با عرض سلامدیدگاههای مختلف در مورد سد ذوالقرنینسد ذو القرنین در قرآنخداوند در سوره کهف به این سد اشاره نموده و می فرماید: قالوا یا ذا القرنین إن یأجوج و مأجوج مفسدون فی الأرض فهل نجعل لک خرجا علی أن تجعل بیننا و بینهم سدا * قال ما مکنی فیه ربی خیر فأعینونی بقوة أجعل بینکم و بینهم ردما * آتونی زبر الحدید حتی إذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی إذا جعله نارا قال آتونی أفرغ علیه قطرا *فما اسطاعوا أن یظهروه و ما استطاعوا له نقبا )ترجمه: (آن گروه به او) گفتند ای ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی؟. (ذو القرنین) گفت: آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می کنید) مرا با نیرویی یاری کنید، تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم.. قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید (و آنها را به روی هم چیند) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده برای من بیاورید تا به روی آن بریزم.. (سرانجام آن چنان سد نیرومندی ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی در آن ایجاد کنند(سوره کهف، 94-97). اشاره به اینکه او به یک منطقه کوهستانی رسید و در آنجا جمعیتی (غیر از دو جمعیتی که در شرق و غرب یافته بود) مشاهده کرد که از نظر تمدن در سطح بسیار پائینی بودند، چرا که یکی از روشنترین نشانه های تمدن انسانی، همان سخن گفتن او است. در این هنگام آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختی بنام یاجوج و ماجوج در عذاب بودند، مقدم ذو القرنین را که دارای قدرت و امکانات عظیمی بود، غنیمت شمردند، دست به دامن او زدند و" گفتند: ای ذو القرنین! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند، آیا ممکن است ما هزینه ای در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی. این گفتار آنها، با اینکه حد اقل زبان ذو القرنین را نمی فهمیدند ممکن است از طریق علامت و اشاره بوده باشد، و یا لغت بسیار ناقصی که نمی توان آن را به حساب آورد. این احتمال را نیز داده اند که تفاهم میان آنها بوسیله بعضی از مترجمین یا به الهام الهی، همچون سخن گفتن بعضی از پرندگان با سلیمان، بوده است. به هر حال از این جمله استفاده می شود که آن جمعیت از نظر امکانات اقتصادی وضع خوبی داشتند، اما از نظر صنعت و فکر و نقشه ناتوان بودند، لذا حاضر شدند هزینه این سد مهم را بر عهده گیرند مشروط بر اینکه ذو القرنین طرح و ساختمان آن را پذیرا گردد. اما ذو القرنین در پاسخ آنها" چنین اظهار داشت که آنچه را خدا در اختیار من گذارده (از آنچه شما می خواهید بگذارید) بهتر است" و نیازی به کمک مالی شما ندارم. مرا با نیرویی یاری کنید، تا میان شما و این دو قوم مفسد، سد نیرومندی ایجاد کنم. " ردم" (بر وزن مرد) در اصل به معنی پرکردن شکاف بوسیله سنگ است، ولی بعدا به معنی وسیعتری که شامل هر گونه سد، و حتی شامل وصله کردن لباس می شود گفته شده است. جمعی از مفسران معتقدند که" ردم" به سد محکم و نیرومند گفته می شود و طبق این تفسیر ذو القرنین به آنها قول داد که بیش از آنچه انتظار دارند بنا کند. ضمنا باید توجه داشت که سد (بر وزن قد) و سد (بر وزن خود) به یک معنی است و آن حائلی است که میان دو چیز ایجاد می کنند، ولی به گفته" راغب" در مفردات بعضی میان این دو فرق گذاشته اند، اولی را مصنوع انسان و دومی را حائلهای طبیعی دانسته اند. سپس چنین دستور داد:" قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید" (آتونی زبر الحدید). هنگامی که قطعات آهن آماده شد، دستور چیدن آنها را به روی یکدیگر صادر کرد" تا کاملا میان دو کوه را پوشاند" (حتی إذا ساوی بین الصدفین). " صدف" در اینجا به معنی کناره کوه است، و از این تعبیر روشن می شود که میان دو کناره کوه شکافی بوده که یاجوج و ماجوج از آن وارد می شدند، ذو القرنین تصمیم داشت آن را پر کند. به هر حال سومین دستور ذو القرنین این بود که به آنها" گفت مواد آتشزا (هیزم و مانند آن) بیاورید و آن را در دو طرف این سد قرار دهید، و با وسائلی که در اختیار دارید" در آن آتش بدمید تا قطعات آهن را، سرخ و گداخته کرد. در حقیقت او می خواست، از این طریق قطعات آهن را به یکدیگر پیوند دهد و سد یکپارچه ای بسازد، و با این طرح عجیب، همان کاری را که امروز بوسیله جوشکاری انجام می دهند انجام داد، یعنی به قدری حرارت به آهنها داده شد که کمی نرم شدند و به هم جوش خوردند!. سرانجام آخرین دستور را چنین صادر کرد:" گفت مس ذوب شده برای من بیاورید تا بروی این سد بریزم" (قال آتونی أفرغ علیه قطرا). و به این ترتیب مجموعه آن سد آهنین را با لایه ای از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد!. سرانجام این سد به قدری نیرومند و مستحکم شد که" آن گروه مفسد، قادر نبودند از آن بالا بروند، و نه قادر بودند در آن نقبی ایجاد کنند.سد ذو القرنین از دیدگاه مورخان و مفسرینهمان طور که می دانید، در تاریخ پیشینیان، درباره پادشاهان، سلاطین، بزرگان و امت های قبل از تاریخ وقایعی نگاشته شده است، اما درباره پادشاهی که در دوران حکومتش به نام ذو القرنین یا نامی شبیه آن خوانده می شده، چیزی گفته نشده است. همچنین درباره سدی که ذو القرنین ساخته، هیچ سختی به میان نیامده است. فقط اشعاری را به یکی از پادشاهان یمن نسبت می دهند که برای افتخار به نسب خویش سروده و یکی از پدران خود را که قبلا سمت پادشاهی یمن داشته، ذو القرنین نامیده است. در همان شعر آمده است که او به مغرب و مشرق عالم سفر کرد و سد یاجوج و ماجوج را ساخت. به هر حال قدمای از مورخین هیچ یک در اخبار خود از سدی که منسوب به ذو القرنین باشد نام نبرده اند.اقوال مختلف مورخین و مفسران درباره سد ذو القرنینمورخین و ارباب تفسیر در این باره اقوالی بر حسب اختلاف نظریه شان در تطبیق داستان دارند:الف- به بعضی از مورخین نسبت می دهند که گفته اند: سد مذکور در قرآن همان دیوار چین است. آن دیوار طولانی میان چین و مغولستان حائل شده، و یکی از پادشاهان چین به نام" شین هوانک تی" آن را بنا نهاده، تا جلو هجومهای مغول را به چین بگیرد. طول این دیوار سه هزار کیلومتر و عرض آن 9 متر و ارتفاعش پانزده متر است، که همه با سنگ چیده شده، و در سال 264 قبل از میلاد شروع و پس از ده و یا بیست سال خاتمه یافته است، پس ذو القرنین همین پادشاه بوده است و لیکن این مورخین توجه نکرده اند که اوصاف و مشخصاتی که قرآن برای ذو القرنین ذکر کرده و سدی که قرآن بنایش را به او نسبت داده با این پادشاه و این دیوار چین تطبیق نمی کند، چون در باره این پادشاه نیامده که به مغرب اقصی سفر کرده باشد، و سدی که قرآن ذکر کرده میان دو کوه واقع شده و در آن قطعه های آهن و قطر، یعنی مس مذاب به کار رفته، و دیوار بزرگ چین که سه هزار کیلومتر است از کوه و زمین همین طور، هر دو می گذرد و میان دو کوه واقع نشده است، و دیوار چین با سنگ ساخته شده و در آن آهن و قطری به کاری نرفته است. دیوار چین نه از آهن و مس ساخته شده، و نه در یک تنگه باریک کوهستانی است، بلکه دیواری است که از مصالح معمولی بنا گردیده، و همانگونه که گفتیم صدها کیلو متر طول آنست، و الان هم موجود است.ب- به بعضی دیگری از مورخین نسبت داده اند که گفته اند: آنکه سد مذکور را ساخته یکی از ملوک آشور بوده که در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد مورد هجوم اقوام" سیت" قرار می گرفته، و این اقوام از تنگنای کوه های قفقاز تا ارمنستان آن گاه ناحیه غربی ایران هجوم می آوردند، و چه بسا به خود آشور و پایتختش" نینوا" هم می رسیدند، و آن را محاصره نموده دست به قتل و غارت و برده گیری می زدند، بناچار پادشاه آن دیار برای جلوگیری از آنها سدی ساخت که گویا مراد از آن سد" باب الأبواب" باشد که تعمیر و یا ترمیم آن را به کسری انوشیروان یکی از ملوک فارس نسبت می دهند. این گفته آن مورخین است و لیکن همه گفتگو در این است که آیا با قرآن مطابق است یا خیر؟.ج: بعضی دیگر اصرار دارند که این همان سد" مارب" در سرزمین یمن میباشد در حالی که سد مارب گر چه در یک تنگه کوهستانی بنا شده ولی برای جلوگیری از سیلاب و به منظور ذخیره آب بوده، و ساختمانش از آهن و مس نیست.د: طبق گواهی دانشمندان در سرزمین قفقاز میان دریای خزر و دریای سیاه سلسله کوه هایی است همچون یک دیوار که شمال را از جنوب جدا می کند، تنها تنگه ای که در میان این کوه های دیوار مانند وجود دارد تنگه" داریال" معروف است، و در همانجا تا کنون دیوار آهنین باستانی به چشم می خورد، و به همین جهت بسیاری معتقدند که سد ذو القرنین همین سد است. جالب اینکه در آن نزدیکی نهری است بنام" سائرس" که بمعنی" کورش" است (یونانیان کورش را سائرس می نامیدند). بنابراین طبق این نقل سازنده این سد برای قوم یاجوج وماجوج کورش بوده است که مکان سد در سرزمین میان دریای خزر و دریای سیاه سلسله کوههای قفقاز بصورت دیواری طبیعی وجود دارد و این دیوار کوهستانی راه های میان شمال و جنوب را مسدود ساخته است مگر یکراه را که باز گذاشته و آن یک راه همان تنگه ای است که در میان سلسله کوهها واقع است و شمال و جنوب را به هم متصل می سازد واین تنگه درعصر حاضر ( تنگه داریال) نامیده می شود و در اطلس های موجود میان ولادی کیوکز ( Vladi Kaukas) و تفلیس نشان داده می شود، در همانجا که تاکنون دیوار آهنین باستانی موجود است و شک نیست که این دیوار همان سدی است که کورش بنا نهاده است. زیرا اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملا بر آن منطبق است. و همانطور که قرآن تذکر داده الواح آهنین در ساختمان آن بکار رفته است و مس گداخته برای بستن مفاصل و رخنه های آن استعمال شده و در میان دو دیوار کوهستانی بنا شده است. و این صفات همگی در تنگه داریال بعنوان یک سند محسوس برحقانیت بیان قرآن موجود است. یکی از مدارک مهم در اثبات این موضوع نوشته های ارمنی است زیرا این نوشته ها از نظر نزدیکی ارمنستان بآن محل به منزله شهادت محلی محسوب می شود. در آثار باستانی ارمنی این دیوار (بهاگ گورائی) نامیده شده و معنی این کلمه تنگه کورش یا معبر کورش است. و این سند بخوبی نشان می دهد که بانی این سد کورش بوده. علاوه براین، گواه دیگری نیز وجود دارد که از جهت ارزش و اهمیت پای کمی از سند مزبور ندارد و آن گواهی زبان مردم گرجستان یعنی قفقاز است. زیرا این تنگه در زبان گرجی از روزگاری قدیم درب آهنین نامیده می شده و ترکها آنرا در زبان خود (دامرگپو) ترجمه کرده اند. از مورخین قدیم نخستین کسیکه از این سد نام برده جهانگرد معروف (یوسف) است که در قرن اول میلادی میزیسته و پس از او پروکوپیس (Procopius) مورخ معروف در قرن ششم میلادی آنجا را دیدن کرده و شرحی راجع به سد نوشته است. و بعلاوه نهر (سائرس) یعنی کورش که هنوز باین نام باقی است در همان ناحیه واقع است و در همگی نقشه هائیکه در قرن هجدهم برای آن نواحی تنظیم شده نام این نهر صریحا ذکر شده است.در اینجا باید متذکر بود که این سد کورش غیر از دیوار طولانی و بلندی است که بنام (دربند) نامیده شده و در روزگار ساسانیان در ساحل دریای خزر بنا شده و در عربی بباب الابواب ترجمه شده است. زیرا بعضی از مفسرین مانند بیضاوی چون از وجود سد کورش اطلاع نداشته اند گمان کرده اند که سدذوالقرنین همین دیوار است در صورتی که هیچیک از اوصافی که قرآن ذکر می کند در این دیوار منطبق نیست و این اشتباه از آنجهت رخ داده که سد تنگه داریال و دیوار دربند در جوار هم قرار دارند. و جای تعجبست که بعضی از مورخین معاصر نیز به همین اشتباه دچار شده اند. در صورتیکه دیوار خزر یا سد دربند چنانکه از طرف مورخین اسلام ثابت شده بفرمان انوشیروان بنا شده و بنابراین نمی توان قبول کرد که (یوسف) جهانگرد اسرائیلی که قرنها قبل از انوشیروان می زیسته درباره دیواری که انوشیروان بنا کرده گفتگو کرده باشد و همچنین نسبت سد تنگه داریال و دیوار خزر به اسکندر افسانه ای خرافی بیش نیست زیرا هیچگونه سند تاریخی آنرا تایید نمی کند و هیچ موجبی وجود نداشته که اسکندر بساختن چنین دیواری اقدام کند.دیدگاه علامه طباطباییدر مورد نظر مورخین و مفسرینعلامه طباطبایی می فرماید: مفسرین و مورخین که این حوادث را تحریر نموده اند از قضیه سد به کلی سکوت کرده اند. در حقیقت به خاطر اینکه مساله سد یک مساله پیچیده ای بوده لذا از زیر بار تحقیق آن شانه خالی کرده اند، زیرا ظاهر آیه" فما اسطاعوا أن یظهروه و ما استطاعوا له نقبا قال هذا رحمة من ربی فإذا جاء وعد ربی جعله دکاء و کان وعد ربی حقا و ترکنا بعضهم یومئذ یموج فی بعض. و نفخ فی الصور فجمعناهم جمعا) (سوره کهف، 99) (سرانجام چنان سد نیرومندی ساخت) که آنها [طایفه یأجوج و مأجوج ] قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی در آن ایجاد کنند. (آن گاه) گفت: (این از رحمت پروردگار من است! اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می کوبد و وعده پروردگارم حق است!) و در آن روز (که جهان پایان می گیرد)، ما آنان را چنان رها می کنیم که درهم موج می زنند و در صور [شیپور] دمیده می شود و ما همه را جمع می کنیم!. به طوری که خود ایشان تفسیر کرده اند این است که این امت مفسد و خونخوار پس از بنای سد در پشت آن محبوس شده اند و دیگر نمی توانند تا این سد پای بر جاست از سرزمین خود بیرون شوند تا وعده خدای سبحان بیاید که وقتی آمد آن را منهدم و متلاشی می کند و باز اقوام نامبرده خونریزیهای خود را از سر می گیرند، و مردم آسیا را هلاک و این قسمت از آبادی را زیر و رو می کنند، و این تفسیر با ظهور مغول در قرن هفتم درست در نمی آید. لذا ناگزیر باید اوصاف سد مزبور را بر طبق آنچه قرآن فرموده حفظ کنند و در باره آن اقوام بحث کنند که چه قومی بوده اند، اگر همان تاتار و مغول بوده باشند که از شمال چین به طرف ایران و عراق و شام و قفقاز گرفته تا آسیای صغیر را لگدمال کرده باشند، پس این سد کجا بوده و چگونه توانسته اند از آن عبور نموده و به سایر بلاد بریزند و آنها را زیر و رو کنند؟. و این قوم مزبور اگر تاتار و یا غیر آن از امت های مهاجم در طول تاریخ بشریت نبوده اند پس این سد در کجا بوده، و سدی آهنی و چنان محکم که از خواصش این بوده که امتی بزرگ را هزاران سال از هجوم به اقطار زمین حبس کرده باشد به طوری که نتوانند از آن عبور کنند کجا است؟ و چرا در این عصر که تمامی دنیا به وسیله خطوط هوایی و دریایی و زمینی به هم مربوط شده، و به هیچ مانعی چه طبیعی از قبیل کوه و دریا، و یا مصنوعی مانند سد و یا دیوار و یا خندق برنمی خوریم که از ربط امتی با امت دیگر جلوگیری کند؟ و با این حال چه معنا دارد که با کشیدن سدی دارای این صفات و یا هر صفتی که فرض شود رابطه اش با امت های دیگر قطع شود؟لیکن در دفع این اشکال آنچه به نظر من می رسد این است که کلمه" دکاء" از" دک" به معنای ذلت باشد، هم چنان که در لسان العرب گفته:" جبل دک" یعنی کوهی که ذلیل شود. و آن وقت مراد از" دک کردن سد" این باشد که آن را از اهمیت و از خاصیت بیندازد به خاطر اتساع طرق ارتباطی و تنوع وسائل حرکت و انتقال زمینی و دریایی و هوایی دیگر اعتنایی به شان آن نشود. پس در حقیقت معنای این وعده الهی وعده به ترقی مجتمع بشری در تمدن و نزدیک شدن امتهای مختلف است به یکدیگر، به طوری که دیگر هیچ سدی و مانعی و دیواری جلو انتقال آنان را از هر طرف دنیا به هر طرف دیگر نگیرد، و به هر قومی بخواهند بتوانند هجوم آورند. مؤید این معنا سیاق آیه:" حتی إذا فتحت یأجوج و مأجوج و هم من کل حدب ینسلون" است که خبر از هجوم یاجوج و ماجوج می دهد و اسمی از سد نمی برد. البته کلمه" دک" یک معنای دیگر نیز دارد، و آن عبارت از دفن است که در صحاح گفته:" دککت الرکی" این است که من چاه را با خاک دفن کردم. و باز معنای دیگری دارد، و آن این است که کوه به صورت تلهای خاک در آید، که باز در صحاح گفته:" تدکدکت الجبال" یعنی کوه ها تلهایی از خاک شدند، و مفرد آن" دکاء" می آید. بنا بر این ممکن است احتمال دهیم که سد ذو القرنین که از بناهای عهد قدیم است به وسیله بادهای شدید در زمین دفن شده باشد، و یا سیلهای مهیب آب رفتهایی جدید پدید آورده و باعث وسعت دریاها شده در نتیجه سد مزبور غرق شده باشد که برای بدست آوردن اینگونه حوادث جوی باید به علم ژئولوژی مراجعه کرد. پس دیگر جای اشکالی باقی نمی ماند، و لیکن با همه این احوال وجه قبلی موجه تر است- و خدا بهتر می داند. موفق باشید
باسلام و عرض خسته نباشید
در مورد سوال با کد 779270 کامل جواب ندادین،
قسمتهای 2و3و4 بی پاسخ موندن،
باتشکر
با عرض سلامدیدگاههای مختلف در مورد سد ذوالقرنینسد ذو القرنین در قرآنخداوند در سوره کهف به این سد اشاره نموده و می فرماید: قالوا یا ذا القرنین إن یأجوج و مأجوج مفسدون فی الأرض فهل نجعل لک خرجا علی أن تجعل بیننا و بینهم سدا * قال ما مکنی فیه ربی خیر فأعینونی بقوة أجعل بینکم و بینهم ردما * آتونی زبر الحدید حتی إذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی إذا جعله نارا قال آتونی أفرغ علیه قطرا *فما اسطاعوا أن یظهروه و ما استطاعوا له نقبا )ترجمه: (آن گروه به او) گفتند ای ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی؟. (ذو القرنین) گفت: آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می کنید) مرا با نیرویی یاری کنید، تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم.. قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید (و آنها را به روی هم چیند) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده برای من بیاورید تا به روی آن بریزم.. (سرانجام آن چنان سد نیرومندی ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی در آن ایجاد کنند(سوره کهف، 94-97). اشاره به اینکه او به یک منطقه کوهستانی رسید و در آنجا جمعیتی (غیر از دو جمعیتی که در شرق و غرب یافته بود) مشاهده کرد که از نظر تمدن در سطح بسیار پائینی بودند، چرا که یکی از روشنترین نشانه های تمدن انسانی، همان سخن گفتن او است. در این هنگام آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختی بنام یاجوج و ماجوج در عذاب بودند، مقدم ذو القرنین را که دارای قدرت و امکانات عظیمی بود، غنیمت شمردند، دست به دامن او زدند و" گفتند: ای ذو القرنین! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند، آیا ممکن است ما هزینه ای در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی. این گفتار آنها، با اینکه حد اقل زبان ذو القرنین را نمی فهمیدند ممکن است از طریق علامت و اشاره بوده باشد، و یا لغت بسیار ناقصی که نمی توان آن را به حساب آورد. این احتمال را نیز داده اند که تفاهم میان آنها بوسیله بعضی از مترجمین یا به الهام الهی، همچون سخن گفتن بعضی از پرندگان با سلیمان، بوده است. به هر حال از این جمله استفاده می شود که آن جمعیت از نظر امکانات اقتصادی وضع خوبی داشتند، اما از نظر صنعت و فکر و نقشه ناتوان بودند، لذا حاضر شدند هزینه این سد مهم را بر عهده گیرند مشروط بر اینکه ذو القرنین طرح و ساختمان آن را پذیرا گردد. اما ذو القرنین در پاسخ آنها" چنین اظهار داشت که آنچه را خدا در اختیار من گذارده (از آنچه شما می خواهید بگذارید) بهتر است" و نیازی به کمک مالی شما ندارم. مرا با نیرویی یاری کنید، تا میان شما و این دو قوم مفسد، سد نیرومندی ایجاد کنم. " ردم" (بر وزن مرد) در اصل به معنی پرکردن شکاف بوسیله سنگ است، ولی بعدا به معنی وسیعتری که شامل هر گونه سد، و حتی شامل وصله کردن لباس می شود گفته شده است. جمعی از مفسران معتقدند که" ردم" به سد محکم و نیرومند گفته می شود و طبق این تفسیر ذو القرنین به آنها قول داد که بیش از آنچه انتظار دارند بنا کند. ضمنا باید توجه داشت که سد (بر وزن قد) و سد (بر وزن خود) به یک معنی است و آن حائلی است که میان دو چیز ایجاد می کنند، ولی به گفته" راغب" در مفردات بعضی میان این دو فرق گذاشته اند، اولی را مصنوع انسان و دومی را حائلهای طبیعی دانسته اند. سپس چنین دستور داد:" قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید" (آتونی زبر الحدید). هنگامی که قطعات آهن آماده شد، دستور چیدن آنها را به روی یکدیگر صادر کرد" تا کاملا میان دو کوه را پوشاند" (حتی إذا ساوی بین الصدفین). " صدف" در اینجا به معنی کناره کوه است، و از این تعبیر روشن می شود که میان دو کناره کوه شکافی بوده که یاجوج و ماجوج از آن وارد می شدند، ذو القرنین تصمیم داشت آن را پر کند. به هر حال سومین دستور ذو القرنین این بود که به آنها" گفت مواد آتشزا (هیزم و مانند آن) بیاورید و آن را در دو طرف این سد قرار دهید، و با وسائلی که در اختیار دارید" در آن آتش بدمید تا قطعات آهن را، سرخ و گداخته کرد. در حقیقت او می خواست، از این طریق قطعات آهن را به یکدیگر پیوند دهد و سد یکپارچه ای بسازد، و با این طرح عجیب، همان کاری را که امروز بوسیله جوشکاری انجام می دهند انجام داد، یعنی به قدری حرارت به آهنها داده شد که کمی نرم شدند و به هم جوش خوردند!. سرانجام آخرین دستور را چنین صادر کرد:" گفت مس ذوب شده برای من بیاورید تا بروی این سد بریزم" (قال آتونی أفرغ علیه قطرا). و به این ترتیب مجموعه آن سد آهنین را با لایه ای از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد!. سرانجام این سد به قدری نیرومند و مستحکم شد که" آن گروه مفسد، قادر نبودند از آن بالا بروند، و نه قادر بودند در آن نقبی ایجاد کنند.سد ذو القرنین از دیدگاه مورخان و مفسرینهمان طور که می دانید، در تاریخ پیشینیان، درباره پادشاهان، سلاطین، بزرگان و امت های قبل از تاریخ وقایعی نگاشته شده است، اما درباره پادشاهی که در دوران حکومتش به نام ذو القرنین یا نامی شبیه آن خوانده می شده، چیزی گفته نشده است. همچنین درباره سدی که ذو القرنین ساخته، هیچ سختی به میان نیامده است. فقط اشعاری را به یکی از پادشاهان یمن نسبت می دهند که برای افتخار به نسب خویش سروده و یکی از پدران خود را که قبلا سمت پادشاهی یمن داشته، ذو القرنین نامیده است. در همان شعر آمده است که او به مغرب و مشرق عالم سفر کرد و سد یاجوج و ماجوج را ساخت. به هر حال قدمای از مورخین هیچ یک در اخبار خود از سدی که منسوب به ذو القرنین باشد نام نبرده اند.اقوال مختلف مورخین و مفسران درباره سد ذو القرنینمورخین و ارباب تفسیر در این باره اقوالی بر حسب اختلاف نظریه شان در تطبیق داستان دارند:الف- به بعضی از مورخین نسبت می دهند که گفته اند: سد مذکور در قرآن همان دیوار چین است. آن دیوار طولانی میان چین و مغولستان حائل شده، و یکی از پادشاهان چین به نام" شین هوانک تی" آن را بنا نهاده، تا جلو هجومهای مغول را به چین بگیرد. طول این دیوار سه هزار کیلومتر و عرض آن 9 متر و ارتفاعش پانزده متر است، که همه با سنگ چیده شده، و در سال 264 قبل از میلاد شروع و پس از ده و یا بیست سال خاتمه یافته است، پس ذو القرنین همین پادشاه بوده است و لیکن این مورخین توجه نکرده اند که اوصاف و مشخصاتی که قرآن برای ذو القرنین ذکر کرده و سدی که قرآن بنایش را به او نسبت داده با این پادشاه و این دیوار چین تطبیق نمی کند، چون در باره این پادشاه نیامده که به مغرب اقصی سفر کرده باشد، و سدی که قرآن ذکر کرده میان دو کوه واقع شده و در آن قطعه های آهن و قطر، یعنی مس مذاب به کار رفته، و دیوار بزرگ چین که سه هزار کیلومتر است از کوه و زمین همین طور، هر دو می گذرد و میان دو کوه واقع نشده است، و دیوار چین با سنگ ساخته شده و در آن آهن و قطری به کاری نرفته است. دیوار چین نه از آهن و مس ساخته شده، و نه در یک تنگه باریک کوهستانی است، بلکه دیواری است که از مصالح معمولی بنا گردیده، و همانگونه که گفتیم صدها کیلو متر طول آنست، و الان هم موجود است.ب- به بعضی دیگری از مورخین نسبت داده اند که گفته اند: آنکه سد مذکور را ساخته یکی از ملوک آشور بوده که در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد مورد هجوم اقوام" سیت" قرار می گرفته، و این اقوام از تنگنای کوه های قفقاز تا ارمنستان آن گاه ناحیه غربی ایران هجوم می آوردند، و چه بسا به خود آشور و پایتختش" نینوا" هم می رسیدند، و آن را محاصره نموده دست به قتل و غارت و برده گیری می زدند، بناچار پادشاه آن دیار برای جلوگیری از آنها سدی ساخت که گویا مراد از آن سد" باب الأبواب" باشد که تعمیر و یا ترمیم آن را به کسری انوشیروان یکی از ملوک فارس نسبت می دهند. این گفته آن مورخین است و لیکن همه گفتگو در این است که آیا با قرآن مطابق است یا خیر؟.ج: بعضی دیگر اصرار دارند که این همان سد" مارب" در سرزمین یمن میباشد در حالی که سد مارب گر چه در یک تنگه کوهستانی بنا شده ولی برای جلوگیری از سیلاب و به منظور ذخیره آب بوده، و ساختمانش از آهن و مس نیست.د: طبق گواهی دانشمندان در سرزمین قفقاز میان دریای خزر و دریای سیاه سلسله کوه هایی است همچون یک دیوار که شمال را از جنوب جدا می کند، تنها تنگه ای که در میان این کوه های دیوار مانند وجود دارد تنگه" داریال" معروف است، و در همانجا تا کنون دیوار آهنین باستانی به چشم می خورد، و به همین جهت بسیاری معتقدند که سد ذو القرنین همین سد است. جالب اینکه در آن نزدیکی نهری است بنام" سائرس" که بمعنی" کورش" است (یونانیان کورش را سائرس می نامیدند). بنابراین طبق این نقل سازنده این سد برای قوم یاجوج وماجوج کورش بوده است که مکان سد در سرزمین میان دریای خزر و دریای سیاه سلسله کوههای قفقاز بصورت دیواری طبیعی وجود دارد و این دیوار کوهستانی راه های میان شمال و جنوب را مسدود ساخته است مگر یکراه را که باز گذاشته و آن یک راه همان تنگه ای است که در میان سلسله کوهها واقع است و شمال و جنوب را به هم متصل می سازد واین تنگه درعصر حاضر ( تنگه داریال) نامیده می شود و در اطلس های موجود میان ولادی کیوکز ( Vladi Kaukas) و تفلیس نشان داده می شود، در همانجا که تاکنون دیوار آهنین باستانی موجود است و شک نیست که این دیوار همان سدی است که کورش بنا نهاده است. زیرا اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملا بر آن منطبق است. و همانطور که قرآن تذکر داده الواح آهنین در ساختمان آن بکار رفته است و مس گداخته برای بستن مفاصل و رخنه های آن استعمال شده و در میان دو دیوار کوهستانی بنا شده است. و این صفات همگی در تنگه داریال بعنوان یک سند محسوس برحقانیت بیان قرآن موجود است. یکی از مدارک مهم در اثبات این موضوع نوشته های ارمنی است زیرا این نوشته ها از نظر نزدیکی ارمنستان بآن محل به منزله شهادت محلی محسوب می شود. در آثار باستانی ارمنی این دیوار (بهاگ گورائی) نامیده شده و معنی این کلمه تنگه کورش یا معبر کورش است. و این سند بخوبی نشان می دهد که بانی این سد کورش بوده. علاوه براین، گواه دیگری نیز وجود دارد که از جهت ارزش و اهمیت پای کمی از سند مزبور ندارد و آن گواهی زبان مردم گرجستان یعنی قفقاز است. زیرا این تنگه در زبان گرجی از روزگاری قدیم درب آهنین نامیده می شده و ترکها آنرا در زبان خود (دامرگپو) ترجمه کرده اند. از مورخین قدیم نخستین کسیکه از این سد نام برده جهانگرد معروف (یوسف) است که در قرن اول میلادی میزیسته و پس از او پروکوپیس (Procopius) مورخ معروف در قرن ششم میلادی آنجا را دیدن کرده و شرحی راجع به سد نوشته است. و بعلاوه نهر (سائرس) یعنی کورش که هنوز باین نام باقی است در همان ناحیه واقع است و در همگی نقشه هائیکه در قرن هجدهم برای آن نواحی تنظیم شده نام این نهر صریحا ذکر شده است.در اینجا باید متذکر بود که این سد کورش غیر از دیوار طولانی و بلندی است که بنام (دربند) نامیده شده و در روزگار ساسانیان در ساحل دریای خزر بنا شده و در عربی بباب الابواب ترجمه شده است. زیرا بعضی از مفسرین مانند بیضاوی چون از وجود سد کورش اطلاع نداشته اند گمان کرده اند که سدذوالقرنین همین دیوار است در صورتی که هیچیک از اوصافی که قرآن ذکر می کند در این دیوار منطبق نیست و این اشتباه از آنجهت رخ داده که سد تنگه داریال و دیوار دربند در جوار هم قرار دارند. و جای تعجبست که بعضی از مورخین معاصر نیز به همین اشتباه دچار شده اند. در صورتیکه دیوار خزر یا سد دربند چنانکه از طرف مورخین اسلام ثابت شده بفرمان انوشیروان بنا شده و بنابراین نمی توان قبول کرد که (یوسف) جهانگرد اسرائیلی که قرنها قبل از انوشیروان می زیسته درباره دیواری که انوشیروان بنا کرده گفتگو کرده باشد و همچنین نسبت سد تنگه داریال و دیوار خزر به اسکندر افسانه ای خرافی بیش نیست زیرا هیچگونه سند تاریخی آنرا تایید نمی کند و هیچ موجبی وجود نداشته که اسکندر بساختن چنین دیواری اقدام کند.دیدگاه علامه طباطباییدر مورد نظر مورخین و مفسرینعلامه طباطبایی می فرماید: مفسرین و مورخین که این حوادث را تحریر نموده اند از قضیه سد به کلی سکوت کرده اند. در حقیقت به خاطر اینکه مساله سد یک مساله پیچیده ای بوده لذا از زیر بار تحقیق آن شانه خالی کرده اند، زیرا ظاهر آیه" فما اسطاعوا أن یظهروه و ما استطاعوا له نقبا قال هذا رحمة من ربی فإذا جاء وعد ربی جعله دکاء و کان وعد ربی حقا و ترکنا بعضهم یومئذ یموج فی بعض. و نفخ فی الصور فجمعناهم جمعا) (سوره کهف، 99) (سرانجام چنان سد نیرومندی ساخت) که آنها [طایفه یأجوج و مأجوج ] قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی در آن ایجاد کنند. (آن گاه) گفت: (این از رحمت پروردگار من است! اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می کوبد و وعده پروردگارم حق است!) و در آن روز (که جهان پایان می گیرد)، ما آنان را چنان رها می کنیم که درهم موج می زنند و در صور [شیپور] دمیده می شود و ما همه را جمع می کنیم!. به طوری که خود ایشان تفسیر کرده اند این است که این امت مفسد و خونخوار پس از بنای سد در پشت آن محبوس شده اند و دیگر نمی توانند تا این سد پای بر جاست از سرزمین خود بیرون شوند تا وعده خدای سبحان بیاید که وقتی آمد آن را منهدم و متلاشی می کند و باز اقوام نامبرده خونریزیهای خود را از سر می گیرند، و مردم آسیا را هلاک و این قسمت از آبادی را زیر و رو می کنند، و این تفسیر با ظهور مغول در قرن هفتم درست در نمی آید. لذا ناگزیر باید اوصاف سد مزبور را بر طبق آنچه قرآن فرموده حفظ کنند و در باره آن اقوام بحث کنند که چه قومی بوده اند، اگر همان تاتار و مغول بوده باشند که از شمال چین به طرف ایران و عراق و شام و قفقاز گرفته تا آسیای صغیر را لگدمال کرده باشند، پس این سد کجا بوده و چگونه توانسته اند از آن عبور نموده و به سایر بلاد بریزند و آنها را زیر و رو کنند؟. و این قوم مزبور اگر تاتار و یا غیر آن از امت های مهاجم در طول تاریخ بشریت نبوده اند پس این سد در کجا بوده، و سدی آهنی و چنان محکم که از خواصش این بوده که امتی بزرگ را هزاران سال از هجوم به اقطار زمین حبس کرده باشد به طوری که نتوانند از آن عبور کنند کجا است؟ و چرا در این عصر که تمامی دنیا به وسیله خطوط هوایی و دریایی و زمینی به هم مربوط شده، و به هیچ مانعی چه طبیعی از قبیل کوه و دریا، و یا مصنوعی مانند سد و یا دیوار و یا خندق برنمی خوریم که از ربط امتی با امت دیگر جلوگیری کند؟ و با این حال چه معنا دارد که با کشیدن سدی دارای این صفات و یا هر صفتی که فرض شود رابطه اش با امت های دیگر قطع شود؟لیکن در دفع این اشکال آنچه به نظر من می رسد این است که کلمه" دکاء" از" دک" به معنای ذلت باشد، هم چنان که در لسان العرب گفته:" جبل دک" یعنی کوهی که ذلیل شود. و آن وقت مراد از" دک کردن سد" این باشد که آن را از اهمیت و از خاصیت بیندازد به خاطر اتساع طرق ارتباطی و تنوع وسائل حرکت و انتقال زمینی و دریایی و هوایی دیگر اعتنایی به شان آن نشود. پس در حقیقت معنای این وعده الهی وعده به ترقی مجتمع بشری در تمدن و نزدیک شدن امتهای مختلف است به یکدیگر، به طوری که دیگر هیچ سدی و مانعی و دیواری جلو انتقال آنان را از هر طرف دنیا به هر طرف دیگر نگیرد، و به هر قومی بخواهند بتوانند هجوم آورند. مؤید این معنا سیاق آیه:" حتی إذا فتحت یأجوج و مأجوج و هم من کل حدب ینسلون" است که خبر از هجوم یاجوج و ماجوج می دهد و اسمی از سد نمی برد. البته کلمه" دک" یک معنای دیگر نیز دارد، و آن عبارت از دفن است که در صحاح گفته:" دککت الرکی" این است که من چاه را با خاک دفن کردم. و باز معنای دیگری دارد، و آن این است که کوه به صورت تلهای خاک در آید، که باز در صحاح گفته:" تدکدکت الجبال" یعنی کوه ها تلهایی از خاک شدند، و مفرد آن" دکاء" می آید. بنا بر این ممکن است احتمال دهیم که سد ذو القرنین که از بناهای عهد قدیم است به وسیله بادهای شدید در زمین دفن شده باشد، و یا سیلهای مهیب آب رفتهایی جدید پدید آورده و باعث وسعت دریاها شده در نتیجه سد مزبور غرق شده باشد که برای بدست آوردن اینگونه حوادث جوی باید به علم ژئولوژی مراجعه کرد. پس دیگر جای اشکالی باقی نمی ماند، و لیکن با همه این احوال وجه قبلی موجه تر است- و خدا بهتر می داند. موفق باشید
- [سایر] سلام خسته نباشید دوبار سوالم را تکرار کردم ولی بعد از چندین روز هیچ جوابی دریافت نکردم. کد سوال تکراری801580 باتشکر
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من سوالی پرسیده بودم با کد 739416 اما جواب را تو سایت نمی تونم پیدا کنم؟
- [سایر] باسلام و عرض خسته نباشید دابه الارض چیه؟ کی و چگونه اتفاق می افته؟ لطفا مفصل و کامل توضیح بدهبد باتشکر
- [سایر] سلام،خسته نباشید تو رو خدا این دفعه سوال منو جواب بدین،تا حالا 1000 بار پیام فرستادم ولی هیچ کدوم رو جواب ندادین. خصوصی: من 23سال دارم،3 سال قبل تو دانشگاه یکی از پسرا ....
- [سایر] باسلام و عرض خسته نباشید آیا این حدیث از امام باقر علیه السلام نقل شده است که دجال از بلخ ظهور میکند اگر آره، تا چه حد صحیح است و منبعی نیز برای صحت حدیث بیان کنید باتشکر
- [سایر] سلام خسته نباشید شما چرا جواب سوال من را نمیدهید؟
- [سایر] سلام و خسته نباشید. من از شما سوالی کردم که برایم خیلی مهم بود و هست، و جوابی دریافت نکردم!!! و 2 بار برای شما فرستادم ولی باز جوابی نبود. در سوال من مشکلی بود که جواب ندادین؟ امیدوارم این سوال جواب داشته باشه(میدونم که همه فکر میکنن سوالشون از همه سوالات واجب تر)من هم جزو همونام.
- [سایر] با سلام حاج اقا یه سوال فنی از حضورتون داشتم اونم اینه که اگر به یه مطلبی مثبت بدیم در واقع به سوال مثبت دادیم یا به جواب شما. اگر به سوالم جواب بدین ممنون میشم. تا حالا در عرض سه روز این سومین پیاممه که به دو تای قبلی جواب ندادین حداقل به این یکی جواب بدین
- [سایر] سلام خسته نباشید. متاسفانه من رمز سوالم را با کد 739416 یادداشت نکردم و الان نمیتونم پاسخ خودمو در قسمت غیر عمومی ها ببینم. مخواستم ازتون خواهش کنم اگه می شه راهنماییم کنید که چی کار کنم.؟ ممنون.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید سوالی مطرح کردن وقتی پیگیری میکنم رمزعبور میخواهد که من رمز عبور را یاداشت نکرده لطفا سوالم را در قسمت عمومی نمایش دهید یا رمز عبور برایم ارسال کنید کد سوال 832799 ممنون