باسلامکاربر گرامی من پاسخ این سوال را برای شما ارسال کرده بودم اما در صورتی که به آن دسترسی نیافته اید مجددا ان را برای شما ارسال می کنم.قانع بودن معیار بسیار مهمی در زندگی مشترک است اما آیا ممکن است شما تنها به خاطر این مسله بخواهید با ایشان ازدواج کنید؟ تاکید داشتن صرف روی یک معیار اصلا توصیه نیمشود چرا که وقتی شرایط عوض شود، مثلا شما شرایط مالی تان خیلی خوب شود دیگر به قانع بودن این خانم اهمیتی نداده و به همین دلیل می تواند رابطه تان مخدوش شود.اگر این خانم را به خاطر صفات خوب اخلاقی که دارند برگزیده اید و فکر می کنید آن قدر دارای صفات مثبت هستند که می توانند شما را خوشبخت کنند، لذا برای ازدواج اقدام کنید اما تکیه بر یک معیار اصلا خوب نیست.در ضمن نظر خانواده تان هم بسیار مهم است. اگرآنها به این ازدواج راضی نباشند حتی اگر به اجبار شما با این وصلت وافقت کنند اما دایما مساله اختلافشان با سلیقه شما را به نوعی نشان داده و باعث ایجاد کدورت در زندگی زناشویی شما می شوند. در هر حال تمام این جوانب را بسنجید و ببینید واقعا ارزش دارد که بخواهید بر این ازدواج خیلی تاکید و پافشاری ورزید؟؟؟؟؟با تشکر از تماس شما
حدود سه سال به هم دوست بودیم سن دختر حدود 2 سال از من یزگتر است ولی خانواده نمی دانند و کمی سبزه رو و قد کوتاهی دارند ولی دختر بسیار بساز و کم توقعی هست و خانواده ساکتی و صادقی دارد از این رو خانواده مخالفت می کنند و می گویند از این بهتر گیرت می آید و رو زیبایی خیلی خیلی تأکید می کنند اکنون از شما رهنمایی می خواهم .
با تشکر
باسلامکاربر گرامی من پاسخ این سوال را برای شما ارسال کرده بودم اما در صورتی که به آن دسترسی نیافته اید مجددا ان را برای شما ارسال می کنم.قانع بودن معیار بسیار مهمی در زندگی مشترک است اما آیا ممکن است شما تنها به خاطر این مسله بخواهید با ایشان ازدواج کنید؟ تاکید داشتن صرف روی یک معیار اصلا توصیه نیمشود چرا که وقتی شرایط عوض شود، مثلا شما شرایط مالی تان خیلی خوب شود دیگر به قانع بودن این خانم اهمیتی نداده و به همین دلیل می تواند رابطه تان مخدوش شود.اگر این خانم را به خاطر صفات خوب اخلاقی که دارند برگزیده اید و فکر می کنید آن قدر دارای صفات مثبت هستند که می توانند شما را خوشبخت کنند، لذا برای ازدواج اقدام کنید اما تکیه بر یک معیار اصلا خوب نیست.در ضمن نظر خانواده تان هم بسیار مهم است. اگرآنها به این ازدواج راضی نباشند حتی اگر به اجبار شما با این وصلت وافقت کنند اما دایما مساله اختلافشان با سلیقه شما را به نوعی نشان داده و باعث ایجاد کدورت در زندگی زناشویی شما می شوند. در هر حال تمام این جوانب را بسنجید و ببینید واقعا ارزش دارد که بخواهید بر این ازدواج خیلی تاکید و پافشاری ورزید؟؟؟؟؟با تشکر از تماس شما
- [سایر] اگر پسر و دختر همدیگه رو دوست داشته باشند و عاشق همدیگه باشند. در صورتی که سن دختر 2 سال بیشتر از پسر باشد مشکلی در آینده پیش می آید لطفا راهنمایی کنید. با تشکر
- [سایر] کارشناس محترم سلام، بند مذکر هستم، 29 سال سن دارم، لیسانس زبان دارم، و معلم زبان هستم، و مجرد هستم. خانواده من یه دختر خانمی رو برای من مد نظر گرفته اند که 24 سال دارد، تحصیلات شون در حد سیکل است. و از نظر فرهنگی، اقتصادی، با هم در یک سطح قرار داریم، خانواده من از اخلاق، توانایی، زیبایی ... از همه لحاظ این دختر خانم رو مناست میدونن اما این دختر خانم 7 سال قبل دو نام زدی ناموفق داشته که بااولی فقط 10 روز بعد از جشن نامزدی با هم بودن و بعد نامزدش رفته خارج، 2 سال رابطه تلفنی داشتن بعد از 2 سال دیگه هیچ خبری از نام زدش نشده، بعد از 2 سال دیگر طلاقشو غیابی گرفته، دومی از فامیلهاشون بوده و عقد هم نکرده بوده، به دلیل بی مسئولیتی پسره بعد از چند ماهی نامزیدیشون بهم خورده. من خیلی اشتیاق ندارم به این وصلت ولی خانواده من اصرار دارن. لطفا شما بگین چکار کنم.
- [سایر] سلام من 28 سال سن دارم و دفتر نمایندگی بیمه دارم. فوق دیپلم کامپیوتر دارم و الان برای ادامه تحصیل تازه کارشناسی قبول شدم. با دختری جهت ازدواج آشنا شددم. پدر دختر 70 سال و مادرش 60 سال دارد و 8 فرزند هستند. دختر متولد 68 و لیسانس دارد. سوالی دارم : ازدواج با خانواده پرجمعیت مشکلی دارد ؟ لطفا برایم توضیح دهید و راهنماییم کنید ازدواج با خانواده پرجمعیت خوبه یا کم جمعیت ؟ هر کدام چه مزایا و معایبی دارن ؟ با تشکر
- [سایر] 1.سن من24 2.دختر. 3.دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی 4.سه سال عاشقانه وبه قصد ازدواج با پسری بودم 5.به هم خوردن رابطه 6.بعد از این ماجرا عشقم به خدا بیشتر شد 7.بدبین شدم به مردها و پسرای امروزی 8.بی اعتماد دی نسبت به انها 9.مهمتر.بی علاقه نسبت به ازدواج خواهش میکنم کمکم کنید
- [سایر] با سلام دختری 25 ساله هستم که مدت 1ساله با آقایی دوست بودم و آقا 10ماه از خودم کوچکتره، الان برام 1خواستگار اومده که شرایط خوبی داره ولی من به علت دلبستگی شدید نمیتونم از دوستی خودم دست بکشم و آقایی هم که باهاش دوست دوستم قصد ازدواج داره ولی میگه تا 3 یا 4 سال دیگه نمی تونم بیام خواستگاری، باتوجه به اینکه سبک خانواده من اینطوره که میگن دختر باید زود ازدواج کنه و خانواده آقا باتوجه به اطلاعاتی که خودم به عینه دیدم با ازدواج سن بالا مشکل ندارن آیا اینکه منتظرش بمونم کار درستی هست؟ این آقا بخاطر اینکه پدر ندارن و 2 خواهر مجرد دارن که در شرف ازدواج هستن ازدواجمون رو به تعویق انداختن
- [سایر] سلام.همه از شما تشکر می کنند اما بنده از خدا تشکر می کنم که شما را به ما داده است. آقای مرادی بنده یک دانشجو هستم معتقد صد در صد به اسلام. خلاصه می کنم در کلاس ما پسری هست که برادر شهید است و دارای خانواده ی مذهبی اما متاسفانه در دو سال پیش با دو تا از بجه های کلاس دوست شد .البته به هر دو هم پیشنهاد ازدواج داد.پسر خیلی خوبی است و الان از کارهای ان زمانش پشیمون.خیلی با بنده خوب و حرفهای زیادی با من زده. همه میگن یک جور دیگه من را دوست دارد. من هم او را دوست دارم.حال برخی از دوستان من می خواهند پیش قدم شوند تا به یکی از خانم های کلاس که سن بالایی دارد بگویند تا او به آن آقا بگویند از بنده خواستگاری کند و بگویند که من خبر ندارم.خواهش می کنم نظرتون را بگویید.
- [سایر] سلام و عرض ادب و احترام سؤال من راجع اجازه ازدواج پدر برای دختر به عنوان ولی دختره. در احکام ما هست دختری که پدرش یا پدر بزرگش یا جد پدریش زنده باشه تا وقتی که ازاله بکارت نشده باشه تحت قیومت پدر یا پدر بزرگ و جد پدریشه. حتی اگر سنش بالای سن قانونی (18 سال) باشه. آیا این حکم به دلیل اینکه بحث عقلانیت دختر سن بالا رو زیر سؤال میبره نمیتونه جزو احکام ثانویه قرار بگیره و تبصره داشته باشه؟ یه مثال میزنم. فرض کنید دختر خانم و آقا پسری همدیگرو دوست دارن و شدیداً دوست دارن با هم باشن. پدر دختر خانم این اجازه رو نمیده برای ازدواج. و فرض کنید سن اینها سنی باشه که اوج لذت جنسیه. (البته قوانینش رو هم میدونم که اگر پدر به طور غیر منطقی اجازه نده، دختر میتونه به حاکم شرع رجوع کنه و حاکم شرع حکم ازدواج رو صادر کنه ولی خوب اینها تبعات داره از جمله درگیری بین پدر و دختر) حالا چرا دختر با این شرایط نمیتونه خودش صاحب اجازه باشه برای ازدواج؟ عذر خواهی میکنم. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو رسونده باشم. با تشکر
- [سایر] سلام وقتتون بخیر.ببخشد که من بقیه پیامها را نخوانده برایتان پیغامی میگذارم که شاید تکراری باشد ولی واقعاَ از سر ناچاری می باشد.من دختری 29 ساله هستم که حدود 12 سال است که به آقایی آشنا شدم و...بعد از 4 سال ایشون به خواستگاری بنده امد و خانواده من تنها از یک نفر که از دوستان برادرم بودند تحقیق کرده و در تحقیق گفته شد که ایشون آدم مشروب خور وزن...هستند که خودشان به شدت انکار کردند.و خانواده من که بسیار خانواده مقیدی هستیم با این ازدواج مخالفت کردن.بعد از مدتی من با حس زنانه خودم و دلشوره ای که از ان صحبتها داشتم متوجه شدم که ایشون با یک دختر خانمی دوست هستند آن زمان 7 سال از اشنایی ما گذشته بود که عین آن 7سال ایشون با اون دختر خانم هم دوست بودند و...ولی دل من عقلمو کنار گذاشت و باز هم به این رابطه ادامه دادم البته او با آن دختر قطع رابطه کرد.بعد از 2 یا 3 سال باز هم همان اتفاق افتاد و من از آن موقع تا به حال مثل ادمهای مریض هستم همیشه حتی کارم به بیمارستان هم رسید.معذرت میخواهم که بی پروا صحبت میکنم ولی مجبورم من نه دوستی دارم که بتوانم مشورت کنم نه خانوادهام اینگونه هستند.او به من خیلی ابراز علاقه میکند و گاهی اوقات از جون و دل برای من میزندحتی من زیارت امام رضا(ع) هم میرم هرطور شده می آید خلاصه اینکه محبت واقعی به من دارد و از رفتار گذشته اش پشیمان است.الان نه من میتوانم ازدواج کنم نه او (راستی او 32 سال دارد)و نه خانواده من بعد از چندین بار خواستگاری آنها راضی به این ازدواج نیستند.شما مرا راهنمایی کنید که ما دو نفر چه کنیم یک راهنمایی کارساز از جدایی نگویید که مشکل است.البته من چون به مسایل دینی مقیدم چند سال است که صیغه محرمیت خوانده ایم.ببخشد که طولانی شد مجبور بودم خواهش می کنم کمکمان کنید.ممنون
- [سایر] سلام با تشکر از وقتی که در اختیار بنده میذارید و به سوالم پاسخ میدید. دختر 27 ساله ام کارشناسی ارشد زبان دارم و مشغول بکارم، مدت 8 سال با پسری در ارتباط بودم او هم کارشناسی ارشد دارد (سی ساله) و مشغول خدمت است، اخیرا خواستگاری آمدند، خانواده ای ترک و سنتی هستن که رسم و رسومات زیادی دارند و پابندن، در حالیکه خانواده من فارس هستند و خیلی سنتی نیستن. اختلاف فرهنگی داریم، با اینکه پسر از لحاظ اخلاقی کاملن ایده آل من است و هشت سال منتظر بودیم تا با هم ازدواج کنیم اما تفاوت دو خانواده مرا مردد کرده، ضمن اینکه از لحاظ شرایط مالی خیلی قوی نیست و پدرش او را حمایت می کند در حالیکه من از نظر مالی مستقل هستم ، پدرم را در سن دوازده سالگی از دست دادم برادرم که از من پانزده سال بزرگتر است و مجرد و معتقد است که خواستگار من بخاطر اصلیتش که ترک است و همچنین بخاطر بنیه مالی نه جندان قوی آدم مناسبی برای من نیست، خواهرم هم که ده سال از من بزرگتر است در سن سی و دو سالگی ازدواج کاملن منطقی داشته و همسرش اوضاع مالی خوبی دارد. مادرم هم می گوید چون من خواستگارم را دوست دارم با این ازدواج موافق است. نمیدانم چه تصمیمی درست است ؟ ازدواج کنم یا قید علاقه ام بزنم و بی خیال این شخص شوم؟
- [سایر] 1- مشخصات خودم - سن 32 - مؤنث - مجرد - کارشناسی ارشد شیمی - فرزند ارشد - در خانواده پر تنش 2- سؤال در باره برادرم: (23 ساله، مجرد، دانشجوی کاردانی آزاد مشهد، پر انرژی، کم طاقت و وابسته به دیگران خصوصا من است) او را به مشاوره فرستادم. اما به او گفته: - حتما با چند دختر آشنا و دوست صمیمی شو - (قبل از مشاوره یک بار مشروب خورده بود) گفته عذاب وجدان نگیر و هروقت تعارف شد بخور اما کم! 3- چگونه کمکش کنم؟ با مطالعه چه کتابی ؟