سلام من یه دختر 19 ساله هستم دوستی دارم که شش ساله با هم دوستیم یعنی از 13 سالگی همدیگه رو میشناسیم خونه ی اون روبرویی خونه ی ما است و به همین علت ما دو تا خیلی همدیگه رو میبینیم و خیلی با هم صمیمی هستیم اون یه برادر داره که 7 سال از ما بزرگتره من همیشه اون رو به چشم برادرم میدیدم و هیچ وقت چندان اهمیتی بهش نمیدادم ولی یه ساله بهش علاقه پیدا کردم و از این بابت خیلی ناراحتم چون میدونم این قضیه منتفیه چون هیچ وقت توجه خاصی رو از طرف اون نسبت به خودم ندیدم هر چند که اون پسر متین و تا حدی خجالتیه واسه همین فهمیدن این که واقعا چه احساسی داره برام سخته البته من هم هیچ وقت بهش نشون ندادم که ازش خوشم میاد چون نخواستم غرورم رو به خاطر کسی که از طرفش مطمئن نیستم بشکنم و فکر میکنم چون اون منو از بچگی دیده منو مثل خواهرش بدونه و چندین بار هم از دوستم شنیدم که خونواده اش با اختلاف سنی زیاد موافق نیستن و احتمالا اون هم همین نظر رو داره غیر از همه ی اینا من دوستم رو قد خواهرم دوست دارم و احساس میکنم با این کارم از اعتمادش سوء استفاده کردم من هر روز به خودم میگم که با وجود همه ی این شرایط دیگه نباید بهش فکر کنم چون فقط خودمو سر کار گذاشتم ولی برام خیلی سخته اون به خاطر کارش مدتی رو تو شهر های دیگه میگذرونه تا وقتی که اینجا نیست سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی وقتی که برمیگرده با وجود این که در ظاهر خیلی عادی و رسمی باهاش رفتار میکنم ولی باز قولی رو که به خودم دادم رو یادم میره و میدونم که هنوز دوسش دارم و چون اون واقعا پسر خوبیه باعث شده فراموش کردنش برام سخت تر هم بشه با وجود این که ظاهر خوبی دارم ولی بعضی وقتا فکر میکنم مشکلی دارم که اون بهم توجه نمیکنه و این باعث میشه اعتماد به نفسم بیاد پایین و غیر از این هم من الان دانشجوام و میخوام از پاییز شروع کنم برای کارشناسی بخونم و نمیخوام این قضیه باعث بشه نتونم روی اون چیزایی که میخوام بهشون برسم تمرکز کنم خواهش میکنم کمکم کنید بهم بگید چی کار کنم لطفا از طریق ایمیل جوابم رو بدید ممنون
با سلام و وقت بخیر به شما.در موضوع ازدواج موارد مهمی وجود دارد سطح فرهنگی"اجتماعی "اقتصادی "تحصیلی و... خانواده ها و طرفین بسیار مهم است که موضوع تفاوت سنی یک جزءی از آنهاست. خانم محترمه با توجه به توضیحاتی که دادید اصلا شرایط ازدواج برای شما با ایشون مهیا نیست بدلایلی که خود عنوان کردید که درست هم هست پس سعی کنید شرایط اکنون خودتون رو در نظر داشته باشید وبه دانشگاه و اهدافتون فکر کنید در مواقعی که آقا از سفر برمیگرده سعی کنید به خانه دوستتون نروید وبا برادرشون روبرو نشید چرا که دیدن این آقا هست که شمارا مجدد به وادی احساسات میبره و فکر شما رو مشغول میکنه.سعی کنید زمانی که فکرتون مشغول میشه خودتونو با چیزهایی که علاقمند هستید سرگرم کنید و مصر باشید تامدتی از دیدن برادر دوستتون به شدت بپرهیزید تا بهتر بتونید برای اهداف زنگیتون برنامه ریزی کنید. ورود به دانشگاه و مجامع اجتماعی و فرهنگی دید و شناخت و معیارهای افراد رو تغییر میده ممکنه واقعا یکسال دیگه شما معیارهاتون تغییر کنه و دیگه سرایط برادر دوستتون براتون مطلوب نباشه قطعا برای شما فرصتهای دیگر ازدواج پیش خواهد امد پس خودتونو بی جهت سرزنش نکنید و با توکل به خدای مهربون وبا انرژی به اهدافتون و موفقیت فکر کنید که بهترینها در انتظار شماست اگر خود بخواهید. با آرزوی موفقیت برای شما.
عنوان سوال:

سلام من یه دختر 19 ساله هستم دوستی دارم که شش ساله با هم دوستیم یعنی از 13 سالگی همدیگه رو میشناسیم خونه ی اون روبرویی خونه ی ما است و به همین علت ما دو تا خیلی همدیگه رو میبینیم و خیلی با هم صمیمی هستیم اون یه برادر داره که 7 سال از ما بزرگتره من همیشه اون رو به چشم برادرم میدیدم و هیچ وقت چندان اهمیتی بهش نمیدادم ولی یه ساله بهش علاقه پیدا کردم و از این بابت خیلی ناراحتم چون میدونم این قضیه منتفیه چون هیچ وقت توجه خاصی رو از طرف اون نسبت به خودم ندیدم هر چند که اون پسر متین و تا حدی خجالتیه واسه همین فهمیدن این که واقعا چه احساسی داره برام سخته البته من هم هیچ وقت بهش نشون ندادم که ازش خوشم میاد چون نخواستم غرورم رو به خاطر کسی که از طرفش مطمئن نیستم بشکنم و فکر میکنم چون اون منو از بچگی دیده منو مثل خواهرش بدونه و چندین بار هم از دوستم شنیدم که خونواده اش با اختلاف سنی زیاد موافق نیستن و احتمالا اون هم همین نظر رو داره غیر از همه ی اینا من دوستم رو قد خواهرم دوست دارم و احساس میکنم با این کارم از اعتمادش سوء استفاده کردم
من هر روز به خودم میگم که با وجود همه ی این شرایط دیگه نباید بهش فکر کنم چون فقط خودمو سر کار گذاشتم ولی برام خیلی سخته
اون به خاطر کارش مدتی رو تو شهر های دیگه میگذرونه تا وقتی که اینجا نیست سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی وقتی که برمیگرده با وجود این که در ظاهر خیلی عادی و رسمی باهاش رفتار میکنم ولی باز قولی رو که به خودم دادم رو یادم میره و میدونم که هنوز دوسش دارم و چون اون واقعا پسر خوبیه باعث شده فراموش کردنش برام سخت تر هم بشه
با وجود این که ظاهر خوبی دارم ولی بعضی وقتا فکر میکنم مشکلی دارم که اون بهم توجه نمیکنه و این باعث میشه اعتماد به نفسم بیاد پایین و غیر از این هم من الان دانشجوام و میخوام از پاییز شروع کنم برای کارشناسی بخونم و نمیخوام این قضیه باعث بشه نتونم روی اون چیزایی که میخوام بهشون برسم تمرکز کنم خواهش میکنم کمکم کنید بهم بگید چی کار کنم
لطفا از طریق ایمیل جوابم رو بدید ممنون


پاسخ:

با سلام و وقت بخیر به شما.در موضوع ازدواج موارد مهمی وجود دارد سطح فرهنگی"اجتماعی "اقتصادی "تحصیلی و... خانواده ها و طرفین بسیار مهم است که موضوع تفاوت سنی یک جزءی از آنهاست. خانم محترمه با توجه به توضیحاتی که دادید اصلا شرایط ازدواج برای شما با ایشون مهیا نیست بدلایلی که خود عنوان کردید که درست هم هست پس سعی کنید شرایط اکنون خودتون رو در نظر داشته باشید وبه دانشگاه و اهدافتون فکر کنید در مواقعی که آقا از سفر برمیگرده سعی کنید به خانه دوستتون نروید وبا برادرشون روبرو نشید چرا که دیدن این آقا هست که شمارا مجدد به وادی احساسات میبره و فکر شما رو مشغول میکنه.سعی کنید زمانی که فکرتون مشغول میشه خودتونو با چیزهایی که علاقمند هستید سرگرم کنید و مصر باشید تامدتی از دیدن برادر دوستتون به شدت بپرهیزید تا بهتر بتونید برای اهداف زنگیتون برنامه ریزی کنید. ورود به دانشگاه و مجامع اجتماعی و فرهنگی دید و شناخت و معیارهای افراد رو تغییر میده ممکنه واقعا یکسال دیگه شما معیارهاتون تغییر کنه و دیگه سرایط برادر دوستتون براتون مطلوب نباشه قطعا برای شما فرصتهای دیگر ازدواج پیش خواهد امد پس خودتونو بی جهت سرزنش نکنید و با توکل به خدای مهربون وبا انرژی به اهدافتون و موفقیت فکر کنید که بهترینها در انتظار شماست اگر خود بخواهید. با آرزوی موفقیت برای شما.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین