سلام دختری 26 ساله هستم تا بحال چندین بار خواستم نامزد کنم و نشده ، بخاطر همین هر بار با افسردگی و سر خوردگی مواجه شدم ، لیسانسه و کارمندم ، یک ماه پیش با پسری نامزد کردم مهندس و خوب ، اما از لحاظ مالی خودش و حتی خانوادش در حد صفر ، ولی گفتم اشکال نداره من خودم زندگیمو میسازم ، ی بار سر مهریه دعوا شد نزدیک بود بهم بخوره و یک بار سر ازمایش خون ، چون اون می نور بود ، خلاصه اینکه با تلاش تایید مخضر گرفته شد واسه عقد واسه خرید دخالتها شروع شد حتی تا جایی که واسه ی پیرهن مادر و خواهرش باهام توی خیابون دعوا کردن و بعد از چند بار متوجه شدم از لحاظ فرهنکی اصلا بهم نمیخورن و خیلی عقب افتاده ان ، ولی خود پسره با من توافق داشت حتی میگفت مادرم بی فرهنگه تو بهش بگو باشه ولی کلر خودتا بکن ، نامزدی ما بخاطر بی حوصلکی و عجولی مادرش بهم خورد چون با مامانم بحثش شد و بعد از کلی افترا زدن به من وسایل را پس داد منم وسایل اونا را بردم پس دادم ، حتی بهم فرصت ندادن بهتر خودمو ابراز بدم که با روحیاتم اشنا بشن ، یک هفته ای گذشت و پسره حرفی نزد ، و حالا باز احساس میکنم که میخواد برگرده و ... با وحود اینکه مادرش و خواهرش خیلی دخالت میکنن حتی اجازه نمیدن شخصی با تلفن صخبت کنه مدام انر و نهی میکنن که چی بگو و جی نگو ، خونشون پدرش هیچ نقشی نداره ، انگار زن سالاریه ، من چه کنم ، با توجه به سنم و اینکه از این به بعد همه بگن نامزد داشته و بهم زده ، ممنون
باسلامدوست عزیز همیشه این نکته را در نظر داشته باشید که قسمت انسان ها و شرایطی که برایشان بوجود می اید لزوما وابسته به سن نیستیعنی اگر ما تلاش خودمان را در مورد کارهایمان به خوبی انجام می دهیم اما طبق برنامه سنی که خودمان برای خودمان در نظر گرفته ایم به ان خواسته نرسیم از نظر نظام افرینش به بن بست نرسده ایمقانون خداوند با قوانین ما و محدودیت های ما منطبق نیستلذا بخاطر این مساله که تصور می کنید سنتان بالا رفته و با این شرایط بوجود امده ممکن است در اینده دیگر نتوانید ازدواج کیند زیربار شرایطی نروید که تا پایان عمر خودتان را از این انتخاب سرزنش کنیدالبته این حرف به این معنا نیست که لزوما این رابطه را قطع کنید تنها خواستم توجه شما رابه این نکته غیرمنطقی که در صحبت هایتان بود جلب کنمبه هر حال در هر زندگی ای فراز و نشیب هایی وجود دارد و هر انتخابی محدودیت های خاص خودش را هم درادممکن است در انتخاب های احتمالی بعدی هم شما با این تفاوت های اخلاقی و فرهنگی مواجه بشوید و تنها راه  شما برای مواجهه با این مساله این است که سعی کنید مهارت هایی را برای ارتباط برقرار کردن با افراد با خصوصیات اخلاقی مختلف پیدا کنید و سعه صدرتان را هم در این باره بالا ببریددر این مورد بخصوص باید ببینید شخص این اقا قابلیت هایی را دراند که شما بخاطر داشتن این ویژگی ها بخواهید تمام شرایط سخت زندگی با ایشان را قبول کنید یا خیراگر این مساله وجود داشته باشد راحت تر می توانید انگیزه ا ی برای ادامه زندگی با ایشان داشته باشیداما اگر حتی این مساله هم وجود نداشته باشد و شما صرفا بخاطر همان نگرانی از اینده بخواهید و ارد زندگی ای شوید که هیچ شرایط مطلوبی برای شما ندارد واقعا انتخاب خوبی به نظر نمی رسدبنابراین سعی کنید فارغ از قیودی که در ذهنتان برای ازدواج می گذارید به این مساله فکرکنید و تصمیم معقولانه ای را اتخاذ کنید موفق باشید
عنوان سوال:

سلام دختری 26 ساله هستم تا بحال چندین بار خواستم نامزد کنم و نشده ، بخاطر همین هر بار با افسردگی و سر خوردگی مواجه شدم ، لیسانسه و کارمندم ، یک ماه پیش با پسری نامزد کردم مهندس و خوب ، اما از لحاظ مالی خودش و حتی خانوادش در حد صفر ، ولی گفتم اشکال نداره من خودم زندگیمو میسازم ، ی بار سر مهریه دعوا شد نزدیک بود بهم بخوره و یک بار سر ازمایش خون ، چون اون می نور بود ، خلاصه اینکه با تلاش تایید مخضر گرفته شد واسه عقد
واسه خرید دخالتها شروع شد حتی تا جایی که واسه ی پیرهن مادر و خواهرش باهام توی خیابون دعوا کردن و بعد از چند بار متوجه شدم از لحاظ فرهنکی اصلا بهم نمیخورن و خیلی عقب افتاده ان ، ولی خود پسره با من توافق داشت حتی میگفت مادرم بی فرهنگه تو بهش بگو باشه ولی کلر خودتا بکن ، نامزدی ما بخاطر بی حوصلکی و عجولی مادرش بهم خورد چون با مامانم بحثش شد و بعد از کلی افترا زدن به من وسایل را پس داد منم وسایل اونا را بردم پس دادم ، حتی بهم فرصت ندادن بهتر خودمو ابراز بدم که با روحیاتم اشنا بشن ، یک هفته ای گذشت و پسره حرفی نزد ، و حالا باز احساس میکنم که میخواد برگرده و ... با وحود اینکه مادرش و خواهرش خیلی دخالت میکنن حتی اجازه نمیدن شخصی با تلفن صخبت کنه مدام انر و نهی میکنن که چی بگو و جی نگو ، خونشون پدرش هیچ نقشی نداره ، انگار زن سالاریه ، من چه کنم ، با توجه به سنم و اینکه از این به بعد همه بگن نامزد داشته و بهم زده ،
ممنون


پاسخ:

باسلامدوست عزیز همیشه این نکته را در نظر داشته باشید که قسمت انسان ها و شرایطی که برایشان بوجود می اید لزوما وابسته به سن نیستیعنی اگر ما تلاش خودمان را در مورد کارهایمان به خوبی انجام می دهیم اما طبق برنامه سنی که خودمان برای خودمان در نظر گرفته ایم به ان خواسته نرسیم از نظر نظام افرینش به بن بست نرسده ایمقانون خداوند با قوانین ما و محدودیت های ما منطبق نیستلذا بخاطر این مساله که تصور می کنید سنتان بالا رفته و با این شرایط بوجود امده ممکن است در اینده دیگر نتوانید ازدواج کیند زیربار شرایطی نروید که تا پایان عمر خودتان را از این انتخاب سرزنش کنیدالبته این حرف به این معنا نیست که لزوما این رابطه را قطع کنید تنها خواستم توجه شما رابه این نکته غیرمنطقی که در صحبت هایتان بود جلب کنمبه هر حال در هر زندگی ای فراز و نشیب هایی وجود دارد و هر انتخابی محدودیت های خاص خودش را هم درادممکن است در انتخاب های احتمالی بعدی هم شما با این تفاوت های اخلاقی و فرهنگی مواجه بشوید و تنها راه  شما برای مواجهه با این مساله این است که سعی کنید مهارت هایی را برای ارتباط برقرار کردن با افراد با خصوصیات اخلاقی مختلف پیدا کنید و سعه صدرتان را هم در این باره بالا ببریددر این مورد بخصوص باید ببینید شخص این اقا قابلیت هایی را دراند که شما بخاطر داشتن این ویژگی ها بخواهید تمام شرایط سخت زندگی با ایشان را قبول کنید یا خیراگر این مساله وجود داشته باشد راحت تر می توانید انگیزه ا ی برای ادامه زندگی با ایشان داشته باشیداما اگر حتی این مساله هم وجود نداشته باشد و شما صرفا بخاطر همان نگرانی از اینده بخواهید و ارد زندگی ای شوید که هیچ شرایط مطلوبی برای شما ندارد واقعا انتخاب خوبی به نظر نمی رسدبنابراین سعی کنید فارغ از قیودی که در ذهنتان برای ازدواج می گذارید به این مساله فکرکنید و تصمیم معقولانه ای را اتخاذ کنید موفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین