با سلام مدت چندماهی است که با دختر خانمی آشنا شدم و کل خانوادمون هم در جریان رابطمون هستن از روز اولم قصدم ازدواج بود و من بخاطر تنهاییم اصرار داشتم که این ازدواج زودتر صورت گیرد و بعد از چندماه دخترموافقت کرد که بریم خاستگاری و قرار گذاشتیم که بریم اما متاسفانه من دچار دیسک کمر شدم و قرار خاستگاری افتاد برای بعد از تعطیلات نوروز . اما بازم دختر اصرار کرد که بندازیمش عقب و تابستون من فعلا آمادگیشو ندارم و از من هم اصرار های روزانه که دلیل این کارت چیه و اونم از این رفتارم خسته شد وگفتش که یه مدت ازهم جداباشیم تا یمدت و همه چیزو بسپاریم به دست زمان تا همه چیز درست بشه ولی من قبول نکردم تا دیروز که گفتش دیگه دوست ندارم و برای همیشه خداحافظی کرد و منم گفتم که با پدرت تماس میگیرم اما اون گفتش با این کارت فقط منواز خودت و کارات متنفر میکنی . هرکاری کردم که بهم یه فرصت دیگه بده گفتش گوشم از حرفات پرهست چندبار تا حالا فرصت دادم ولی بازم کارات و رفتارات رو تکرار میکنی . من خیلی دوسش دارم اون حتی دیروز اومد برای من چندمیلیون پول فرستاد منم میگم حتما دوسم داره شاید با این کارش خاسته امتحان کنه ک عایا میتونم دووم بیارم و از فرصتی که دوباره بهم داده استفاده کنم یا نه چون این چند مدت همیشه بهم میگفت که خسته هستم نیاز به آرامش دارم بزار یه مدت استراحت کنم آروم بشم منم این مدتی که مریض بودم حدود دوماهه الان همش توخونه بودم افسرده شده بودم و فشارعصبیمو روی اون خالی میکردم الان میگم بهش وقت بدم ی مدت استراحت کنه هم برای خودم خوبه هم برای اون که آروم بگیره یه دلم هم میگه نکنه کلا ازت جدا بشه . چون من نمیتونم به جدایی از ائن فک کنم کل خونواده منتظر ازدواج ما دونفرن حتی همکارای هر دونفرمون هم میدونن ک ماهمدیگرو دوست داریم . ما خیلی همدیگه رو دوس داریم میدونم اونم دوسم داره اگه دوسم نداشت به خونوادش نمیگفت . نمیدونم چیکارکنم دارم از دوریش دیوونه میشم منی که هرروز منتظر پیامش یا زنگش بودم الان چیکارکنم به هیچ وجه حالم خوب نیست به نظر شما چیکار کنم که آروم بگیرم و بتونم به هدفم که اون هست برسم ؟
  باسلام دوست عزیز بهترین کار در این شرایط این است که به خواسته او احترام بگذارید و این فرصت آرامش رادر اختیار او قرار دهید چرا که این خواسته او قطعا براساس نیازی هست که در این شرایط احساس کرده و این اصرارهای مکرر شما این را به او القا می کند شما به خواسته ها و نیازهای او بی توجه هستید لذا ممکن است همین فشار مضاعفی که به او وارد کرده اید باعث شده باشد که در شرایط روحی نامناسب چنین پاسخی به شما داده باشد بنابراین اجازه دهید در ارامش فکر کند و با گذشت مدت زمانی مناسب مجدد خواسته تان را مطرح کنید موفق باشید
عنوان سوال:

با سلام
مدت چندماهی است که با دختر خانمی آشنا شدم و کل خانوادمون هم در جریان رابطمون هستن از روز اولم قصدم ازدواج بود و من بخاطر تنهاییم اصرار داشتم که این ازدواج زودتر صورت گیرد و بعد از چندماه دخترموافقت کرد که بریم خاستگاری و قرار گذاشتیم که بریم اما متاسفانه من دچار دیسک کمر شدم و قرار خاستگاری افتاد برای بعد از تعطیلات نوروز . اما بازم دختر اصرار کرد که بندازیمش عقب و تابستون من فعلا آمادگیشو ندارم و از من هم اصرار های روزانه که دلیل این کارت چیه و اونم از این رفتارم خسته شد وگفتش که یه مدت ازهم جداباشیم تا یمدت و همه چیزو بسپاریم به دست زمان تا همه چیز درست بشه ولی من قبول نکردم تا دیروز که گفتش دیگه دوست ندارم و برای همیشه خداحافظی کرد و منم گفتم که با پدرت تماس میگیرم اما اون گفتش با این کارت فقط منواز خودت و کارات متنفر میکنی . هرکاری کردم که بهم یه فرصت دیگه بده گفتش گوشم از حرفات پرهست چندبار تا حالا فرصت دادم ولی بازم کارات و رفتارات رو تکرار میکنی . من خیلی دوسش دارم اون حتی دیروز اومد برای من چندمیلیون پول فرستاد منم میگم حتما دوسم داره شاید با این کارش خاسته امتحان کنه ک عایا میتونم دووم بیارم و از فرصتی که دوباره بهم داده استفاده کنم یا نه چون این چند مدت همیشه بهم میگفت که خسته هستم نیاز به آرامش دارم بزار یه مدت استراحت کنم آروم بشم منم این مدتی که مریض بودم حدود دوماهه الان همش توخونه بودم افسرده شده بودم و فشارعصبیمو روی اون خالی میکردم الان میگم بهش وقت بدم ی مدت استراحت کنه هم برای خودم خوبه هم برای اون که آروم بگیره یه دلم هم میگه نکنه کلا ازت جدا بشه . چون من نمیتونم به جدایی از ائن فک کنم کل خونواده منتظر ازدواج ما دونفرن حتی همکارای هر دونفرمون هم میدونن ک ماهمدیگرو دوست داریم . ما خیلی همدیگه رو دوس داریم میدونم اونم دوسم داره اگه دوسم نداشت به خونوادش نمیگفت . نمیدونم چیکارکنم دارم از دوریش دیوونه میشم منی که هرروز منتظر پیامش یا زنگش بودم الان چیکارکنم به هیچ وجه حالم خوب نیست به نظر شما چیکار کنم که آروم بگیرم و بتونم به هدفم که اون هست برسم ؟


پاسخ:

  باسلام دوست عزیز بهترین کار در این شرایط این است که به خواسته او احترام بگذارید و این فرصت آرامش رادر اختیار او قرار دهید چرا که این خواسته او قطعا براساس نیازی هست که در این شرایط احساس کرده و این اصرارهای مکرر شما این را به او القا می کند شما به خواسته ها و نیازهای او بی توجه هستید لذا ممکن است همین فشار مضاعفی که به او وارد کرده اید باعث شده باشد که در شرایط روحی نامناسب چنین پاسخی به شما داده باشد بنابراین اجازه دهید در ارامش فکر کند و با گذشت مدت زمانی مناسب مجدد خواسته تان را مطرح کنید موفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین