با سلام من دختری هستم 20ساله.که در خانواده ای پرجمعیت واما کاملا مهربان وصمیمی به دنیا آمده وبزرگ شدم. من از کودکی زیاد از مسافرت خوشم نمی اومد وحالا هم که بزرگ شدم دیگر کلا از مسافرت متنفرم واین امر باعث میشود که بعضی موقع ها باعث اختلال بین من و خانوادم میشود.ما 6خواهر و2برادر هستیم که الان2 برادر و3تا خواهرم ازدواج کرده اند. حال من و2خواهرام مجرد هستیم.من تقریبا اواخر سال92با پسری آشنا شدم که واقعا خیلی بهش علاقه داشتم.ولی درست بعد از یک هفته آشنایی،من متوجه شدم که او مشروب مصرف میکند.وبا این که خودم ازش خواستم از او جدا شم،ولی تا حالا که تقریبا 2سالی میشود حتی یک روز نتوانستم فراموشش کنم.واین کار باعث میشه که من هر روز نسبت به روز قبل زجر بیشتری را بکشم. چن بار خواستم برم پیشش وازش معذرت خواهی کنم ولی اصلا نتوانستم.واز روزی که ازش جدا شدم.دیگه هیچ چیزی برام ارزش نداره.و به خاطرش چن کیلو لاغر شدم. ونمیدونم چرا از اون موقع به بعد دیگه نه مسافرت میرم ونه جای دیگه وفقط خودمو تو خونه حبس کردم و اصلاحال وحوای رفتن به جایی را ندارم وبعضی موقع ها به اجبار خانواده به جایی میرم.ویه جورایی گوشه نشین شدم و در کل تو24ساعت کلا هندزفری تو گوشم وتو کنج اتاق میشینم. حال از شما خواهش میکنم کمکم کنید.این روزا حالم اصلا خوش نیست. خودمم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم و رفته رفته حالم بد تر هم میشه.وبعضی وقتا هم خود به خود گریم میگیره ومجبور میشم تو یه کنج ساعت ها گریه کنم.خواهش میکنم کمکم کنید.واگر سوال هم داشتید ایمیلم رو براتون نوشتم. من واقعا دوسش دارم و حتی نمیخوام یه لحظه هم ازش جدا شم.و وقتی میریم مسافرت احساس میکنم ازش جدا شدم و نمیتونم نفس بکشم واین کار هم باعث شده که تا حالا چن بار راهی بیمارستان شوم. خواهش میکنم کمکم کنید.ممنون
باسلام دوست گرامی شما براساس معیارهای صحیح انتخاب همسر کار درستی را انجام داده ایدزندگی با فردی که معتاد به هرگونه مواد باشد در نهایت به شکست منجر خواهد شد و سختی های زیادی را در صورت ادامه ارتباط با ایشان متحمل می شدیدباید در انتخاب هایتان بیشتر دقت کنید و صرفا براساس احساسات زودگذر تصمیم نگیریدبا توجه به علایمی که از حال کنونیتان ذکر کردید مراجعه به روان شناس را هم جهت بهبودی مجدد به شما توصیه می کنمموفق باشید
عنوان سوال:

با سلام
من دختری هستم 20ساله.که در خانواده ای پرجمعیت واما کاملا مهربان وصمیمی به دنیا آمده وبزرگ شدم.
من از کودکی زیاد از مسافرت خوشم نمی اومد وحالا هم که بزرگ شدم دیگر کلا از مسافرت متنفرم واین امر باعث میشود که بعضی موقع ها باعث اختلال بین من و خانوادم میشود.ما 6خواهر و2برادر هستیم که الان2 برادر و3تا خواهرم ازدواج کرده اند.
حال من و2خواهرام مجرد هستیم.من تقریبا اواخر سال92با پسری آشنا شدم که واقعا خیلی بهش علاقه داشتم.ولی درست بعد از یک هفته آشنایی،من متوجه شدم که او مشروب مصرف میکند.وبا این که خودم ازش خواستم از او جدا شم،ولی تا حالا که تقریبا 2سالی میشود حتی یک روز نتوانستم فراموشش کنم.واین کار باعث میشه که من هر روز نسبت به روز قبل زجر بیشتری را بکشم.
چن بار خواستم برم پیشش وازش معذرت خواهی کنم ولی اصلا نتوانستم.واز روزی که ازش جدا شدم.دیگه هیچ چیزی برام ارزش نداره.و به خاطرش چن کیلو لاغر شدم.
ونمیدونم چرا از اون موقع به بعد دیگه نه مسافرت میرم ونه جای دیگه وفقط خودمو تو خونه حبس کردم و اصلاحال وحوای رفتن به جایی را ندارم وبعضی موقع ها به اجبار خانواده به جایی میرم.ویه جورایی گوشه نشین شدم و در کل تو24ساعت کلا هندزفری تو گوشم وتو کنج اتاق میشینم.
حال از شما خواهش میکنم کمکم کنید.این روزا حالم اصلا خوش نیست. خودمم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم و رفته رفته حالم بد تر هم میشه.وبعضی وقتا هم خود به خود گریم میگیره ومجبور میشم تو یه کنج ساعت ها گریه کنم.خواهش میکنم کمکم کنید.واگر سوال هم داشتید ایمیلم رو براتون نوشتم.
من واقعا دوسش دارم و حتی نمیخوام یه لحظه هم ازش جدا شم.و وقتی میریم مسافرت احساس میکنم ازش جدا شدم و نمیتونم نفس بکشم واین کار هم باعث شده که تا حالا چن بار راهی بیمارستان شوم. خواهش میکنم کمکم کنید.ممنون


پاسخ:

باسلام دوست گرامی شما براساس معیارهای صحیح انتخاب همسر کار درستی را انجام داده ایدزندگی با فردی که معتاد به هرگونه مواد باشد در نهایت به شکست منجر خواهد شد و سختی های زیادی را در صورت ادامه ارتباط با ایشان متحمل می شدیدباید در انتخاب هایتان بیشتر دقت کنید و صرفا براساس احساسات زودگذر تصمیم نگیریدبا توجه به علایمی که از حال کنونیتان ذکر کردید مراجعه به روان شناس را هم جهت بهبودی مجدد به شما توصیه می کنمموفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین