باسلامدوست گرامی ضمن تقدیر از حس نوع دوستی تان باید بگویم که کلا داغدیدگی با عوارضی شبیه به افسردگی و یا اضطراب همراه است. مدت زمانی طول می کشد تا فرد داغدار با این مساله کنار بیاید. لذا بروز این حالات تا 40 روز بعد از مرگ عزیز از دست رفته طبیعی و قابل انتظار است. اگر بعد از این چهل روز مشکلات رو به افزایش بود یا به شدت خود باقی مانده بود انگاه باید نگران شد و از کمک تخصصی استفاه کرد.عمدتا فرد داغدیده باید در گام اول به تخلیه هیجانی بپردازد یعنی در مورد احساساتش صحبت کند، درددل کند و حتی گریه کند. گریه کردن در تخلیه فشار هیجانات منفی بسیار موثر است.البته حرف زدن درباره احساسات کار ساده ای نیست به ویژه زمانی که شما قصد دارید درباره بیماری یک فرد حرف بزنید. اما بهر حال شما نباید از تشویق کردن دوست تان به صحبت کردن درباره علائم و نشانه هایش و آنچه که آزارش می دهد، بترسید. به دوست تان امید به زندگی بدهید. درست زمانی که دوست تان ممکن است حس کند اضطراب او هیچ وقت تمام نمی شود لازم است که او را تشویق کنید که با گذشت زمان و انجام درمان لازم بهتر خواهد شد به او آرزوی یک آینده مثبت را بدهید و اجازه دهید متوجه شود که شما در پستی و بلندی های زندگی او را یاری خواهید کرد. ضمنا به دوست تان کمک کنید تا مثلا با هم تفریحاتی سالم مثل راهپیمایی، کوهپیمایی، رفتن به سفرهاس زیارتی کوتاه و نصفه روزه، گردش و .. بروید تا ایشان روحیه از دست رفته شان را مجددا به دست اورند.با تشکر از تماس شما
سلام و عرض ادب<br /> امیدوارم خوب و سلامت باشید<br /> ببخشید میخواستم اگه میشه بهم در ممورد مسئله ای کمک کنید<br /> <br /> من یک دوست دارم که دوسال از خودم بزرگتره(23سال دارن و هر دو هم دختریم) و حدود سه چهار روز در هفته تو دانشگاه میبینمش.علاوه بر اون به خاطر کار نشریه نویسی و... خیلی با هم ارتباط داریم به صورت تلفنی و پیامکی<br /> ایشون حدود 40 روز پیش پدر بزرگشون فوت کردند و خب چند روزی تو شوک بودند و حتی جواب تلفن نمیدادند و... و متاسفانه حدود دو هفته پیش یکی از دایی هاشون که میانسال هم بود بر اثر تصادف به رحمت خدا میره اما این دفعه با اینکه خیلی ناراحت شدند و... مثل قبل تو شوک نرفتند.من بعد این اتفاقات و حخصوصا طی چند روزه اخیر متوجه شدم ایشون سر مسائل کاری و حتی گاها بی دلیل استرس نسبتا زیادی دارند ایشون کارهایی که قراره اون روز یا فرداش را انجام بدن مینویسن و میگن که یادم میره که من فکر میکنم عوارض ناشی از استرسه<br /> حتی گاها کاری که قراره تا چند دقیقه دیگه را انجام بدن یادشون میره و در مواردی هم اسم افراد را در بار اول دوم اشتباه میگن<br /> <br /> راستی تا جایی هم که اطلاع دارم مشکل خانوادگی هم ندارن و اینطور که خودشون اظهار میکنن علت استرسشون را نمیدونن و دست خودشون نیست...<br /> <br /> حالا چندتا سوال دارم<br /> برای درمان استرسشون باید چی کار کنند و مهمتر از اون من چه کاری میتونم بکنم(مطمئنم به این راحتی پیش روانشناس هم نمیرن)<br /> این حد از استرس چه عواقب جسمی میتونه داشته باشه؟<br /> آیا خواب نامنظم و دیروقت (معمولا 12 به بعد) در تشدید استرسشون موثره؟<br /> <br /> منتظر پاسختون هستم<br /> <br /> التماس دعا
باسلامدوست گرامی ضمن تقدیر از حس نوع دوستی تان باید بگویم که کلا داغدیدگی با عوارضی شبیه به افسردگی و یا اضطراب همراه است. مدت زمانی طول می کشد تا فرد داغدار با این مساله کنار بیاید. لذا بروز این حالات تا 40 روز بعد از مرگ عزیز از دست رفته طبیعی و قابل انتظار است. اگر بعد از این چهل روز مشکلات رو به افزایش بود یا به شدت خود باقی مانده بود انگاه باید نگران شد و از کمک تخصصی استفاه کرد.عمدتا فرد داغدیده باید در گام اول به تخلیه هیجانی بپردازد یعنی در مورد احساساتش صحبت کند، درددل کند و حتی گریه کند. گریه کردن در تخلیه فشار هیجانات منفی بسیار موثر است.البته حرف زدن درباره احساسات کار ساده ای نیست به ویژه زمانی که شما قصد دارید درباره بیماری یک فرد حرف بزنید. اما بهر حال شما نباید از تشویق کردن دوست تان به صحبت کردن درباره علائم و نشانه هایش و آنچه که آزارش می دهد، بترسید. به دوست تان امید به زندگی بدهید. درست زمانی که دوست تان ممکن است حس کند اضطراب او هیچ وقت تمام نمی شود لازم است که او را تشویق کنید که با گذشت زمان و انجام درمان لازم بهتر خواهد شد به او آرزوی یک آینده مثبت را بدهید و اجازه دهید متوجه شود که شما در پستی و بلندی های زندگی او را یاری خواهید کرد. ضمنا به دوست تان کمک کنید تا مثلا با هم تفریحاتی سالم مثل راهپیمایی، کوهپیمایی، رفتن به سفرهاس زیارتی کوتاه و نصفه روزه، گردش و .. بروید تا ایشان روحیه از دست رفته شان را مجددا به دست اورند.با تشکر از تماس شما