باسلام دوست گرامی در هر حال فعلا وضعیت روحی خانواده شما این گونه است و مادرتان هم دچار این حالات شده است. توصیه می کنم توصیه هایی که در ادامه می اید هم برای خودتان و هم مادرتان عملی کنید تا از شدت مشکلات تان کاسته شود:برای کنترل حالات کسلی و افسردگی باید ورزش منظم داشته باشید و حداقل هر روز نیم ساعت پیاده روی کنید.لذا :- از خودتان مراقبت کنید. توجه به رژیم غذایی مناسب، ورزش منظم و خواب کافی از اصول اولیه حفظ ارامش است.- هر روز حداقل یک فعالیت آرام بخش را انجام دهید. عبادت، قرآن خواندن، مناجات، قدم زدن، گردش در فضای سبز، مطالعه آزاد و ... همه جز فعالیتهایی است که به انسان آرامش می دهد.- در مورد مشکلاتتان صحبت کنید. در مورد چیزهایی که زندگی تان را به چالش و نگرانی مواجه می کند صحبت کنید. برای این کار با دوستان، همکلاسی ها و یا اقوام همسال خود(که البته شرایطی مشابه شما دارند) صحبت کنید. از اینکه نگرانی هایتان را با کسی در میان می گذارید نگران نباشید.- تکنیکهای کنترل استرس و کسب آرامش از قبیل تمرینهای تنفسی، آرامش ماهیچه ای و .. را بیاموزید و سعی کنید در طی روز حداقل 20 دقیقه به این تمرینات بپردازید.شما ممکن است روشهای مختلفی از آرامش ورزی که در بالا نام بردیم را امتحان کنید ولی تنها یکی از آنها تاثیر واقعی و دلخواه را بر شما داشته باشد. عبادت، راز و نیاز با خدا و .. از موثرترین روشهایی است که عموما به افراد توصیه می شود.- بر توانایی هایتان تمرکز کنید. شما می توانید لیستی از آنچه که دوست دارید، زمینه هایی که در آن موفق هستید و به طور کلی آنچه باعث افزایش عزت نفس تان می شود را مشخص کنید.سعی کنید چرخه افکار منفی تان را بشکنید. به چالش کشیدن افکار منفی و خودگویی هایی از قبیل" من به اندازه کافی با هوش نیستم" یا " من توانایی لازم را ندارم" و .. باید به چالش کشیده شود.به زندگی خود نظم و ترتیب بدهید زمان مشخصی برای خوابیدن و بیدار شدن خود تعیین کنید. 2 تا 3 هفته طول میکشد تا ساعت بدن شما خود را با آن تنظیم کند. برنامه زمانبندی خود را دقیقاً رعایت کنید. تا وقتی ساعت بدن شما دوباره به کار نیافتد، مشکل خواب شما حل نخواهد شد. اگر 45 دقیقه پس از آن که به بستر رفتید هنوز خوابتان نبرده بود، بلند شوید و کتاب بخوانید یا کارهای خانه را انجام دهید. دیر یا زود خوابتان خواهد گرفت. هر شب در ساعت مقرّر به رختخواب بروید. صبور باشید و فراموش نکنید که این فرایند چند هفتهای طول خواهد کشید. • مقدار قند خون خود را ثابت نگه دارید. قند مورد نیاز بدن خود را از ترکیبات کربوهیدرات مثل برنج، پاستا، نان، سیبزمینی و غلات تامین کنید. اینگونه مواد غذایی به کندی توسط بدن شکسته میشوند و قند موجود در آنها در مدّت زمانی طولانی آزاد میشود. خوردن وعدههای بیشتر غذای کم به جای یکی دو وعده غذای زیاد نیز به ثابت نگهداشتن میزان قند خون کمک میکند. • سبزیجات بیشتری بخورید. تولید سروتونین (یکی از پیامآوران شادی) توسط مغز شما، به رژیم غذاییتان وابسته است. خوردن سبزیجات بیشتر، تولید سروتونین توسط مغز شما را میتواند افزایش دهد. این افزایش به دلیل جذب بهتر آمینواسید (اِل تریپتوفان) است. سبزیجات دارای این مادّه به صورت طبیعی هستند. گوشت هم شامل (ال تریپتوفان) هست ولی هنگامی که شما گوشت میخورید، این آمینواسید باید با بسیاری آمینواسیدهای دیگر برای جذب شدن به رقابت بپردازد که غالباً در این رقابت بازنده میشود. در نتیجه، با خوردن سبزیجات، جذب بهتر و مطمئنتری از (ال تریپتوفان) خواهید داشت. • ویتامین و مواد معدنی به قدر کافی به بدنتان برسانید. به یک ورزش مفرّح بپردازید – به مغز خود استراحت بدهید یک ورزش مفرّح، ترجیحاً ورزشی که شما را در ارتباط با آدمهای دیگر قرار دهد را شروع کنید. ارزش این ورزش، سه بار در هفته از 20 دقیقه تا 2 ساعت، زایدالوصف است. این کار، پیامآوران شادی در مغز شما را به نحو آرام و مداومی تقویت خواهد کرد. و شما به سرعت بهتر شدن حالتان را حس خواهید کرد. ورزش خاصیت دیگری هم دارد. اغلب مردم به هنگام ورزش کردن، عصبانی نمیشوند. بنابراین، سلولهای عصبی مربوطه در مغز استراحت خواهند کرد و زمان لازم برای تجدید ذخیرهسازی پیامآوران شادی را خواهند یافت. راههای دیگری نیز برای (استراحت دادن به مغز) وجود دارد. گوش کردن به موسیقی، کتاب خواندن، کار بر روی صنایع دستی، نواختن یک ساز، مدیتیشن و یوگا نیز استرس و افسردگی را تسکین میدهند. به طور کلی، هر فعالیتی که تمرکز حواس شما را به موضوعی بجز مشکلات زندگی معطوف دارد، در این راه مفید است. با این کارها، بخش (حل مسأله) در مغزتان استراحت میکند و فرصت مییابد تا به تولید مجدد پیامآوران شادی و بازسازی خود بپردازد. با تشکر از تماس شما
با عرض سلام و خسته نباشید
من در یک خانواده پرتنش هستم.اغلب اوقات مادر و پدرم در حال بحث کردن و قهر کردن هستند .خود من مدت 4سال و نیمه که وسواس دارم و از حدود یک سال قبل هم به افسردگی مبتلا شده ام.داروهایی که استفاده میکنم سرترالین 100 ،لاموتریژین300ولیتیوم کربنات میباشد.اخیرا(از حدود6ماه قبل)شدت افسردگی هایم کمی بیشتر از قبل شده .همه ی ما تا حدودی با توجه به اوضاع خونه افسرده هستیم ولی مادرم با شدت بیشتر.مادرم حدود چند سال قبل فرزندی از دست داده و از همان موقع بدلیل مراقبتهای شبانه از برادر بیمارم دچار بی خوابی شده اند .حدود 25 سال هست که دیابت کنترل نشده دارن و 10 سال فشارخون و حدود 2سال پیش عمل قلب باز انجام داده اند ، حدود 3یا 4ساله که ایشان بدلیل ابتلا به عوارض دیابت مثل آب مروارید و پلی نوروپاتی دیابتی و تکرر ادرار خیلی کم بیرون میروند . ایشان همچنین به خاطر اینکه با پدرم اغلب دعوایی هستند و البته پدرم هم تا حدودی بی تقصیر نیست خواسته های خود را با پرخاشگری اعلام می کنند .ایشان با خواهران و برادرانشان خیلی اهل رفت وآمد نیستند که البته همیشه هم بدلیل بی حوصلگی وی نیست ، خیلی اتفاق افتاده که آنها رفتارهای ناشایستی داشته اند . خلاصه ی اینهمه حرفی که زدم اینه که من افسرده اکثر اوقات پیش ایشان هستم و تا جایی که بتونه پیش مادرم هست ولی زیاد نمیتونه بمونه و یکجورایی خسته از رفتار تند مادرم شده .برادر ارشد من هم که 37 ساله و مجرد و بیکار و بسیار عصبیه و برادر دیگرم هم 5 ساله ازدواج کرده. واقعا نمیدونم چکار کنم فکر و روحیه غمگین خودم کمه که غصه مادر افسرده ی عزیزم را هم میخورم ،میخوام کمکشون کنم ولی نمیدونم چکار کنم ،کم آورده ام . ایشان همچنین مثل پدرم حاضر به مراجعه به روانشناس یا حتی مشاور خانواده هم نیستن . احترام به پدر و مادر واجبه ولی وقتی بهم فشار میاد کاری کرده ام که قند و فشارشان بالا رفته و دلشان را شکسته ام . خواهش میکنم بگین چکار کنم ،نگران خودم و احتمال شدیدتر شدن حال بد مادرم هستم .با همه این تفاسیر اغلب بحثهای مادرم با من و برادر مهربانم به خاطر خود ماست. ایشان دلی پاک و مهربون ولی رفتار غالبا تندی دارن.مادرم خیلی به من و برادر مهربونم وابسته شده، من خیلی غصه مادرم و روحیه غمگینشان و خودخوری هایشان را میخورم ،مادرم داره انگار از درون تنها و خشک میشه ، خواهش میکنم منو بابت اینهمه حرف ببخشید .برای بهود حال مادرم و همه مریضا از شما التماس دعا دارم .خواهش میکنم برامون دعا کنید.
باسلام دوست گرامی در هر حال فعلا وضعیت روحی خانواده شما این گونه است و مادرتان هم دچار این حالات شده است. توصیه می کنم توصیه هایی که در ادامه می اید هم برای خودتان و هم مادرتان عملی کنید تا از شدت مشکلات تان کاسته شود:برای کنترل حالات کسلی و افسردگی باید ورزش منظم داشته باشید و حداقل هر روز نیم ساعت پیاده روی کنید.لذا :- از خودتان مراقبت کنید. توجه به رژیم غذایی مناسب، ورزش منظم و خواب کافی از اصول اولیه حفظ ارامش است.- هر روز حداقل یک فعالیت آرام بخش را انجام دهید. عبادت، قرآن خواندن، مناجات، قدم زدن، گردش در فضای سبز، مطالعه آزاد و ... همه جز فعالیتهایی است که به انسان آرامش می دهد.- در مورد مشکلاتتان صحبت کنید. در مورد چیزهایی که زندگی تان را به چالش و نگرانی مواجه می کند صحبت کنید. برای این کار با دوستان، همکلاسی ها و یا اقوام همسال خود(که البته شرایطی مشابه شما دارند) صحبت کنید. از اینکه نگرانی هایتان را با کسی در میان می گذارید نگران نباشید.- تکنیکهای کنترل استرس و کسب آرامش از قبیل تمرینهای تنفسی، آرامش ماهیچه ای و .. را بیاموزید و سعی کنید در طی روز حداقل 20 دقیقه به این تمرینات بپردازید.شما ممکن است روشهای مختلفی از آرامش ورزی که در بالا نام بردیم را امتحان کنید ولی تنها یکی از آنها تاثیر واقعی و دلخواه را بر شما داشته باشد. عبادت، راز و نیاز با خدا و .. از موثرترین روشهایی است که عموما به افراد توصیه می شود.- بر توانایی هایتان تمرکز کنید. شما می توانید لیستی از آنچه که دوست دارید، زمینه هایی که در آن موفق هستید و به طور کلی آنچه باعث افزایش عزت نفس تان می شود را مشخص کنید.سعی کنید چرخه افکار منفی تان را بشکنید. به چالش کشیدن افکار منفی و خودگویی هایی از قبیل" من به اندازه کافی با هوش نیستم" یا " من توانایی لازم را ندارم" و .. باید به چالش کشیده شود.به زندگی خود نظم و ترتیب بدهید زمان مشخصی برای خوابیدن و بیدار شدن خود تعیین کنید. 2 تا 3 هفته طول میکشد تا ساعت بدن شما خود را با آن تنظیم کند. برنامه زمانبندی خود را دقیقاً رعایت کنید. تا وقتی ساعت بدن شما دوباره به کار نیافتد، مشکل خواب شما حل نخواهد شد. اگر 45 دقیقه پس از آن که به بستر رفتید هنوز خوابتان نبرده بود، بلند شوید و کتاب بخوانید یا کارهای خانه را انجام دهید. دیر یا زود خوابتان خواهد گرفت. هر شب در ساعت مقرّر به رختخواب بروید. صبور باشید و فراموش نکنید که این فرایند چند هفتهای طول خواهد کشید. • مقدار قند خون خود را ثابت نگه دارید. قند مورد نیاز بدن خود را از ترکیبات کربوهیدرات مثل برنج، پاستا، نان، سیبزمینی و غلات تامین کنید. اینگونه مواد غذایی به کندی توسط بدن شکسته میشوند و قند موجود در آنها در مدّت زمانی طولانی آزاد میشود. خوردن وعدههای بیشتر غذای کم به جای یکی دو وعده غذای زیاد نیز به ثابت نگهداشتن میزان قند خون کمک میکند. • سبزیجات بیشتری بخورید. تولید سروتونین (یکی از پیامآوران شادی) توسط مغز شما، به رژیم غذاییتان وابسته است. خوردن سبزیجات بیشتر، تولید سروتونین توسط مغز شما را میتواند افزایش دهد. این افزایش به دلیل جذب بهتر آمینواسید (اِل تریپتوفان) است. سبزیجات دارای این مادّه به صورت طبیعی هستند. گوشت هم شامل (ال تریپتوفان) هست ولی هنگامی که شما گوشت میخورید، این آمینواسید باید با بسیاری آمینواسیدهای دیگر برای جذب شدن به رقابت بپردازد که غالباً در این رقابت بازنده میشود. در نتیجه، با خوردن سبزیجات، جذب بهتر و مطمئنتری از (ال تریپتوفان) خواهید داشت. • ویتامین و مواد معدنی به قدر کافی به بدنتان برسانید. به یک ورزش مفرّح بپردازید – به مغز خود استراحت بدهید یک ورزش مفرّح، ترجیحاً ورزشی که شما را در ارتباط با آدمهای دیگر قرار دهد را شروع کنید. ارزش این ورزش، سه بار در هفته از 20 دقیقه تا 2 ساعت، زایدالوصف است. این کار، پیامآوران شادی در مغز شما را به نحو آرام و مداومی تقویت خواهد کرد. و شما به سرعت بهتر شدن حالتان را حس خواهید کرد. ورزش خاصیت دیگری هم دارد. اغلب مردم به هنگام ورزش کردن، عصبانی نمیشوند. بنابراین، سلولهای عصبی مربوطه در مغز استراحت خواهند کرد و زمان لازم برای تجدید ذخیرهسازی پیامآوران شادی را خواهند یافت. راههای دیگری نیز برای (استراحت دادن به مغز) وجود دارد. گوش کردن به موسیقی، کتاب خواندن، کار بر روی صنایع دستی، نواختن یک ساز، مدیتیشن و یوگا نیز استرس و افسردگی را تسکین میدهند. به طور کلی، هر فعالیتی که تمرکز حواس شما را به موضوعی بجز مشکلات زندگی معطوف دارد، در این راه مفید است. با این کارها، بخش (حل مسأله) در مغزتان استراحت میکند و فرصت مییابد تا به تولید مجدد پیامآوران شادی و بازسازی خود بپردازد. با تشکر از تماس شما