با سلام.دوست عزیز افراد مختلف دارای عقاید، باورها، فرهنگها و رفتارهای متنوعی هستند. به صرف اینکه با خانواده ای وصلت کردیم نمی توانیم انها خواهان تغییر انها باشیم. لذا تا جایی که می توانیم باید توقعات خود را برای انها تفهیم نماییم و بعد از ان آنها را در همان سطحی که قرار دارند بپذیریم و انتظارات خود را از انان در همان سطح تنظیم کنیم .بدون انکه از خانواده همسرتون کینه نشان دهید به همسرتون متوجه کنید که از چنین حرف هایی حتی در وجه شوخی خوشتان نمی اید . و از او بخواهید که این صحبت را با روش هایی به آنها متوجه کند . خوب است پیش از انتقاد نکاتی را از محاسن خانواده اش نیز یاداور شوید .شباید مراقب باشید که با بدگویی از خانواده اش خود را در ذهن او منفی جلوه گر نکنید . شما هیچ وظیفه ای ندارید که طرز فکر او را راجع به خانواده اش تغییر دهید .پس از انکه با این روش ها خانواده را متوجه کردید . دیگر بپذیرید که انها این گونه اند و نباید به خاطر رفتار هایشان خود را اذیت کنید .همان طور که شاید شما هم رفتارهایی دارید که دیگران را ازار می دهد . بنابراین همه نباید طبق میل ما رفتار کنند .پذیرش باعث می شود چرا های ذهن ما کم شود . و این قدر به خاطر توقعاتی که داریم و مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و عملی نمی شود ناراحت نشویم .
با سلام . من بمدت 6 سال ازدواج کرده ام . در ابتدا خیلی دید مثبتی نسبت به خانواده همسرم داشتم ولی هر چه که میگذره بیشتر می فهمم که آنها نیت خیری ندارند . مادر شوهرم خیلی سعی داره که روی زندگی بچه هایش که همه ازدواج کرده اند تسلط داشته باشه. برخی حرفهایی از آنها شنیدم که باعث انزجار من از خانواده همسرم شده است. همسرم هم خیلی به خانواده اش وابسته است و میگه که آنها با تو شوخی میکنند. اما من نمیتوانم این حرفها را برای خودم هضم کنم و وقتی یادم میاد بدنم می لرزه و ناراحت میشم. مثلا وقتی که من باردار بودم و وقتی بچه ام بدنیا اومد مادر شوهر و پدر شوهرم چندین بار به من گفتند که این بچه مال تو نیست تو دایه ای هستی که بچه را نگه میداری و در واقع این بچه مال ماست و این حرفی بوده که قبلا مادبزرگ شوهرم به مادر شوهر من می گفته است. تا اینکه یک ماه قبل با آنها صحبت کردم و گفتم که من ناراحتم و حرف را به جاهایی کشاندندکه خیلی بحث های دیگر هم پیش آمد و مشکلات زیادی برای من و شوهرم پیش آمد. به نظر شما من باید چه کاری کنم که هم خودم آسیب نبینم و هم اجازه ندهم که آنها به من توهین کنند و در عین حال همسرم هم بفهمه که مادرش به اون خوبی که اون فکر میکنه نیست و فقط قصد آزار دادن دیگران را دارد. باز هم یادآوری میکنم که مادرشوهر من زن سیاستمداری است که تسلط زیادی روی 3 پسر و همسرش داره.
با سلام.دوست عزیز افراد مختلف دارای عقاید، باورها، فرهنگها و رفتارهای متنوعی هستند. به صرف اینکه با خانواده ای وصلت کردیم نمی توانیم انها خواهان تغییر انها باشیم. لذا تا جایی که می توانیم باید توقعات خود را برای انها تفهیم نماییم و بعد از ان آنها را در همان سطحی که قرار دارند بپذیریم و انتظارات خود را از انان در همان سطح تنظیم کنیم .بدون انکه از خانواده همسرتون کینه نشان دهید به همسرتون متوجه کنید که از چنین حرف هایی حتی در وجه شوخی خوشتان نمی اید . و از او بخواهید که این صحبت را با روش هایی به آنها متوجه کند . خوب است پیش از انتقاد نکاتی را از محاسن خانواده اش نیز یاداور شوید .شباید مراقب باشید که با بدگویی از خانواده اش خود را در ذهن او منفی جلوه گر نکنید . شما هیچ وظیفه ای ندارید که طرز فکر او را راجع به خانواده اش تغییر دهید .پس از انکه با این روش ها خانواده را متوجه کردید . دیگر بپذیرید که انها این گونه اند و نباید به خاطر رفتار هایشان خود را اذیت کنید .همان طور که شاید شما هم رفتارهایی دارید که دیگران را ازار می دهد . بنابراین همه نباید طبق میل ما رفتار کنند .پذیرش باعث می شود چرا های ذهن ما کم شود . و این قدر به خاطر توقعاتی که داریم و مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و عملی نمی شود ناراحت نشویم .