با سلامپاسخ شما در 4 مهر ماه به این شرح داده شده استبا سلام.دوست خوبم موکنی نوعی وسواس است که معمولا در دوران نوجوانی افراد را درگیر خود می کند و معمولا در این موارد درمان های دارو و رفتاری را توام با هم توصیه می کنیم . البته در مواقعی هم این رفتار می تواند به عادت تبدیل شود . لذا ای کاش درمان دارویی را ترک نیم کردید و همراه با ان درمان های رفتاری هم قرار می دادید. این مسئله رفع شدنی است. 1- آموزش آگاهیاولین مؤلفه در آموزش آگاهی ، ثبت دفعاتی است که موی خود را می کنید . هر بار ، بلافاصله پس از این که موهای خود را کندید تاریخ ، ساعت ، موقعیت ، احساسات و مدت زمان آن را یادداشت کنید . برخی از افراد اظهار می دارند که در بعضی مواقع ، همین عمل ساده ثبت اطلاعات ، باعث کاهش فراوانی این عادت می شود .باید با دقت تمام مراقب اولین حرکت دست خود باشید . اگر موهای ابروها یا مژه های خود را می کنید باید به اولین حرکت دست خود به طرف چشمها ، توجهی خاص داشته باشید . چنانچه موهای سر خود را می کنید ، باید متوجه هرگونه حرکت دست ها به سوی سر خود باشید . در مرحله آگاهی همچنین نیاز است بتوانید تمامی موقعیت هایی را که در آنها شروع به کندن موی خود می کند ، شرح دهید . با این روش دستان خود را در موقعیت مذکور بیشتر کنترل می کنید .معمولا با کدام دست موهای خود را می کنید ؟• معمولا در چه موقعیت هایی موهای خود را می کنید (بطور مثال هنگام نگاه کردن در آینه ، تماشای تلویزیون ، هنگام مطالعه ، نشستن در کلاس )؟• وقتی شروع به کندن موهای خود می کنید ، بدن شما معمولا در چه موقعیتی قرار دارد ؟• معمولا اول موهای مژه خود را می کشید ، یا موهای ابرو یا موی سر خود را ؟• قبل از شروع به کندن موها ، خود را دستخوش چه هیجانهایی می یابید ؟وقتی توانستید به این پرسشها پاسخ دهید ، در مسیر کسب آگاهی نسبت به زمانهایی قرار گرفته اید که مشکل شما در آنها روی می دهد . 2 – یادگیری یک پاسخ معارض قاعده اصلی در برگردان عادت ، به صورت فریبنده ای ساده است : وقتی میل به انجام عادتی دارید ، خود را وادار کنید تا به فعالیتی مشغول شوید که از نظر جسمی شما را از انجام آن عادت باز می دارد ؛ چرا که ماهیچه هایی که درگیر فعالیت پیشگیرانه هستند ، با ماهیچه های درگیر در انجام آن عادت ، متعارضند . به عنوان پاسخ معارض در برابر وسواس موکندن ، حرکتی را انتخاب کنید که دست شما را از حرکت به طرف سر ، صورت یا چشم ها باز دارد . سپس به مدت دو دقیقه تا زمانی که این میل فروکش کند در همین وضعیت بمانید .لازم است شخص مقاومت در برابر میل به موکندن یا انجام تیک ها را در موقعیت های مختلف فرا بگیرد.بسیاری از بیمارانی که نمی توانند به طور کامل وسواس موکندن خود را تحت کنترل قرار دهند از تلفیق رفتار درمانی با دارو درمانی سود ببرند.البته تمرین های آرمیدگی و آرام بخشی و ریلکسیشن می تواند تاثیر خوبی در رفع اضطراب داشته باشد. با این تمرین ها پس از دو هفته با ما در ارتباط باشید .
سلام من یک بار هم این سوال را از شما پرسیده بودم و خیلی منتظر جواب بودم ولی نمیدونم چرا جوابی داده نشد
من از 13 سالگی موهای سرم و ابروم رو میکنم ولی چون موهای من خیلی پرپشت بودن و همیشه دوستام مسخره ام میکردن بخاطر همین خانواده ام اولش متوجه نشدن و فکر میکردن که من بخاطر اینکه موهام کمتر بشن اونا رو میکنم ولی بعد که متوجه شدن یعنی 1سال بعد منو پیش یه روانپزشک بردن و من از همون موقع تا 2سال پیش دارو مصرف میکردم(البته توی اون 8سال پیش 3روانپزشک رفته بودم) ولی بخاطر اینکه هم داروها خیلی خواب آور بودن و از درسم عقب میموندم و هم دیگه خسته شده بودم من اونارو قطع کردم. و تا حالا پیش چندین روانشناس هم رفتم ولی موثر نبود حالا سوال من اینه که:
1. آیا ممکنه که من بخاطر تمسخر دوستام به این کار دست زده باشم ویا واقعا ریشه اش استرس بود؟
2. اگه من مصرف داروهام رو ادامه میدادم احتمال خوب شدنم بود؟
3. راه حلش چیه؟و اقعا چیکار باید بکنم؟
خواهش میکنم کمکم کنید چون دیگه خیلی خسته شدم!!!
با سلامپاسخ شما در 4 مهر ماه به این شرح داده شده استبا سلام.دوست خوبم موکنی نوعی وسواس است که معمولا در دوران نوجوانی افراد را درگیر خود می کند و معمولا در این موارد درمان های دارو و رفتاری را توام با هم توصیه می کنیم . البته در مواقعی هم این رفتار می تواند به عادت تبدیل شود . لذا ای کاش درمان دارویی را ترک نیم کردید و همراه با ان درمان های رفتاری هم قرار می دادید. این مسئله رفع شدنی است. 1- آموزش آگاهیاولین مؤلفه در آموزش آگاهی ، ثبت دفعاتی است که موی خود را می کنید . هر بار ، بلافاصله پس از این که موهای خود را کندید تاریخ ، ساعت ، موقعیت ، احساسات و مدت زمان آن را یادداشت کنید . برخی از افراد اظهار می دارند که در بعضی مواقع ، همین عمل ساده ثبت اطلاعات ، باعث کاهش فراوانی این عادت می شود .باید با دقت تمام مراقب اولین حرکت دست خود باشید . اگر موهای ابروها یا مژه های خود را می کنید باید به اولین حرکت دست خود به طرف چشمها ، توجهی خاص داشته باشید . چنانچه موهای سر خود را می کنید ، باید متوجه هرگونه حرکت دست ها به سوی سر خود باشید . در مرحله آگاهی همچنین نیاز است بتوانید تمامی موقعیت هایی را که در آنها شروع به کندن موی خود می کند ، شرح دهید . با این روش دستان خود را در موقعیت مذکور بیشتر کنترل می کنید .معمولا با کدام دست موهای خود را می کنید ؟• معمولا در چه موقعیت هایی موهای خود را می کنید (بطور مثال هنگام نگاه کردن در آینه ، تماشای تلویزیون ، هنگام مطالعه ، نشستن در کلاس )؟• وقتی شروع به کندن موهای خود می کنید ، بدن شما معمولا در چه موقعیتی قرار دارد ؟• معمولا اول موهای مژه خود را می کشید ، یا موهای ابرو یا موی سر خود را ؟• قبل از شروع به کندن موها ، خود را دستخوش چه هیجانهایی می یابید ؟وقتی توانستید به این پرسشها پاسخ دهید ، در مسیر کسب آگاهی نسبت به زمانهایی قرار گرفته اید که مشکل شما در آنها روی می دهد . 2 – یادگیری یک پاسخ معارض قاعده اصلی در برگردان عادت ، به صورت فریبنده ای ساده است : وقتی میل به انجام عادتی دارید ، خود را وادار کنید تا به فعالیتی مشغول شوید که از نظر جسمی شما را از انجام آن عادت باز می دارد ؛ چرا که ماهیچه هایی که درگیر فعالیت پیشگیرانه هستند ، با ماهیچه های درگیر در انجام آن عادت ، متعارضند . به عنوان پاسخ معارض در برابر وسواس موکندن ، حرکتی را انتخاب کنید که دست شما را از حرکت به طرف سر ، صورت یا چشم ها باز دارد . سپس به مدت دو دقیقه تا زمانی که این میل فروکش کند در همین وضعیت بمانید .لازم است شخص مقاومت در برابر میل به موکندن یا انجام تیک ها را در موقعیت های مختلف فرا بگیرد.بسیاری از بیمارانی که نمی توانند به طور کامل وسواس موکندن خود را تحت کنترل قرار دهند از تلفیق رفتار درمانی با دارو درمانی سود ببرند.البته تمرین های آرمیدگی و آرام بخشی و ریلکسیشن می تواند تاثیر خوبی در رفع اضطراب داشته باشد. با این تمرین ها پس از دو هفته با ما در ارتباط باشید .
- [سایر] اول سلام سلام به کسی که وقت با ارزشش بدون چشمداشتی به مردم اختصاص میده ، ازتون مچکرم , همین (چون کار دیگه ای ازم بر نمیاد ،جز دعا ) آقای مرادی نمی دونم از کجا شروع کنم راستش حرف زیاد اما سخت ایجازش. شاید با شروع کردن به خوندن مطلبم با خودتون بگید بازم همون حرفهای همیشگی ، نوشته های کسایی که بازم باید براشون جناب سروانُ لینک کنم اما من فکر میکنم ایندفعه فرق میکنه ، من همه ی اون حرفها رو از قبل باور داشتم و دارم. من دانشجوی سال اول مکانیک تو دانشگاه سراسریم و تازه 20 سالم و با توجه به موفقیت هایی که داشتم و خواهم داشت مطمئنا ﺁینده بسیار خوبی دارم. بگذارید برم سر اصل مطلب یکی از دخترهای فامیل ، البته دور ، که من فقط سالی یکی دو بار می بینمش ، دو سال از خودم کوچیکتر و واقعا از خیلی جهات نمونه است ضمنا ایشون تازه امسال کنکور دارن. دو یا سه سال پیش که تو اوج احساسات بودم این حس بهم دست داد(نمی خوام بگم عشق شاید زمینه ی عاشق شدن) خودمم دقیق نمی دونم که انتخابش کردم یا انتخاب شد . اولش خودم مسخره می کردم که خجالت نمیکشی ، عاشق چشم و ابروی ......... منتظر زوالش بودم اما با فرازش روبرو شدم ، گفتم چون ازش فرار میکنم شاید داره دنبالم میاد باید بایستم وبررسیش کنم شاید این جوری به مرور زمان نواقصی پیدا بشه و بعد از ذهنم پاک بشه ، اما نشد. 1- ﺁقای مرادی اولین چیزی که واقعا منو زجر میده اینه که نمیدونم واقعا می تونم دوستش داشته باشم یا نه یعنی این علاقه ای که انکارش میکنم آیا درست؟ اون دختر خوبیه اما موضوع اینه که ما به درد هم میخوریم یا نه؟ جواب این سوالها فقط پیش خودش ، چطوری می تونم اینها رو بفهمم؟ 2- من اصلا عجله ای برای ازدواج ندارم چون میدونم تا چند سال دیگه هنوز آمادگی شو ندارم ، اما اگه به خاطر تعلل من دیگه کار از کار بگذره و خیلی دیر بشه چی؟ کاری نمیشه کرد؟ 3. ﺁیا من باید صبر کنم تا به سن بالاتری برسم و از لحاظ فکری و مالی وضعیت بهتری پیدا کنم ، بعد دست به کاری بزنم؟ اگر جوابتان بله است بگویید چند سال؟ ببیند من اگر به طرفم مطمئن شوم(مطمئن از نظر تشابه ارزشها)حتما راه حل های بهتری پیش رویم است ، اما چه جوری؟ [4.] خواهش میکنم نگید پسرم الان به فکر درس ومشقت باش ، این افکار اصلا به مسایل دیگه ی زندگیم ضربه ای نزده و توشون مشکلی ندارم ، اما خب همین چند سال خیلی از لحاظ روحی ﺁسیب دیدم ، یه جوری تو برزخ بودن. لطفا کمک کنید.
- [سایر] با سلام . از اینکه مرا راهنمایی کردید بسیار ممنونم و خواهشمندم که در این موضوع نیز مرا راهنمایی کنید . حاج آقا همانطور که در پیام قبلی فرستادم گفتم خواهری دارم که 27 سال سن دارد و هنوز ازدواج نکرده می خواهم کمی در مورد او برایتان بگویم ... ...ولی خواهرم توجهی ندارد و شاید این گونه رفتار او از سر سادگی او است و من خود این را باور کرده ام سعی کردم از راهنمایی شما برای او نیز استفاده کنم شما گفته بود اوقات خودم را با فعالیتهای مفید و سازنده پر کنم ولی او هیچ گونه علاقه ای به هیچ کدام از این فعالیتها ندارد می خواهم موضوعی را برایتان بازگو کنم خواهرم حدود 2, 3 سال با یک پسر که حدود 4 سال از او کوچکتر است دوست و با او در ارتباط بوده تا اینکه یک روز حدود 1 سال پیش 3 ,4 ماه قبل از عملش من به رفت و آمد هایش مشکوک شدم تا اینکه یک روز دیدم که ازکوچه ای خانه پسر دایی و دوستان پسره بود بیرون آمد پسره که خواهرم با او دوست بود هر دفعه که خواهرم پیش او می رفت زنگ می زد به دوستانش و آنها می آمدند سر کوچه که خانه او قرار داشت جمع می شدند .اون روز هم مانند دفعات قبل همانطور شلوغ بود , وقتی که خواهرم رو دیدم ابتدا فکر کردم دارم خواب می بینم باور کنید داشتم منفجر می شدم چون او نا اونجا بودند چیزی به او نگفتم دوستاش هم فکر کردن من از اون بی غیرت ها هستم و داشتم با خواهرم بر می گشتم یکی از آن پسر ها دنبال ما کرد من در عین حال که بسیار عصبانی بودم به پسر فحاشی کردم و پسره یکدفعه به من گفت تو اگه غیرت داری جلو خواهرت و بگیر و بگو خانه پسر غریبه چکار می کرده حاج آقا دچار سوء تفاهم نشید من اگه پسری دنبالم میومده سرم رو بالا نمی آوردم چه برسه به اینکه به اون فحاشی کنم اون دفعه از کنترل خارج شده بودم و همانطور که گفتم بسیار عصبانی بودم نمی دونید چقدر سخت گذشت اون شب به من دوست داشتم فقط زمین دهان باز کنه و منو ببلعه اون شب اون به من قول داد که دیگه دنبال پسره نره ولی این ماجرا دو سه بار دیگه تکرار شد تا اینکه زنگ زدم به پسره و گفتم به زبون خوش بهت می گم دست از سرش بردار و گر نه آبروتو می برم پسره در جوابم گفت تو که هیچ بابای تو هم نمی تونه آبرومو ببره خواهش کردم ازش اونم با کمال پر رویی گفت باید یه بار دیگه ببینمش می خوام یه امانتی دستم داره بهش بدم گفتم با اون امانتی که دستته هر غلطی می خوای بکن فقط دست از سرش بردار . خلاصه هر طوری بود تا یه مدت کوتاه خواهرم و کنترل کردم و بعد از مدتی نه چندان طولانی پسره ازدواج کرد مدتی خیالم آسوده بود تا این که من دیوانگی کردم و تلفن همراه در اختار خواهرم قرار دادم و روز اول هم به او گفتم شماره رو به کسی نده یک روز که داشتم از در اتاق رد می شدم دیدم که موبایلش زنگ می خورد خواهرم که می رفت موبایلش را جواب بدهد یکدفعه برگشت ازش سوال کردم چرا جواب نمی دهی پاسخی نداد رفتم شماره را نگاه کردم و با طرف تماس گرفتم از روی لهجه اش فهمیدم که یا خود بی عرضاش است یا دوستان عوضی اش اول تلفن را قطع کرد دوباره که او را ترساندم و گفتم شماره ات را پیگیری می کنم ترسید و گفت اشتباه گرفته از خواهرم که سوال کردم با اسرار و تهدید فراوان گفت پسره است دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم ولی باز هم نشستم و با خونسردی او را راهنمایی کردم شاید شما هم تعجب کنید که من با ده سال تفاوت سنی چطور به خود اجازه می دهم او را راهنمایی یا با او دعوا کنم ولی باور کنید بارها خودم خجالت کشیده ام و این را نیز بازگو کرده ام ولی وقتی می بینم پدر و مادرم نیز ساده اند چطور می توانم او را به حال خود رها کنم خب زیاد وارد حواشی نشویم داشتم می گفتم او را راهنمایی کردم و نیز تلفن همراه را از او گرفته و جمع کردم تا اینکه یک روز برادرم آن را روشن کرد من هم که نمی توانستم دلیل خاموش کردنش را بگویم سکوت کرده و چیزی نگفتم خلاصه طی مدتی که تلفن در دستش بود مورد مشکوکی ندیدم تا اینکه یک شب برای تفریح به بیرون رفتیم در آن مکانی که ما بودیم پسره با زنش و دوستانش هم با زنانشان بودند اتفاقا یکی از دوستان او پسر همسایه دوستم و زنش دوست خودم بود که آن دو مرا به خوبی می شناختند خلاصه آن شب گذشت و ما رسیدیم به خانه . فردای آن روز زن برادرم گفت خواهرت دیشب داشته برای پسره اس ام اس می فرستاده و پسره هم به کمک دوستاش دور از چشم زنش جواب او را می داده با آنکه چند بار از راه منطقی وارد شده بودم و نتیجه نگرفته بودم ولی چون زن برادرم گفته بود باور نکرده و از او سؤال کردم او اول انکار کرد تا اینکه گفت آره بوده ; باور کنید اگه همان بار اول که عروسمان گفته بود و باور می کردم با آن عصبانیتی که داشتم دل و می زدم به دریا و اول زنگ می زدم به زن پسره و آبروشو می بردم و بعد خواهرم رو می کشتم ولی بازهم گذشتم و مثل دفعه قبل موبایل را از او گرفته خاموش کردم خب چیزی که اینجا من رو سر دو راهی قرار داده اینه که حالا که شرایط کمی آرام شده خواهرم دوباره موبایل رو از من می خواد به نظر شما با این تجربه تلخ آیا می توانم چنین ریسکی بکنم وگوشی همراه را در اختیار او قرار دهم ؟ من خودم به این نتیجه رسیده ام که آزموده را آزمودن خطاست نظر شما چیه ؟ آقای شهاب مرادی و قتی که پسره و دوستاش به من و خانواده ام می رسند طوری نگاه ما می کنند که همه فهمیده اند بارها خواسته ام بر گردم و چند فحش به او بدهم ولی باز هم کوتاه آمده ام شما می گویید من با این گونه رفتار آنها چطور برخورد کنم و چگونه نگاه خواهرم را کنترل کنم که به او توجهی نکند؟ حاج آقا میان مطالبم در مورد پدر و مادرم و در مورد سادگی آنها صحبت کردم راستش رو بخواهین من گذشته خودم و موردی که برای خواهرم و مواردی شبیه به همین موضوع که برای او پیش آمده (این را که می گویم مواردی چون به قول خودش این اولین نبوده و می ترسم آخری هم نباشد) از چشم پدر و مادرم می بینم و آنها را مقصر می دانم چون اگر آنها از اول رفت و آمد ما را کنترل می کردند الان چنین مواردی پیش نمی آمد و مردم از سادگی ما سوء استفاده نمی کردند البته شاید پدر و مادرم به ما اطمینان دارند و ما از اعتماد آنها سوء استفاده کرده ایم . حاج آقا وقتی خواهرم بیرون می رود تا برمی گردد دلم خون می شود و باید با این موضوع چه طور بر خورد کنم واقعا می ترسم و بارها خواسته ام بر ترسم غلبه کنم ولی نشده ; خواهش می کنم کمکم کنید ؟ خواسته دیگری که از شما دارم این است که این موضوع مانند موضوع قبلی خصوصی باشد . ممنون التماس دعا