با سلام و عرض خسته نباشید ابتدا اجازه بدید وضعیت خودم رو مشخص کنم: پسری 21 ساله هستم، مجرد و در خانواده ای مذهبی. پدربزرگ من مجتهد هستند، عموی من شهید، و همچنین اعتقادات مذهبی مادرم بسیار از پدرم سفت و سخت تر و خشک تر هست. در رشته برق تحصیل میکنم و ساکن مشهد هستم. پدر من از مدیران دولتی هستند و سطح مالی خانواده ما مانند تمام کامندان دولت متوسط هست. اما ماجرا از چه قراره؟ خیلی ساده بخوام بگم (که از جنابعالی دارم اینه که داستان رو با فرض صحت همینطوری که میگم از من بپذیرید. اگر سوالی بود در خدمت هستم.) من همسر آینده خودم رو پیدا کردم. نیمه گمشده خودم. کاملا از هم شناخت داریم و انتخابی کاملا عاقلانه بوده که با صحبت های جدی ما پیرامون ازدواج قطعی بودن انتخابمون مشخص و مشخص تر میشه. ما کاملا در دنیای هم هستیم. تفاهم از ریز ترین و جزئی ترین کار ها شروع میشه و حتی تا طرز نگاهمون به دنیا و نحوه پرستش خدامون هم میرسه. به واقع این خانم جمیع آرزوهای از کودکی تا حال بنده هست. اما مشکل من: تمام مشکل اینه که من این ها رو چطور به خانواده خودم اثبات کنم؟ برای پدر من مهم ترین چیز درس من هست. این اغراق نیست اگر بگم حتی اجازه بیرون رفتن از خونه رو به من نمیدن و میگن فقط درس. پدرم همواره گفته آرزوی من اینه که تو صبح تا شب تو اتاقت درس بخونی و فقط برای نهار بیای بیرون! پدر من جز درس با من حرف دیگه ای نمیزنن. و مطمئنم سخن از ادواج در این موقعیت که من چند ماه دیگه کنکور دارم یک جوک براشون خواهد بود! اما من؟؟ واقعا نمیتونم درس بخونم...چه دلیلی داره من همسر آینده مو رها کنم، بهش فکر نکنم، تمرکز بخوام بکنم برای کنکوری که 9 ماه دیگه هست؟ من در این چند ماه اخیر حتی یک لحظه هم نشده که به مشکلات و دغدغه ها فکر نکنم...واقعا تنها راه تمرکز من این هست که خانمم کنارم باشه. در اون صورت لتسکنوا الیها میشم و میتونم با قدرت کنکور هم بدم! این خانم در شهرستان آباده شیراز هستند. پس شد فاصله دور. پدر ایشون میونه ای با دین و مذهب نداره و حتی مخالف هم هست. پس شد دیانت پدر که پدر من براشون بسیار سطح مذهبی خانواده دختر مهم تر هست تا تفاهم و اینها اولین آشنایی ما از طریق اینترنت بوده. پس شد اینترنت. (که پدر من به سبب اعتقادات سنتی به شدت با اینترنت مخالف هستند( مسائلی مثل شغل و این ها هم از طرف من هست که اگر پدرم به ازدواج رضایت بدند میتونن این ها رو برای من ردیف کنن. نکات اضافی: لازم به ذکر هم هست که این خانم هیچ توقعی از من ندارند. نه خونه آن چنانی و نه مهریه بالا و نه مراسم عروسی حتی. با اومدن به مشهد و زندگی در شهر دیگه هم واقعا مشکلی ندارند.
باسلامدوست عزیز در ازدواج تنها مسیله ای که وجود دارد دوست داشتن دو طرف نیست همیشه مسایل جانبی از جمله تناسب سطح فرهنگ و مذهب خانواده شرایط کاری و امادگی واقع بینانه دو طرف برای ازدواج هم مطرح هستبنابراین شما نباید صرفا متوجه این جنبه از قضیه باشید که چون من ایشان را دوست دارم و ظاهرا تفاهم هم داریم پس همه چیز حل شده استضمن اینکه عموما اشنایی های اینترنتی اشنایی های کاملی نیستند و نمی توانید حتی با چند بار صحبت کردن و.... پی به شخصیت و اهداف طرف مقابلتان ببرید و سریع اعتماد کنید که همین شخصی که با من از این طریق باب اشنایی را باز کرده با شخص دیگری نکردهلذا کمی سعی کنید دایره دیدتان را در مورد بحث مهم ازدواج گستره تر کنیدو از جهات مختلف به مساله نگاه کنید چیزی که در زندگی اینده تان در واقعیت با ان روبرو خواهید بودمساله دیدگاه های مذهبی هم در زندگی مشترک واقعا مهم هست و اگر در این زمینه تفاوت های فاحشی بین دوطرف وجود داشته باشد هم برای خودتان و هم برای تربیت فرزندان مانع بزرگی خوهد بودبنابراین پیشنهاد بنده به شما کمی صبر در این زمینه و بررسی مساله از جوانب مختلف این موضوع استموفق باشید
عنوان سوال:

با سلام و عرض خسته نباشید
ابتدا اجازه بدید وضعیت خودم رو مشخص کنم:
پسری 21 ساله هستم، مجرد و در خانواده ای مذهبی. پدربزرگ من مجتهد هستند، عموی من شهید، و همچنین اعتقادات مذهبی مادرم بسیار از پدرم سفت و سخت تر و خشک تر هست. در رشته برق تحصیل میکنم و ساکن مشهد هستم. پدر من از مدیران دولتی هستند و سطح مالی خانواده ما مانند تمام کامندان دولت متوسط هست.

اما ماجرا از چه قراره؟
خیلی ساده بخوام بگم (که از جنابعالی دارم اینه که داستان رو با فرض صحت همینطوری که میگم از من بپذیرید. اگر سوالی بود در خدمت هستم.) من همسر آینده خودم رو پیدا کردم. نیمه گمشده خودم. کاملا از هم شناخت داریم و انتخابی کاملا عاقلانه بوده که با صحبت های جدی ما پیرامون ازدواج قطعی بودن انتخابمون مشخص و مشخص تر میشه. ما کاملا در دنیای هم هستیم. تفاهم از ریز ترین و جزئی ترین کار ها شروع میشه و حتی تا طرز نگاهمون به دنیا و نحوه پرستش خدامون هم میرسه. به واقع این خانم جمیع آرزوهای از کودکی تا حال بنده هست.

اما مشکل من:
تمام مشکل اینه که من این ها رو چطور به خانواده خودم اثبات کنم؟ برای پدر من مهم ترین چیز درس من هست. این اغراق نیست اگر بگم حتی اجازه بیرون رفتن از خونه رو به من نمیدن و میگن فقط درس. پدرم همواره گفته آرزوی من اینه که تو صبح تا شب تو اتاقت درس بخونی و فقط برای نهار بیای بیرون! پدر من جز درس با من حرف دیگه ای نمیزنن. و مطمئنم سخن از ادواج در این موقعیت که من چند ماه دیگه کنکور دارم یک جوک براشون خواهد بود! اما من؟؟ واقعا نمیتونم درس بخونم...چه دلیلی داره من همسر آینده مو رها کنم، بهش فکر نکنم، تمرکز بخوام بکنم برای کنکوری که 9 ماه دیگه هست؟ من در این چند ماه اخیر حتی یک لحظه هم نشده که به مشکلات و دغدغه ها فکر نکنم...واقعا تنها راه تمرکز من این هست که خانمم کنارم باشه. در اون صورت لتسکنوا الیها میشم و میتونم با قدرت کنکور هم بدم!
این خانم در شهرستان آباده شیراز هستند. پس شد فاصله دور.
پدر ایشون میونه ای با دین و مذهب نداره و حتی مخالف هم هست. پس شد دیانت پدر که پدر من براشون بسیار سطح مذهبی خانواده دختر مهم تر هست تا تفاهم و اینها
اولین آشنایی ما از طریق اینترنت بوده. پس شد اینترنت. (که پدر من به سبب اعتقادات سنتی به شدت با اینترنت مخالف هستند(
مسائلی مثل شغل و این ها هم از طرف من هست که اگر پدرم به ازدواج رضایت بدند میتونن این ها رو برای من ردیف کنن.

نکات اضافی:
لازم به ذکر هم هست که این خانم هیچ توقعی از من ندارند. نه خونه آن چنانی و نه مهریه بالا و نه مراسم عروسی حتی. با اومدن به مشهد و زندگی در شهر دیگه هم واقعا مشکلی ندارند.


پاسخ:

باسلامدوست عزیز در ازدواج تنها مسیله ای که وجود دارد دوست داشتن دو طرف نیست همیشه مسایل جانبی از جمله تناسب سطح فرهنگ و مذهب خانواده شرایط کاری و امادگی واقع بینانه دو طرف برای ازدواج هم مطرح هستبنابراین شما نباید صرفا متوجه این جنبه از قضیه باشید که چون من ایشان را دوست دارم و ظاهرا تفاهم هم داریم پس همه چیز حل شده استضمن اینکه عموما اشنایی های اینترنتی اشنایی های کاملی نیستند و نمی توانید حتی با چند بار صحبت کردن و.... پی به شخصیت و اهداف طرف مقابلتان ببرید و سریع اعتماد کنید که همین شخصی که با من از این طریق باب اشنایی را باز کرده با شخص دیگری نکردهلذا کمی سعی کنید دایره دیدتان را در مورد بحث مهم ازدواج گستره تر کنیدو از جهات مختلف به مساله نگاه کنید چیزی که در زندگی اینده تان در واقعیت با ان روبرو خواهید بودمساله دیدگاه های مذهبی هم در زندگی مشترک واقعا مهم هست و اگر در این زمینه تفاوت های فاحشی بین دوطرف وجود داشته باشد هم برای خودتان و هم برای تربیت فرزندان مانع بزرگی خوهد بودبنابراین پیشنهاد بنده به شما کمی صبر در این زمینه و بررسی مساله از جوانب مختلف این موضوع استموفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین