مدت یک سال عاشق دختری بودم که از لحاظ خانوادگی خیلی با هم متفاوت بودیم و قرار بود برای خواستگاری پا پیش بذارم اما بنا به دلایلی همه چی به هم خورد. من همیشه به اینکه به هم نمیرسیم فکر میکردم، اما الان جدایی برام خیلی خیلی سخته. دیگه آینده برام هیجانی نداره زندگی برام بی معنا شده. با گذشت یه مدت هنوز نتونستم فراموشش کنم. تو این شرایط؛ اولا میخوام بدونم برا خروج ازین وضعیت باید چکار کنم ثانیا من الان شرایط اولیه برای ازدواجو دارم ولی این تفکر که عاشق کسی نیستم نمیذاره به مساله (ازدواج) فکر کنم، چون تفکرم اینه که زندگی بدون عشق هیجانی نداره. با این وضعیت نظرتون در مورد ازدواج چیه؟ آیا باید صبر کنم این وضعیت تموم شه یا باید اقدام کنم.
باسلامکاربر گرامی در هر حال شکستهای عشقی، موقعیت بسیار دردناکی برای جوان ایجاد می کند به طوری که جوان دنیا و زندگی را تمام شده تلقی می کند اما این بحران با کمک و مساعدت خود افراد می تواند با موفقیت پشت سر گذارده شود ضمن اینکه توصیه جدی می شود تا زمانی که این دست بحرانها حل و فصل نشده است هیچگاه برای انتخاب فردی جدید یا جایگزین کردن اقدامی صورت نگیرد لذا این توصیه ها را گام به گام اجرا کنید:گام اولفراموش نکنید که این شرایط بسیار سخت است اما کشنده نیست بنابراین بهتر است که در روزهای نخستین این اتفاق ناگوار به اندازه کافی به خودتان فرصت و استراحت دهید. همچنین به خودتان اجازه دهید که در برابر این اتفاق به سوگواری پرداخته و حتی تا جایی که دوست دارید گریه کنید. اگر شاغل هستید مرخصی استعلاجی بگیرید و یا اگر دانشجو یا دانش آموز هستید به خودتان مرخصی دهید. تمام روز را بخوابید و سعی کنید از خوراکی های شیرین مانند بستنی و ... استفاده کنید.گام دومفقط نیمه خالی لیوان را نبینید بلکه به جنبه های مثبت این رویداد نیز توجه داشته باشید..وقتی ما با مشکلات عاطفی شدید مواجه می شویم و قلبمان می شکند، یعنی یک انسان عاطفی هستیم و این امتیاز کمی نیست؛ سعی کنید برای کنار آمدن با این مساله دایما از خودگویی های مثبت استفاده کنید مانند "این اتفاق هم می گذرد" و یا " من تحمل این فشار شدید را دارم" و ... برخی دیگر از افراد نیز سعی می کنند از اذکار مذهبی و یا دعا و نیایش (برای کسب آرامش) بهره گیرند.گام سومارتباط نزدیک تری با دوستان و اقوام خود بر قرار کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا غم و اندوه خود را با آنها تقسیم کنید . از دیدن فیلمهای پریشان کننده و یا موسیقی غمگین خودداری کنید و در ازای آن سعی کنید موسیقی شاد و یا حتی فیلم های کمدی و یا تصاویری که تضمین کننده احساس خوب در شما هستند، استفاده کنید.گام چهارمسعی کنید خودتان را وادار کنید که از خانه خارج شده و روابط اجتماعی برقرار کنید حتی اگر این کار برایتان مشکل است به یک پیاده روی طولانی بروید. در طی مسیر سعی کنید به طور طبیعی هیجانات خود را ابراز کنید. حتی می توانید در اوقاتی که در منزل هستید، بنویسید،نقاشی کنید، موسیقی گوش دهید و یا ورزش نمایید. ترشح آندروفین ناشی از ورزش کردن به شما کمک می کند که زودتر روحیه از دست رفته تان را بازیابید. یک کاغذ بردارید و تمام احساسات و ناراحتی های خود را بر روی آن یادداشت کنید. آخر هفته را به خارج از شهر رفته و نفسی تازه کنید. حتی برخی از مشاوران توصیه می کنند که هر خاطره ناراحت کننده و رنج آوری را که از این اتفاق اخیر دارید بر روی کاغذ نوشته و داخل یک جعبه بگذارید و بعد جعبه را به داخل آب بیندازید.گام پنجمتمام اوقات خود را با دوستانتان پر کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا در زمانهایی که در کنار دوستان خود هستید کمتر احساس رنجش و ناراحتی بکنید.یک لیست از اقداماتی را تهیه کنید که فکر می کنید به شما کمک خواهد کرد تا اعتماد و اطمینان از دست رفته تان را دوباره به دست آورید. برای مثال لیستی از دوستان و یا چیزهایی که دوست دارید، آنچه را که آرزو دارید در ده سال اینده انجام دهید و ... را تهیه نمایید.به خودتان بیشتر رسیدگی کنید مثلا آرایش ظاهر(مانند طرز لباس پوشیدن) یا حتی طرز پیرایش موهای خود را تغییر دهید. به گردشگاهها و یا مراکز خرید بروید و یا هر کاری را که در گذشته از انجام آن لذت می بردید انجام دهید و ...گام ششمتجربه ای را که در اثر این رویداد به دست آورده اید مشخص کنید. مثلا اگر یک نامزدی یا عقد ناموفق را پشت سرگذاشته اید شاید به این نتیجه برسید که برای انتخاب همسر مورد علاقه تان باید بیشتر توجه می کردید و یا باید به صحبتهای والدین خود بیشتر بها می دادید و یا اگر فردی هستید که یکی از عزیزان خود را از دست داده اید شاید این رویداد تلخ باعث شده باشد که بیشتر بتوانید شریط افراد داغدیده دیگر را درک کرده و همچنین بیشتر قدر سایر اطرافیان خود را بدانید و .. فعالیتهایی را انتخاب کنید که همه وقت شما را پر کند، ذهن شما را به خود مشغول کند و حتی حواستان را پرت کند تا اعتماد از دست رفته تان را به دست آورید. هر روز به مدت مشخصی شروع به دویدن کنید. به کلاسهای یوگا بروید و یا حتی سعی کنید یک زبان جدید بیاموزید. فراموش نکنید که نباید غم و اندوه را در درون خود حبس کنید بلکه آن را تخلیه کرده و با دیگران در میان بگذارید.گام هفتمبه طور پیوسته فعالیتهای اجتماعی خود را حفظ کنید و به ورزش ادامه دهید در ضمن تا جایی که امکان دارد به سراغ استفاده از داروهای آرام بخش و یا مصرف دخانیات نروید. هر گاه احساس رنجش شدید کردید حتما با یکی از نزدیکان خود صحبت کنید بنابراین به حفظ رابطه دوستانه بسیار توجه کنید و به خاطر داشته باشید که هیجاناتی مانند غم، خشم، ترس، گناه و ... از ویژگی های طبیعی شرایط شماست. تمرکز بیش از حد و یا نادیده گرفتن این هیجانات فرآیند سلامتی شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد بنابراین بنویسید، گریه کنید، درددل کنید و ... اما احساساتتان را محبوس نکنید.اگر علی رغم طی کردن این مراحل باز هم مشکل تان پابرجا بود حتما نزد روان شناس مراجعه حضوری داشته باشید.با تشکر از تماس شما
عنوان سوال:

مدت یک سال عاشق دختری بودم که از لحاظ خانوادگی خیلی با هم متفاوت بودیم و قرار بود برای خواستگاری پا پیش بذارم اما بنا به دلایلی همه چی به هم خورد. من همیشه به اینکه به هم نمیرسیم فکر میکردم، اما الان جدایی برام خیلی خیلی سخته. دیگه آینده برام هیجانی نداره زندگی برام بی معنا شده. با گذشت یه مدت هنوز نتونستم فراموشش کنم. تو این شرایط؛ اولا میخوام بدونم برا خروج ازین وضعیت باید چکار کنم ثانیا من الان شرایط اولیه برای ازدواجو دارم ولی این تفکر که عاشق کسی نیستم نمیذاره به مساله (ازدواج) فکر کنم، چون تفکرم اینه که زندگی بدون عشق هیجانی نداره. با این وضعیت نظرتون در مورد ازدواج چیه؟ آیا باید صبر کنم این وضعیت تموم شه یا باید اقدام کنم.


پاسخ:

باسلامکاربر گرامی در هر حال شکستهای عشقی، موقعیت بسیار دردناکی برای جوان ایجاد می کند به طوری که جوان دنیا و زندگی را تمام شده تلقی می کند اما این بحران با کمک و مساعدت خود افراد می تواند با موفقیت پشت سر گذارده شود ضمن اینکه توصیه جدی می شود تا زمانی که این دست بحرانها حل و فصل نشده است هیچگاه برای انتخاب فردی جدید یا جایگزین کردن اقدامی صورت نگیرد لذا این توصیه ها را گام به گام اجرا کنید:گام اولفراموش نکنید که این شرایط بسیار سخت است اما کشنده نیست بنابراین بهتر است که در روزهای نخستین این اتفاق ناگوار به اندازه کافی به خودتان فرصت و استراحت دهید. همچنین به خودتان اجازه دهید که در برابر این اتفاق به سوگواری پرداخته و حتی تا جایی که دوست دارید گریه کنید. اگر شاغل هستید مرخصی استعلاجی بگیرید و یا اگر دانشجو یا دانش آموز هستید به خودتان مرخصی دهید. تمام روز را بخوابید و سعی کنید از خوراکی های شیرین مانند بستنی و ... استفاده کنید.گام دومفقط نیمه خالی لیوان را نبینید بلکه به جنبه های مثبت این رویداد نیز توجه داشته باشید..وقتی ما با مشکلات عاطفی شدید مواجه می شویم و قلبمان می شکند، یعنی یک انسان عاطفی هستیم و این امتیاز کمی نیست؛ سعی کنید برای کنار آمدن با این مساله دایما از خودگویی های مثبت استفاده کنید مانند "این اتفاق هم می گذرد" و یا " من تحمل این فشار شدید را دارم" و ... برخی دیگر از افراد نیز سعی می کنند از اذکار مذهبی و یا دعا و نیایش (برای کسب آرامش) بهره گیرند.گام سومارتباط نزدیک تری با دوستان و اقوام خود بر قرار کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا غم و اندوه خود را با آنها تقسیم کنید . از دیدن فیلمهای پریشان کننده و یا موسیقی غمگین خودداری کنید و در ازای آن سعی کنید موسیقی شاد و یا حتی فیلم های کمدی و یا تصاویری که تضمین کننده احساس خوب در شما هستند، استفاده کنید.گام چهارمسعی کنید خودتان را وادار کنید که از خانه خارج شده و روابط اجتماعی برقرار کنید حتی اگر این کار برایتان مشکل است به یک پیاده روی طولانی بروید. در طی مسیر سعی کنید به طور طبیعی هیجانات خود را ابراز کنید. حتی می توانید در اوقاتی که در منزل هستید، بنویسید،نقاشی کنید، موسیقی گوش دهید و یا ورزش نمایید. ترشح آندروفین ناشی از ورزش کردن به شما کمک می کند که زودتر روحیه از دست رفته تان را بازیابید. یک کاغذ بردارید و تمام احساسات و ناراحتی های خود را بر روی آن یادداشت کنید. آخر هفته را به خارج از شهر رفته و نفسی تازه کنید. حتی برخی از مشاوران توصیه می کنند که هر خاطره ناراحت کننده و رنج آوری را که از این اتفاق اخیر دارید بر روی کاغذ نوشته و داخل یک جعبه بگذارید و بعد جعبه را به داخل آب بیندازید.گام پنجمتمام اوقات خود را با دوستانتان پر کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا در زمانهایی که در کنار دوستان خود هستید کمتر احساس رنجش و ناراحتی بکنید.یک لیست از اقداماتی را تهیه کنید که فکر می کنید به شما کمک خواهد کرد تا اعتماد و اطمینان از دست رفته تان را دوباره به دست آورید. برای مثال لیستی از دوستان و یا چیزهایی که دوست دارید، آنچه را که آرزو دارید در ده سال اینده انجام دهید و ... را تهیه نمایید.به خودتان بیشتر رسیدگی کنید مثلا آرایش ظاهر(مانند طرز لباس پوشیدن) یا حتی طرز پیرایش موهای خود را تغییر دهید. به گردشگاهها و یا مراکز خرید بروید و یا هر کاری را که در گذشته از انجام آن لذت می بردید انجام دهید و ...گام ششمتجربه ای را که در اثر این رویداد به دست آورده اید مشخص کنید. مثلا اگر یک نامزدی یا عقد ناموفق را پشت سرگذاشته اید شاید به این نتیجه برسید که برای انتخاب همسر مورد علاقه تان باید بیشتر توجه می کردید و یا باید به صحبتهای والدین خود بیشتر بها می دادید و یا اگر فردی هستید که یکی از عزیزان خود را از دست داده اید شاید این رویداد تلخ باعث شده باشد که بیشتر بتوانید شریط افراد داغدیده دیگر را درک کرده و همچنین بیشتر قدر سایر اطرافیان خود را بدانید و .. فعالیتهایی را انتخاب کنید که همه وقت شما را پر کند، ذهن شما را به خود مشغول کند و حتی حواستان را پرت کند تا اعتماد از دست رفته تان را به دست آورید. هر روز به مدت مشخصی شروع به دویدن کنید. به کلاسهای یوگا بروید و یا حتی سعی کنید یک زبان جدید بیاموزید. فراموش نکنید که نباید غم و اندوه را در درون خود حبس کنید بلکه آن را تخلیه کرده و با دیگران در میان بگذارید.گام هفتمبه طور پیوسته فعالیتهای اجتماعی خود را حفظ کنید و به ورزش ادامه دهید در ضمن تا جایی که امکان دارد به سراغ استفاده از داروهای آرام بخش و یا مصرف دخانیات نروید. هر گاه احساس رنجش شدید کردید حتما با یکی از نزدیکان خود صحبت کنید بنابراین به حفظ رابطه دوستانه بسیار توجه کنید و به خاطر داشته باشید که هیجاناتی مانند غم، خشم، ترس، گناه و ... از ویژگی های طبیعی شرایط شماست. تمرکز بیش از حد و یا نادیده گرفتن این هیجانات فرآیند سلامتی شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد بنابراین بنویسید، گریه کنید، درددل کنید و ... اما احساساتتان را محبوس نکنید.اگر علی رغم طی کردن این مراحل باز هم مشکل تان پابرجا بود حتما نزد روان شناس مراجعه حضوری داشته باشید.با تشکر از تماس شما





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین