آنکس که بداند، و بداند که بداند ، اسب شعف از گنبد گردون برهاند … آنکس که بداند و نداند که بداند ، بیدار کنیدش که شبی خفته نماند … آنکس که نداند و بداند که نداند ، لنگان خرک خویش به منزل برساند … آنکس که نداند و نداند که نداند ، در جهل مرکب ابدالدهر بماند سلام من چند سال هست که به وسواس دچار هستم اوایل فقط وسواس شست و شو بود که ساله اول دانشگاه یعنی 3 سال پیش رفتم پیش مشاوره و روانپزشک .اوایل پیش یه خانومی میرفتم واسه روان درمانی ایشون خیلی کمکم میکردن خیلی موثر بودن واسه درمانم اما متأسفانه بد از مدتی از مرکز مشاوره رفتند و کس دیگه ای جایگزین ایشون شدن اما من نتونستم باهاشون رابطه برقرار کنم و مشاوره رو رها کردم و به دارو بسنده کردم البته این وسواسم تا حدود زیادی حل شده بود که من با یکی از همکلاسی هایم آشنا شدم با هم قرار ازدواج گذشته بودیم.این رو هم یادم رفت بگم من آدمی با گرایشات مذهبی هستم .خلاصه الان حدوده 1 سال و 3 ماهه که من با ایشون رابطه دارم خانواده ها هم تا حدودی در جریان هستند من از اول رو مسئله پاکی چشم حساس بودم به ایشونم گفته بودم که اگر اینطوری هستند با من بمونند ایشونم گفتند از هرکسی دوست داری بپرس من همینطورم و سر به زیر .خلاصه هم چیز خوب بود تا اینکه نمیدونم چرا من رو همه چیز ایشون حساس شدم مخصوصاً اینکه از گذشتش زیاد میپرسم از اینکه از کسی جز من خوشش میاد یا نه ;اینکه فیلم یا عکس ناجور دیده یا نه ; یه برام نه چند بار الانم هی میگم چرا این خانومو نگاه کردی یا نگاه کردی یا نه ;به قصد لذت بود یا نه ;اصن به قصد لذت تا حالا نگاه کردی یا نه ایشون اوایل با صبر و حوصله و صادقانه جوابمو میداد اما به تدریج دیگه همش سر این چیزا دعوا داشتیم بارها خواستیم جدا شیم اما علاقمون به هم مانع شد.این رو هم بگم ایشون آدم هیزی نیستن اما همینکه میگه شده گاهی از عمد نگاه کنم و بعدش پشیمون شم منو دیوونه میکنه من دوست دارم ایشون پاک باشه از این لحاظ. حتی یه هفته به خاطره من خیلی خیلی زیاد حواسش به نگاهش بود که حتی تصادفی هم نیفته به کسی اما من بهش یه بار گیر دادمو اون هم گفت من به حالت عادیم برمیگردم بارها افراد مختلف به من گفتن تو حساسیت زیاد داری حتی مادرم; مشاوره هم رفتیم اما من اصلاً دلم نمیخاد دوباره برم چون احساس میکنم هم عقیده نیست با من حالا هم ایشون به من قول دادن نگاه گناه آلود نداشته باشن اما من با وسواسم چه کنم؟میترسم بهم دروغ بگه.این مساله همه اطرافیانم مخصوصا کسی که دوستش دارم رو داره اذیت میکنه شما رو به خدا کمکم کنید
با سلام.تمامی این ترس ها و افکار و دلهره های شما از وسواس شما نشأت می گیرد . این که در مورد گذشته او ، نگاه هایش، قصد و نیتش و ...هزاران چیز دیگر از او سئوال می کنی و تردید دارید نشان از وسواس ذهنی شماست و مطمئن باشید اگر این ازدواج سر بگیرد هم عاقبت شومی خواهد داشت . و اگر همسر شما با من مشاوره کنند توصیه می کنم تا زمان ترک اختلال ازدواج را به تاخیر اندازند و یا ازدواج را منتفی کنند. شما باید بدانید که هرچه در مورد نگاه و مراقبت از همسرتون بیشتر درخواست کنید او را مقاوم تر و حساس تر کرده و چه یسا این رفتار را در او تشدید کنید . خاصیت انسان ها همین است . نه این که همسر شما این طور باشد .بنابراین هر گاه به او اعتماد کردید . رفتار مثبتش را تشویق کردید و شخصیتش را در ارزیابی ، مثبت تلقی کردید می توانید از سلامت او هم در امان باشید. شما نیاز به تغییر رویه دارید . یا دارو درمانی و یا روان درمانی . به هر حال با این وضعیت این ازدواج به مصلحت نیست شما باید بدانید تمامی این تردید ها و نکنه نکنه ها و شاید ها وسواس بوده و باید مورد بی اعتنایی قرار بگیرد و در این زمان است که امید به درمان شما هست . او انسان است و باید ظرفیت های وجودی او را در نظر بگیرید آیا شما می توانید همه رفتارهای خود را کنترل کنید > پس نباید توقع داشته باشید او هم معصومانه زندگی کند اگر چه این نوع رویه قابل تحسین است .
عنوان سوال:

آنکس که بداند، و بداند که بداند ، اسب شعف از گنبد گردون برهاند … آنکس که بداند و نداند که بداند ، بیدار کنیدش که شبی خفته نماند … آنکس که نداند و بداند که نداند ، لنگان خرک خویش به منزل برساند … آنکس که نداند و نداند که نداند ، در جهل مرکب ابدالدهر بماند



سلام
من چند سال هست که به وسواس دچار هستم اوایل فقط وسواس شست و شو بود که ساله اول دانشگاه یعنی 3 سال پیش رفتم پیش مشاوره و روانپزشک .اوایل پیش یه خانومی میرفتم واسه روان درمانی ایشون خیلی کمکم میکردن خیلی موثر بودن واسه درمانم اما متأسفانه بد از مدتی از مرکز مشاوره رفتند و کس دیگه ای جایگزین ایشون شدن اما من نتونستم باهاشون رابطه برقرار کنم و مشاوره رو رها کردم و به دارو بسنده کردم البته این وسواسم تا حدود زیادی حل شده بود که من با یکی از همکلاسی هایم آشنا شدم با هم قرار ازدواج گذشته بودیم.این رو هم یادم رفت بگم من آدمی با گرایشات مذهبی هستم .خلاصه الان حدوده 1 سال و 3 ماهه که من با ایشون رابطه دارم خانواده ها هم تا حدودی در جریان هستند من از اول رو مسئله پاکی چشم حساس بودم به ایشونم گفته بودم که اگر اینطوری هستند با من بمونند ایشونم گفتند از هرکسی دوست داری بپرس من همینطورم و سر به زیر .خلاصه هم چیز خوب بود تا اینکه نمیدونم چرا من رو همه چیز ایشون حساس شدم مخصوصاً اینکه از گذشتش زیاد میپرسم از اینکه از کسی جز من خوشش میاد یا نه ;اینکه فیلم یا عکس ناجور دیده یا نه ; یه برام نه چند بار الانم هی میگم چرا این خانومو نگاه کردی یا نگاه کردی یا نه ;به قصد لذت بود یا نه ;اصن به قصد لذت تا حالا نگاه کردی یا نه ایشون اوایل با صبر و حوصله و صادقانه جوابمو میداد اما به تدریج دیگه همش سر این چیزا دعوا داشتیم بارها خواستیم جدا شیم اما علاقمون به هم مانع شد.این رو هم بگم ایشون آدم هیزی نیستن اما همینکه میگه شده گاهی از عمد نگاه کنم و بعدش پشیمون شم منو دیوونه میکنه من دوست دارم ایشون پاک باشه از این لحاظ. حتی یه هفته به خاطره من خیلی خیلی زیاد حواسش به نگاهش بود که حتی تصادفی هم نیفته به کسی اما من بهش یه بار گیر دادمو اون هم گفت من به حالت عادیم برمیگردم بارها افراد مختلف به من گفتن تو حساسیت زیاد داری حتی مادرم; مشاوره هم رفتیم اما من اصلاً دلم نمیخاد دوباره برم چون احساس میکنم هم عقیده نیست با من حالا هم ایشون به من قول دادن نگاه گناه آلود نداشته باشن اما من با وسواسم چه کنم؟میترسم بهم دروغ بگه.این مساله همه اطرافیانم مخصوصا کسی که دوستش دارم رو داره اذیت میکنه شما رو به خدا کمکم کنید


پاسخ:

با سلام.تمامی این ترس ها و افکار و دلهره های شما از وسواس شما نشأت می گیرد . این که در مورد گذشته او ، نگاه هایش، قصد و نیتش و ...هزاران چیز دیگر از او سئوال می کنی و تردید دارید نشان از وسواس ذهنی شماست و مطمئن باشید اگر این ازدواج سر بگیرد هم عاقبت شومی خواهد داشت . و اگر همسر شما با من مشاوره کنند توصیه می کنم تا زمان ترک اختلال ازدواج را به تاخیر اندازند و یا ازدواج را منتفی کنند. شما باید بدانید که هرچه در مورد نگاه و مراقبت از همسرتون بیشتر درخواست کنید او را مقاوم تر و حساس تر کرده و چه یسا این رفتار را در او تشدید کنید . خاصیت انسان ها همین است . نه این که همسر شما این طور باشد .بنابراین هر گاه به او اعتماد کردید . رفتار مثبتش را تشویق کردید و شخصیتش را در ارزیابی ، مثبت تلقی کردید می توانید از سلامت او هم در امان باشید. شما نیاز به تغییر رویه دارید . یا دارو درمانی و یا روان درمانی . به هر حال با این وضعیت این ازدواج به مصلحت نیست شما باید بدانید تمامی این تردید ها و نکنه نکنه ها و شاید ها وسواس بوده و باید مورد بی اعتنایی قرار بگیرد و در این زمان است که امید به درمان شما هست . او انسان است و باید ظرفیت های وجودی او را در نظر بگیرید آیا شما می توانید همه رفتارهای خود را کنترل کنید > پس نباید توقع داشته باشید او هم معصومانه زندگی کند اگر چه این نوع رویه قابل تحسین است .





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین