سلام سنم 28 ساله تا الان به دلیل دانشجو بودن در شهری دور از محل زندگی قصد ازدواج نداشتم و قرار بر این شد هر وقت تمام شد به این مسئله فکر کنم. چند روز پیش خواستگاری از طریق معرفی برای آشنایی خانه ما امد و ما هیچ اشنایی و اطلاعاتی در مورد این فرد نداشتیم. اولش صداقت و سادگی طرف برای خانواده جالب بود. وقتی به طور خصوصی قرار شد صحبت کنیم.من از لحن و لهجه صحبت کردنش با اینکه ارشد ادبیات داره و در یک دانشگاه تدریس میکند خوشم نیومد یعنی سازگاری نداشت. دوست دارم تحصیلات یک فرد روی رفتار و تفکراتش تاثیر گذاشته باشه. من در زمینه تکنولوژی و شبکه های اجتماعی و ... آدم به روزی هستم. نه اینکه تمام وقتم را صرفش کنم بلکه رشته ام طوری هست که مجبورم از اخرین اتفاقات مرتبط با رشته ام با خبر بشم و چون در شهرستان زندگی میکنیم سعی میکنم خودم را با توجه به اینکه امکانات شهرستان و فرهنگش محدوده به روز نگه دارم. وقتی از ایشان پرسیدم گفت کامپیوتر خارجیا ساختن به درد خودشونم میخوره. من ترکیب سنت و مدرنیته در همه لحاظ در زندگی دوست دارم و اصولا در خانواده ادم سنت شکنی هستم و خیلی چیزا رو قبول ندارم وقتی این حرف رو زدم ایشان گفتن در زندگی باید همه چی سنتی باشه. گفتم ادم مذهبی نیستم و نماز نمیخونم ولی تو جلسه آشنایی به طور کلی گفتم مذهبی نیستم علاقه ای به افراط گرایی وارد شده به دین ندارم و اهل زیارت های مذهبی نیستم. ولی ایشان گفت من نمازم میخونم خیلی برام مهمه. در آخر نظرم خواستن گفتم با خانواده مشورت میکنم خبر میدهیم. بعد رفتن با خانواده صحبت کردیم. گفتم احساس میکنم چیز مشترکی وجود نداره. من از ادبیات و شعر بدم میاد اگر در یک کانال تلویزیونی یک نفر شعر بخواند کانال را عوض میکنم.اولین شرط برای ادامه جلسه این هست که ظاهر و لحن حرف زدن فرد را بپسندی ولی این میل در من یک ذره هم بوجود نیامد.دوست دارم همسرم در زمینه اینترنت و کامپیوتر به روز باشه همانطور که خودم و خانواده ام هستیم. پدر و مادرم با این سن از اینترنت برای کارهایشان استفاده میکنند. پدرم گفت اول به صداقتش توجه کن.گفتم صداقت شرطه ولی پسندیدن ظاهر هم شرطه و اینکه لحن حرف زدنش به یک آدم تحصیلکرده نمیخوره احساس میکنم تفاوت فرهنگی داریم. پدرم گفت با یک مشاور حضوری صحبت کنم و همیشه آن فردی با سلیقه خودم پیدا نیمکنم ولی من گفتم یه شرط های اولیه ای و یک دوست داشتنی باید وجود داشته باشه که زندگی دوام داشته باشه به خاطرش از تفاوت هایی که ممکنه وجود داشته باشه بگذرم. و اینکه احساس میکنم خواستگار در جلسه اول ظاهر من ا پسندیدن... چون یه خشنودی در رفتارشان وجود داشت ولی من نه
باسلامدوست عزیز با توجه به مسایلی که مطرح کردید به نظر می رسد که شما هم از نظر فرهنگی و هم از نظر مذهبی با هم تفاوت های عمیقی دارید درست است که صداقت در انتخاب ما برای همسر اینده اهمیت بسزایی دارد اما بحث مسایل فرهنگی و مذهبی هم اهمیت قابل توجهی دارندبنابراین به نظر می رسد در این باره باید کمی با احتیاط بیشتری اقدام بفرماییدموفق باشید
عنوان سوال:

سلام سنم 28 ساله تا الان به دلیل دانشجو بودن در شهری دور از محل زندگی قصد ازدواج نداشتم و قرار بر این شد هر وقت تمام شد به این مسئله فکر کنم.
چند روز پیش خواستگاری از طریق معرفی برای آشنایی خانه ما امد و ما هیچ اشنایی و اطلاعاتی در مورد این فرد نداشتیم.
اولش صداقت و سادگی طرف برای خانواده جالب بود.
وقتی به طور خصوصی قرار شد صحبت کنیم.من از لحن و لهجه صحبت کردنش با اینکه ارشد ادبیات داره و در یک دانشگاه تدریس میکند خوشم نیومد یعنی سازگاری نداشت. دوست دارم تحصیلات یک فرد روی رفتار و تفکراتش تاثیر گذاشته باشه. من در زمینه تکنولوژی و شبکه های اجتماعی و ... آدم به روزی هستم. نه اینکه تمام وقتم را صرفش کنم بلکه رشته ام طوری هست که مجبورم از اخرین اتفاقات مرتبط با رشته ام با خبر بشم و چون در شهرستان زندگی میکنیم سعی میکنم خودم را با توجه به اینکه امکانات شهرستان و فرهنگش محدوده به روز نگه دارم.
وقتی از ایشان پرسیدم گفت کامپیوتر خارجیا ساختن به درد خودشونم میخوره.
من ترکیب سنت و مدرنیته در همه لحاظ در زندگی دوست دارم و اصولا در خانواده ادم سنت شکنی هستم و خیلی چیزا رو قبول ندارم وقتی این حرف رو زدم ایشان گفتن در زندگی باید همه چی سنتی باشه.
گفتم ادم مذهبی نیستم و نماز نمیخونم ولی تو جلسه آشنایی به طور کلی گفتم مذهبی نیستم علاقه ای به افراط گرایی وارد شده به دین ندارم و اهل زیارت های مذهبی نیستم. ولی ایشان گفت من نمازم میخونم خیلی برام مهمه.
در آخر نظرم خواستن گفتم با خانواده مشورت میکنم خبر میدهیم.
بعد رفتن با خانواده صحبت کردیم. گفتم احساس میکنم چیز مشترکی وجود نداره. من از ادبیات و شعر بدم میاد اگر در یک کانال تلویزیونی یک نفر شعر بخواند کانال را عوض میکنم.اولین شرط برای ادامه جلسه این هست که ظاهر و لحن حرف زدن فرد را بپسندی ولی این میل در من یک ذره هم بوجود نیامد.دوست دارم همسرم در زمینه اینترنت و کامپیوتر به روز باشه همانطور که خودم و خانواده ام هستیم. پدر و مادرم با این سن از اینترنت برای کارهایشان استفاده میکنند.
پدرم گفت اول به صداقتش توجه کن.گفتم صداقت شرطه ولی پسندیدن ظاهر هم شرطه و اینکه لحن حرف زدنش به یک آدم تحصیلکرده نمیخوره احساس میکنم تفاوت فرهنگی داریم.
پدرم گفت با یک مشاور حضوری صحبت کنم و همیشه آن فردی با سلیقه خودم پیدا نیمکنم ولی من گفتم یه شرط های اولیه ای و یک دوست داشتنی باید وجود داشته باشه که زندگی دوام داشته باشه به خاطرش از تفاوت هایی که ممکنه وجود داشته باشه بگذرم.
و اینکه احساس میکنم خواستگار در جلسه اول ظاهر من ا پسندیدن... چون یه خشنودی در رفتارشان وجود داشت ولی من نه


پاسخ:

باسلامدوست عزیز با توجه به مسایلی که مطرح کردید به نظر می رسد که شما هم از نظر فرهنگی و هم از نظر مذهبی با هم تفاوت های عمیقی دارید درست است که صداقت در انتخاب ما برای همسر اینده اهمیت بسزایی دارد اما بحث مسایل فرهنگی و مذهبی هم اهمیت قابل توجهی دارندبنابراین به نظر می رسد در این باره باید کمی با احتیاط بیشتری اقدام بفرماییدموفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین