با سلام . نسرین عزیز در این رابطه شما باید چند نکته رو مد نظر داشته باشید . اول موفقیت رو از نظر خود تعریف کنید وبا تعاریف دیگران از موفقیت مقایسه کنید . موفقیت نقطه انتهایی و کمال مطلق نیست . بلکه همین مسئله که بتونی به علاقه های خودت دست پیدا کنی// انها رو دنبال کنی و تا حدودی باز هم تاکید می کنم تا حدودی در کارت بتونی پیشرفت هایی داشته باشی را می توان موفقیت نامید .دوم انکه این قدر خود را این قدر حق اشتباه کردن و خطا را از خودت نگیری . همه با توانایی های بالا و مختلف نیز امکان داره اشتباه کنند و گاهی از مسیر کج بشن . هیچ اجازه نداری این زمان ها خودت رو سرکوب کنی و یا شکست خورده بنامی . اشتباه از الزامات زندگی است البته با تجربه باید هر چه بیشتر از وقوعش جلوگیری کنید .اما هیچ وقت به صفر نمی رسه .اگر در زمینه ای فکر می کنی هنوز نیاز به ادامه داری خب ادامه بده این نشان از تشنگی وجود شماست برای یادگیری بیشتر و لذت بردن از ان . چرا ان را یک موضوع منفی می دونی .از میزان فعالیت هات مشخصه که نسبت به دیگر همسالانت ادم موفقی هستی و راه رو پیدا کردی فقط باید مقداری به خود اعتماد کنی و خود ت رو بیشتر بپذیر و دوست داشته باشی و بیشتر خودت رو مورد تشویق های درونی قرار بدی . تو دلت برای افرین های خودت تنگ شده .
سلام
مشکل من انزجار است.به هیچ کدام از هدف هایم نرسیده ام ،همیشه یک قدم مانده به هدفم مغلوب می شوم.از ادامه دادن می ترسم دل و جگری برایم نمانده.خیلی تلاش کردم و حالا برایم خیلی سخت است که نمی توانم موفقیتم را ببینم. 4سال کلاس موسیقی رفتم و خیلی تمرین کردم و حالا تمام شده ولی احساس تکامل یافته ای در این زمینه نمی کنم.5 سال است که والیبال می روم .در تمرینات مورد تشویق هستم ولی در مسابقات نهایت اشتباهات مال من است مثل یک مبتدی که دست و پایش را گم می کند.و حالا 1سال است که کلاس زبان می روم ولی خودم را پایین تر از دیگران می بینم. من خیلی فکر کردم و حدس می زنم زیاد از خودم انتظار دارم و ظاهرا نوعی ترس در ذهنم می باشد که اجازه بروز استعداد هایم را نمی دهد.می دانم که فکر می کنید خیلی اعتماد بنفس دارم ولی این فقط به خاطر این است که شما را نمی بینم و فقط این موضوع بین من و شما می ماند .در حضور جمع تظاهر می کنم که مشکل ندارم چون از این که کسی برایم دل بسوزاند متنفرم.من فقط می خواهم بعد از این همه وقت یکبار هم از خودم راضی باشم و بتوانم استعداد و توانایی هایم را در زمان های مهم نشان دهم.امید وار باشم و از زندگی لذت ببرم ،شاد باشم از آینده نترسم در جمع رفت و آمد کنم نه این که تنهایی را ترجیح دهم.بهترین باشم.احساس نکنم که خشکم و در من نوعی نیروی دافعه وجود دارد که همه از من فرار می کنند و...این ها حق من است .ولی این ها فقط شناسایی شده اند و گام دوم می خواهم تغییر کنم ولی مشکل اصلی یعنی وجودشان هست و راجع به افکارم . آن ها متفاوت با گفته های شما هستند . یعنی ان ها هستند ولی بخش عمده ی افکارم تشکیل شده از افسانه های ذهنم که دنیای ساخته ای خودم است.دنیایی که خودم قوانین را درست می کنم.حالا احساس می کنم نوعی از اعتیاد شده بجای درس خواندن مرا به تنهایی می کشاند که بتوانم فکر کنم و یا از محیط اجتماعی به پای کامپیوتر می کشاند که گذشت زمان راحس نکنم و اسمش را گذاشته ام آرامش.این آرامش حالا به من تحمیل می شود و نوعی خلصه در من ایجاد می کند.می خواهم حالا که دوست دارم خودم بر خودم تسلط داشته باشم کمک کنید.لطفا جواب را در سایتم بگذارید ببخشید که طولانی شد اگر مطالبم قابل فهم نبود میتوانم بیشتر توضیح دهم . با تشکر
با سلام . نسرین عزیز در این رابطه شما باید چند نکته رو مد نظر داشته باشید . اول موفقیت رو از نظر خود تعریف کنید وبا تعاریف دیگران از موفقیت مقایسه کنید . موفقیت نقطه انتهایی و کمال مطلق نیست . بلکه همین مسئله که بتونی به علاقه های خودت دست پیدا کنی// انها رو دنبال کنی و تا حدودی باز هم تاکید می کنم تا حدودی در کارت بتونی پیشرفت هایی داشته باشی را می توان موفقیت نامید .دوم انکه این قدر خود را این قدر حق اشتباه کردن و خطا را از خودت نگیری . همه با توانایی های بالا و مختلف نیز امکان داره اشتباه کنند و گاهی از مسیر کج بشن . هیچ اجازه نداری این زمان ها خودت رو سرکوب کنی و یا شکست خورده بنامی . اشتباه از الزامات زندگی است البته با تجربه باید هر چه بیشتر از وقوعش جلوگیری کنید .اما هیچ وقت به صفر نمی رسه .اگر در زمینه ای فکر می کنی هنوز نیاز به ادامه داری خب ادامه بده این نشان از تشنگی وجود شماست برای یادگیری بیشتر و لذت بردن از ان . چرا ان را یک موضوع منفی می دونی .از میزان فعالیت هات مشخصه که نسبت به دیگر همسالانت ادم موفقی هستی و راه رو پیدا کردی فقط باید مقداری به خود اعتماد کنی و خود ت رو بیشتر بپذیر و دوست داشته باشی و بیشتر خودت رو مورد تشویق های درونی قرار بدی . تو دلت برای افرین های خودت تنگ شده .