگه حرفای دلم و دغدغه ذهنی من شده ممنون میشم کمکم کنین اگه میشه راهنمایی کنین و بگین چه کار کنم . لطفا راهنمایی کنیین چون به بن بست فکری رسیدم فقط نگین برو پیش مشاوره راهنماییت میکنه چون می خوام خودتون این کار بکنین چون اونا دائم میگن حضوری باید بیای وقت بگیری ولی من نمیتونم برم... ببخشید واقعا عذر می خوام که طولانی شد یا علی
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند