با سلام.دوست خوب اگر دقت کنید در همه این افکار وسواسی نوعی کمال طلبی دیده می شود . هر یک از این موارد اگر اتفاق هم بیفتد رویداد خیلی مهمی نیست . اما شما از ترس وقوع آن به چک کردن ها مداوم و بررسی های مستمر می پردازید . با علم به این که اگر غذا کمی شور یا بی نمک شود، اگر انتخابی بهتر یا بدتر شود ، اگر عددی را اشتباه یادرست بنویسم و ... هیچ اتفاق جانی برای کسی نمی افتد و تنها یک اشتباه روی داده است ، باید کمی خودرا بی خیال و آسوده نگه دارید . البته این کار با کمک دارو راحت تر انجام می شود . اما خود شما هم بدون دارو می توانید .باید دریابید که اهمیت این موارد به قدیر نیست که این قدر برایش زمان صرف کنید و یا فکر خود را مشغول نمایید . بنابراین راحت تر از کنارش بگذرید حتی اگر احساس کنید دارید اشتباه می کند .برای درمان باید این همکاری را داشته باشید در غیر این صورت باید از دارو درمانی کمک بگیرد. ریشه افکار وسواسی اضطراب است . لذا برای کاهش این افکار باید اضطراب خودرا کنترل کنید .چه دلیلی دارد برای ورود یک فرد مضطرب شویم . بالاخره هر تغییری در زندگی تجاربی به ما می دهد اما باید باور کنیم که قادریم تغییرات را پشت سر بگذاریم . وقتی شما برایتغییرات مضطرب می شوید که احساس ضعف داشته و اتفاق ها را غیر قابل کنترل بدانید در صورتی که اگر به توانمندی خود اعتقاد داشته و سعی کنید مدام خودرا به بی اعتنایی به احساسات درونی عادت دهید استرس شما از بین می رود .
با سلام.
من چند سالی است که فکر می کنم دچار وسواس شده ام.
هم در زمینه ی وضو گرفتن نماز خواندن و مسائل مذهبی و هم در مورد فکرکردن و تصمیم گرفتن.
مثلا برای انتخاب یک راه خیلی در مورد آن فکر می کنم که آیا انجام بدهم یانه؟
یا در مورد خرید حتی چیزهای کوچک موقع انتخاب از بین 2 چیز خیلی مردد هستم.
در مورد اعداد و ارقام هم وسواسی شده ام که مثلا چند بار چک می کنم که اعداد را درست نوشته ام یانه؟
موقع خروج از منزل شیرهای گاز را چک می کنم البته این مورد شاید خیلی زیاد نیست یا در مورد نماز مثل بعضی افراد وسواس شدید ندارم.
اما از این که در فکر کردن هم دچار وسواس شده ام خسته شدم.
مثلا اگر قرار باشد غذایی را بپزم چندین بار نمک آن را می چشم.
دوست دارم برای کارها یک دستور العمل دقیق بمن بدهندکه لازم نباشد در موردش فکر کنم مثلا برای فلان غذا دقیقا 3 قاشق نمک کافی است و ...
در کل در مورد همه چیز خیلی به جزئیات توجه می کنم و این هم خودم را خسته می کندو هم باعث می شود کار اصلی را در زمان خودش به اتمام نرسانم.
گاهی وسیله ای را اگر جایی می گذارم می ترسم که بیفتد و یا صدمه ای به کسی بزند و چندین بار جایش را تغییر میدهم و خیلی نگرانم .
خانواده ام بهم می گن که کند هستم و کارها را کند انجام می دهم.
و بعد از ازدواج به مشکل می خورم.
در مورد تغییر دکوراسیون محیط کار و یا آمدن همکاران جدید هم نگرانم.
می خواهم بدانم چرا من اینطوری هستم؟
و راهنماییم کنید چکار کنم؟
با تشکر فراوان
با سلام.دوست خوب اگر دقت کنید در همه این افکار وسواسی نوعی کمال طلبی دیده می شود . هر یک از این موارد اگر اتفاق هم بیفتد رویداد خیلی مهمی نیست . اما شما از ترس وقوع آن به چک کردن ها مداوم و بررسی های مستمر می پردازید . با علم به این که اگر غذا کمی شور یا بی نمک شود، اگر انتخابی بهتر یا بدتر شود ، اگر عددی را اشتباه یادرست بنویسم و ... هیچ اتفاق جانی برای کسی نمی افتد و تنها یک اشتباه روی داده است ، باید کمی خودرا بی خیال و آسوده نگه دارید . البته این کار با کمک دارو راحت تر انجام می شود . اما خود شما هم بدون دارو می توانید .باید دریابید که اهمیت این موارد به قدیر نیست که این قدر برایش زمان صرف کنید و یا فکر خود را مشغول نمایید . بنابراین راحت تر از کنارش بگذرید حتی اگر احساس کنید دارید اشتباه می کند .برای درمان باید این همکاری را داشته باشید در غیر این صورت باید از دارو درمانی کمک بگیرد. ریشه افکار وسواسی اضطراب است . لذا برای کاهش این افکار باید اضطراب خودرا کنترل کنید .چه دلیلی دارد برای ورود یک فرد مضطرب شویم . بالاخره هر تغییری در زندگی تجاربی به ما می دهد اما باید باور کنیم که قادریم تغییرات را پشت سر بگذاریم . وقتی شما برایتغییرات مضطرب می شوید که احساس ضعف داشته و اتفاق ها را غیر قابل کنترل بدانید در صورتی که اگر به توانمندی خود اعتقاد داشته و سعی کنید مدام خودرا به بی اعتنایی به احساسات درونی عادت دهید استرس شما از بین می رود .