بنده 31 ساله و مجرد هستم و تاحدودی زیاد مقید مسائل مذهبی هستم از حدود یک سال پیش تصمیم به ازدواج گرفتم و پیدا کردن یک دختر مناسب را به خانواده سپردم در این مدت مادر و خواهرم چندین بار تنهایی و گاهی همراه بنده خواستگاری رفتیم ولی مورد مناسبی برای ازدواج پیش نیامد. تا این که یکی از دوستانم یکی از همکار هاشون را پیشنهاد دادند که یک سال از بنده کوچکتر بود و مادر خواهرم به خونه شون رفتند و یه جلسه هم من به خونه شون رفتیم و یه صحبتهای مقدماتی با دختر انجام دادیم که ایشان به غیر از سوالات بنده چیزی نگفتند و من برداشتم این بود که آدم خجالتی هستند ولی مساله اساسی بعد این بود که مادرم مخالف شدند و دلیل شان این بود که فاصله سنی من و دختر خیلی کمه و ممکنه برای بچه دار شدن دختر با سن بالای 30 شاید مسائلی پیش بیاد و از این حرفها، و تنها دلیل شان هم این بود ولی من برخلاف نظر اون دوست ندارم با دختری ازدواج کنم که از من شش هفت سال کوچکتر باشه هر چی هم که با مادرم حرف می زنم فایده نداره و آخرش میگه من که مخالف ام اگر بخواهی با اصرار خودت دوباره به خونشون زنگ بزنم. من هم چون زیاد از دختر شناختی ندارم و به قولی پشتم از اون بابت زیاد قرص نیست که انتخابم واقعا درست باشه دوست ندارم همه اش یه تنه جلو بروم دوست دارم خانواده خودم هم توی این امر پا به پای من بیایند و مخالف نباشند ولی از طرفی زیاد هم دوست ندارم که همه اش سلیقه آنها باشه و منتظر باشم تا ببینم کی اونها یک نفر که از همه جوانب نظرشون مناسب باشه پیدا بکنند و بعضی وقتها زیاد سلیقه اشون را قبول ندارم و گاهی احساس می کنم مادرام زیاد وسواس نشان می دهد مثل همین مورد به مادرم گفتم شما که می دونستید دختر 30 ساله هست چرا یه بار خودتون خونشون رفتید و یه با من را خونشون بردید حالا هم میگید سن اش زیاده است. گاهی هم با بعضی از بهانه ها و حرف های الکی می خواهند از این قضیه دلسردم بکنند. راست اش خودم هم گیج شدم نه می تونم این قضیه را از فکرام بیرون کنم چون یه جورایی در مقابل دلایل خانواده ام احساس آدم بی خود بودن می کنم. و نه می تونم سفت و سخت جلو شون بایستم. خواهش می کنم در این مورد من را راهنمایی کنید چون فکر می کنم حتما حر فهای شما می تونه این گره را برام باز بکنه ممنون
باسلامکاربر گرامی توصیه اول من به شما این است که فارغ از خواستگاری هایی که تا به حال رفته اید با خودتان خوب فکر کنید و برای خودتان روشن کنید که معیارها و خواسته های شما از همسرتان چیست؟ دوست دارید همسر آینده تان دارای چه ویژگی هایی باشند؟ چه ویژگی هایی را نداشته باشند؟ در این زمینه می توانید مطالعه هم بکنید و در نهایت یک تصویر کلی از همسر آینده تان ترسیم کنید.سپس این ویژگی های کلی را برای مادرتان شرح دهید و برایش توضیح دهید که دختری با این حدود معیارها می خواهید. مثلا وقتی دوست ندارید همسرتان 6-7 سال از شما کوچکتر باشند پس حتما این مساله را به مادرتان بگویید تا متوجه باشند که در زمینه شرایط سنی ، وضع ظاهر، حجاب و کلا تمام معیارها چه نظری دارید.البته توصیه می کنم اگر مادرتان با این مورد خیلی مخالفند شما هم پافشاری نکنید اما سعی کنید معیارهایتان را به طور کامل برای مادرتان شرح داده و بشناسانید و برایشان توضیح دهید که در صدد یافتن دختری باشند که این ویژگی های کلی را دارا باشد نه اینکه هر دختری پیشنهاد داده شد مادر و سپس خودتان به خواستگاری بروید و زمانی که به توافق رسیدید تازه یادتان بیاید که این دختر با معیارهای مادرتان یا شما هماهنگی نداشته است.لذا ابتدا با مادرتان یک توافق کلی بکنید و سپس جریان خواستگاری را دنبال کنید.ضمنا حتما در این میان از کمک و مساعدت پدرتان کمک بگیرید. پدرها از اعضای منطقی و پرنفوذ خانواده هستند.با تشکر از تماس شما
عنوان سوال:

بنده 31 ساله و مجرد هستم و تاحدودی زیاد مقید مسائل مذهبی هستم از حدود یک سال پیش تصمیم به ازدواج گرفتم و پیدا کردن یک دختر مناسب را به خانواده سپردم در این مدت مادر و خواهرم چندین بار تنهایی و گاهی همراه بنده خواستگاری رفتیم ولی مورد مناسبی برای ازدواج پیش نیامد. تا این که یکی از دوستانم یکی از همکار هاشون را پیشنهاد دادند که یک سال از بنده کوچکتر بود و مادر خواهرم به خونه شون رفتند و یه جلسه هم من به خونه شون رفتیم و یه صحبتهای مقدماتی با دختر انجام دادیم که ایشان به غیر از سوالات بنده چیزی نگفتند و من برداشتم این بود که آدم خجالتی هستند ولی مساله اساسی بعد این بود که مادرم مخالف شدند و دلیل شان این بود که فاصله سنی من و دختر خیلی کمه و ممکنه برای بچه دار شدن دختر با سن بالای 30 شاید مسائلی پیش بیاد و از این حرفها، و تنها دلیل شان هم این بود ولی من برخلاف نظر اون دوست ندارم با دختری ازدواج کنم که از من شش هفت سال کوچکتر باشه هر چی هم که با مادرم حرف می زنم فایده نداره و آخرش میگه من که مخالف ام اگر بخواهی با اصرار خودت دوباره به خونشون زنگ بزنم. من هم چون زیاد از دختر شناختی ندارم و به قولی پشتم از اون بابت زیاد قرص نیست که انتخابم واقعا درست باشه دوست ندارم همه اش یه تنه جلو بروم دوست دارم خانواده خودم هم توی این امر پا به پای من بیایند و مخالف نباشند ولی از طرفی زیاد هم دوست ندارم که همه اش سلیقه آنها باشه و منتظر باشم تا ببینم کی اونها یک نفر که از همه جوانب نظرشون مناسب باشه پیدا بکنند و بعضی وقتها زیاد سلیقه اشون را قبول ندارم و گاهی احساس می کنم مادرام زیاد وسواس نشان می دهد مثل همین مورد به مادرم گفتم شما که می دونستید دختر 30 ساله هست چرا یه بار خودتون خونشون رفتید و یه با من را خونشون بردید حالا هم میگید سن اش زیاده است. گاهی هم با بعضی از بهانه ها و حرف های الکی می خواهند از این قضیه دلسردم بکنند. راست اش خودم هم گیج شدم نه می تونم این قضیه را از فکرام بیرون کنم چون یه جورایی در مقابل دلایل خانواده ام احساس آدم بی خود بودن می کنم. و نه می تونم سفت و سخت جلو شون بایستم. خواهش می کنم در این مورد من را راهنمایی کنید چون فکر می کنم حتما حر فهای شما می تونه این گره را برام باز بکنه ممنون


پاسخ:

باسلامکاربر گرامی توصیه اول من به شما این است که فارغ از خواستگاری هایی که تا به حال رفته اید با خودتان خوب فکر کنید و برای خودتان روشن کنید که معیارها و خواسته های شما از همسرتان چیست؟ دوست دارید همسر آینده تان دارای چه ویژگی هایی باشند؟ چه ویژگی هایی را نداشته باشند؟ در این زمینه می توانید مطالعه هم بکنید و در نهایت یک تصویر کلی از همسر آینده تان ترسیم کنید.سپس این ویژگی های کلی را برای مادرتان شرح دهید و برایش توضیح دهید که دختری با این حدود معیارها می خواهید. مثلا وقتی دوست ندارید همسرتان 6-7 سال از شما کوچکتر باشند پس حتما این مساله را به مادرتان بگویید تا متوجه باشند که در زمینه شرایط سنی ، وضع ظاهر، حجاب و کلا تمام معیارها چه نظری دارید.البته توصیه می کنم اگر مادرتان با این مورد خیلی مخالفند شما هم پافشاری نکنید اما سعی کنید معیارهایتان را به طور کامل برای مادرتان شرح داده و بشناسانید و برایشان توضیح دهید که در صدد یافتن دختری باشند که این ویژگی های کلی را دارا باشد نه اینکه هر دختری پیشنهاد داده شد مادر و سپس خودتان به خواستگاری بروید و زمانی که به توافق رسیدید تازه یادتان بیاید که این دختر با معیارهای مادرتان یا شما هماهنگی نداشته است.لذا ابتدا با مادرتان یک توافق کلی بکنید و سپس جریان خواستگاری را دنبال کنید.ضمنا حتما در این میان از کمک و مساعدت پدرتان کمک بگیرید. پدرها از اعضای منطقی و پرنفوذ خانواده هستند.با تشکر از تماس شما





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین