با سلام. دوست خوبم از پیش امدن چنین شرایطی برای شما متاثر شدم حقیقتا زندگی در چنین وضعیتی سخت است اما ... شما باید در نظر داشته باشید که قرار نیست همیشه به همین منوال باشد . اما کیفیت اینده ابتدا به خواست خدا بوده و سپس به فرکانس های افکاری شما بستگی دارد .شما باید در ذهن این مسئله را جای اندازید که خواسته هاتون محقق خواهد شد و انگیزه های خود را به خاطر این موضوع تقویت کنید . زمان تحقق خواسته ها مهم نیست بلکه خوش بین بودن شما و خود گویی های مثبتتان برای داشتن اینده بهتر بسیار با اهمیت است . اینکه شما مداوم در ذهن خود به خاطر اینده مثبت احساسات خوب تولید کنید و مدام به خود انرژی دهید .زن و شوهر با همکاری هم زندگی مشترک را رونق می دهند و به سر وسامان می رسانند مگر بیکار شدن همسر شما در اثر کم کاری او بوده و یا مگر سستی از او سر زده که این طور شما دارید به فکر جدایی می افتید ؟ قرار نیست که به محض لرزان شدن شرایط بانک جدایی را بنوایید. شرایط سخت برای هر کسی پیش می آید واین دوران برای هر دو شما محک و ازمایش است . همدرد و همراه او باشید . به او کمک کنید و خسته نشوید . اگر شما خود روزی دچار مشکل شوید چه توقعی از او دارید . آیا کسی جز همسر می تواند امید دهنده و همراه باشد؟ خوش بین باشید و به خدا توکل کنید
با سلام
بنده 4 و سال و اندی است که ازدواج کرده ام که چند ماه بعد از ازدواجمان همسرم بیکار شد و بعد از آن هم خودم بیکار شدم و با شرایط بد اقتصادیمان به تشخیص پزشکان مجبور به عمل پیوند قرنیه چشم شدم ولی با این وجود دست به هر کاری برای امرار معاش سالم زدم ولی خودم هم مثل همسرم نتوانستم کاری ثابت پیدا کنم به هر کس و به هر جایی سر زده و رو انداختم ولی برای استخدام شدن آیتم مهمی نیاز است که در اولویت اول استخدامی قرار دارد که آن پارتی است ولی از آنجاییکه بنده این مهم را ندارم حتی با وجود تستهای گوناگون و مصاحبه های موفق در هیچ جایی نتوانستم به طور ثابت مشغول شوم و به همین ترتیب همسرم با وجود سابقه کاری و مدرک فوق دیپلم و کلی مدارک ضمیمه ای وضعیتش بدتر از خود من است تا اینکه به این نتیجه رسیدیم که ایشان ادامه تحصیل بدهند و الان در شهرستان دیگر مشغول تحصیل هستند و چیزی که مرا خیلی آزار میدهد آینده است که آیا آینده روشن خواهد بود؟ و اینکه اگر بعد از ادامه تحصیل وضعیت کاری ایشان همچنان به همین منوال باشد چه؟ اینها همه در کنار این است که بنده در شرکتی به عنوان نیروی جایگزین مشغول کارم و هر آن از کار بی کار خواهم شد و استرس های فراوانی بابت مخارج زندگی و بدهی هایی که با ازدواج کردن برایم پیش آمده دارم و از طرفی ناچارم تا اتمام درس همسرم تنها زندگی کنم که گاهی فکر می کنم این همه سختی را بدون هیچ آینده ای به خاطر ایشان دارم تحمل میکنم که این فکر سبب می شود نسبت به همسرم دیگر آن احساس اول نداشته باشم و دیگر دوست ندارم به خواسته هایش پاسخ دهم. واقعاً شرایط بدی دارم و اعتماد به نفسم را از دست داده ام و از شما درخواست کمک و راهنمایی دارم که چه کاری درست است؟ و از این خستگی روحی چگونه میتوانم خلاص شوم. آیا به جدا شدن هم فکر کنم؟ چه کار کنم؟
با سلام. دوست خوبم از پیش امدن چنین شرایطی برای شما متاثر شدم حقیقتا زندگی در چنین وضعیتی سخت است اما ... شما باید در نظر داشته باشید که قرار نیست همیشه به همین منوال باشد . اما کیفیت اینده ابتدا به خواست خدا بوده و سپس به فرکانس های افکاری شما بستگی دارد .شما باید در ذهن این مسئله را جای اندازید که خواسته هاتون محقق خواهد شد و انگیزه های خود را به خاطر این موضوع تقویت کنید . زمان تحقق خواسته ها مهم نیست بلکه خوش بین بودن شما و خود گویی های مثبتتان برای داشتن اینده بهتر بسیار با اهمیت است . اینکه شما مداوم در ذهن خود به خاطر اینده مثبت احساسات خوب تولید کنید و مدام به خود انرژی دهید .زن و شوهر با همکاری هم زندگی مشترک را رونق می دهند و به سر وسامان می رسانند مگر بیکار شدن همسر شما در اثر کم کاری او بوده و یا مگر سستی از او سر زده که این طور شما دارید به فکر جدایی می افتید ؟ قرار نیست که به محض لرزان شدن شرایط بانک جدایی را بنوایید. شرایط سخت برای هر کسی پیش می آید واین دوران برای هر دو شما محک و ازمایش است . همدرد و همراه او باشید . به او کمک کنید و خسته نشوید . اگر شما خود روزی دچار مشکل شوید چه توقعی از او دارید . آیا کسی جز همسر می تواند امید دهنده و همراه باشد؟ خوش بین باشید و به خدا توکل کنید