سلام پسری هستم که وارد سن 24 سالگی شدم یکبار در سن 21 سالگی متاهل شدم و بنا بدلایلی جدا شدم )در زمان عقد بود و اصلا رابطه ای هم نبوده در کار( الان دو سال گذشته و تصمیم گرفتم ازدواج کنم . برای ازدواجم هم شرایطشو دارم ونه دارم ماشین دارم .شغل دولتی با سابقه 4.5سال دارم و از لحاظ بلوغ فکری و سیاسی هم به حد مطلوب رسیدم مشکل اقتصادی هم ندارم و خداروشکر میتونم خرج زندگی رو بدم. من دانشجو هستم در کنار کارم و یکسال دیگه مونده از تحصیلم و .... اما مشکل اساسی بنده همین جا که اول خانواده میگن زوده و دلیلشونم همین دانشجو بودن من هست و میگن درستو تمام کردی بعد ... اما منه جوون که تمام شرایط رو دارم و تنها درس یکم مشغله شده برام آیا مجاز هست که بیشتر از این صبر کنم ؟ اصلا امکان به گناه افتادن من زیاد نیست؟ وقتی یکی شرایطشو نداره خب به طبع فکر ازدواجم نیست اما منی که همه چیشو دارم بایستی بخاطر درس با افکار خودم کلنجار برم؟ اما بحث دیگه اینه که من از دختری خوشم میاد که البته ایشون دختر بسیار خوبی هستن و مادرم هم تا حالا زبونی بعد از طلاقم ابراز رضایت کرده از ایشون و خانواده دخار طوری هست که بدرقم میخوان دخترشون سر و سامون بگیره و ترم آخر دانشجوی پزشکی هستن و بعدش با اولین گزینه خوب .... بنظرتون من به خانواده بگم که میخوام ازدواج کنم یا به نظرشون احترام بزارم و صبور باشم ؟ با این فرض بگیرید صبوری منو که اگه یکسال صبر کنم احتمال 50% دیگه دختری که ازش اسم بردم نتونم ..... مشکل اساسی من همینه که نمیتونم به خانواده بگم و روم نمیشه. ممنون میشم فن و راهی جلوم بزارید که برم به خانواده بگم که من نیاز به ازدواج دارم و .... بنوعی چجوری سر صحبتو باز کنم باتشکر
باسلامبه هرحال شما تجربه یکبار متاهلی را دارید و قطعا بار پیش هم با خانواده مطرح کردیداینکه مادرتان شخص موردنظر شما را می شناسد کار را برای شما راحت تر میکندبنابراین می توانید شرایط خودتان و نیازهایتان را با هرکدام از ماد یا پدر که با ایشان راحت تر هستید بطور منطقی در میان بگذارید در ضمن برای اینکه نظر خانواده هم تامین شده باشد و مخالفت جدی با شما نداشته باشند می توانید این یک سال باقی مانده از درستان را به عنوان مراحل شناخت بیشتر از همدیگر قرار دهید و بعد از این مدت رسما اقدامات لازم را انجام دهیدموفق باشید
عنوان سوال:

سلام
پسری هستم که وارد سن 24 سالگی شدم
یکبار در سن 21 سالگی متاهل شدم و بنا بدلایلی جدا شدم )در زمان عقد بود و اصلا رابطه ای هم نبوده در کار(
الان دو سال گذشته و تصمیم گرفتم ازدواج کنم .
برای ازدواجم هم شرایطشو دارم
ونه دارم ماشین دارم .شغل دولتی با سابقه 4.5سال دارم و از لحاظ بلوغ فکری و سیاسی هم به حد مطلوب رسیدم
مشکل اقتصادی هم ندارم و خداروشکر میتونم خرج زندگی رو بدم.
من دانشجو هستم در کنار کارم و یکسال دیگه مونده از تحصیلم و ....
اما مشکل اساسی بنده همین جا که اول خانواده میگن زوده و دلیلشونم همین دانشجو بودن من هست و میگن درستو تمام کردی بعد ...
اما منه جوون که تمام شرایط رو دارم و تنها درس یکم مشغله شده برام آیا مجاز هست که بیشتر از این صبر کنم ؟
اصلا امکان به گناه افتادن من زیاد نیست؟
وقتی یکی شرایطشو نداره خب به طبع فکر ازدواجم نیست اما منی که همه چیشو دارم بایستی بخاطر درس با افکار خودم کلنجار برم؟
اما بحث دیگه اینه که من از دختری خوشم میاد که البته ایشون دختر بسیار خوبی هستن و مادرم هم تا حالا زبونی بعد از طلاقم ابراز رضایت کرده از ایشون و خانواده دخار طوری هست که بدرقم میخوان دخترشون سر و سامون بگیره و ترم آخر دانشجوی پزشکی هستن و بعدش با اولین گزینه خوب ....
بنظرتون من به خانواده بگم که میخوام ازدواج کنم یا به نظرشون احترام بزارم و صبور باشم ؟
با این فرض بگیرید صبوری منو که اگه یکسال صبر کنم احتمال 50% دیگه دختری که ازش اسم بردم نتونم .....
مشکل اساسی من همینه که نمیتونم به خانواده بگم و روم نمیشه.
ممنون میشم فن و راهی جلوم بزارید که برم به خانواده بگم که من نیاز به ازدواج دارم و ....
بنوعی چجوری سر صحبتو باز کنم
باتشکر


پاسخ:

باسلامبه هرحال شما تجربه یکبار متاهلی را دارید و قطعا بار پیش هم با خانواده مطرح کردیداینکه مادرتان شخص موردنظر شما را می شناسد کار را برای شما راحت تر میکندبنابراین می توانید شرایط خودتان و نیازهایتان را با هرکدام از ماد یا پدر که با ایشان راحت تر هستید بطور منطقی در میان بگذارید در ضمن برای اینکه نظر خانواده هم تامین شده باشد و مخالفت جدی با شما نداشته باشند می توانید این یک سال باقی مانده از درستان را به عنوان مراحل شناخت بیشتر از همدیگر قرار دهید و بعد از این مدت رسما اقدامات لازم را انجام دهیدموفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین