چند نکته مثبت توی متنی که نوشتید هست که می خوام بهشون اشاره کنم. اول شما در عین حال که از همسرتون ناراحت هستید نکات مثبتش رو هم بیان می کنید و دوم اینکه رابطه شما به سمت بهبودی است. ببینید واقعیت اینه که توی ازدواجهای ایرانی سه سال اول زندگی سخت ترین دورانه. خداروشکر شما این دوران را تقریبا سپری کردید. اگر واقعا شما چندماه یکباره مشاجره دارید، باید بگم که خوشبختانه رابطه خوبی دارید. این فرکانس در مشاجرات غیرطبیعی نیست. هرچقدر میزان صمیمت در رابطه زیاد می شه، احتمال تنش هم بیشتر می شه. البته این تنشها به پشتوانه اون رابطه صمیمی و نیز مهارتهای حل تعارض معمولا مدیریت می شه. اینکه همسر شما تونسته در این مدت هم بدهی خودشو بده و هم شغل خوبی دست و پا کنه معلومه که خیلی از کارهاشون تموم می کنه. شما بهتره کمی توقعاتتون رو در این مورد کاهش بدید. در مورد خواهر ایشون باید بگم خوشبختانه از ایشون دور هستید. البته رفتارهای ایشون اصلا خوب نیست که گاهی خواهرشو به شما ترجیح می ده. شما بهتره هر بار چنین کاری می کنه به رفتارش اعتراض کنی. این چارچوب ارتباطی هست که مادر شوهرتون ایجاد کرده، اما به هر حال به مرور زمان این مسئله کمتر می شه. شما می تونید از همسرتون بخواهید که همینقدر که ایشون به خواهرش بها می ده خواهرش هم بایستی به شما بها بده. بایستی این رو مدام بهش بگید. البته لازم نیست این رو با دعوا و ناراحتی بگید. کافیه فقط از رفتار همسرتون با خواهرش یا رفتار خواهر همسرتون ابراط ناراحتی کنید. مثلا اینکه «من دوست داشتم وقتی خواهرت فلان کار رو می کرد، تو فلان کار رو می کردی» به طور کلی رابطه خوبی دارید که رو به بهتر شدن هم هست. پس خیلی نگران نباشید. ایشون آروم آروم جزئیات رو یاد می گیرن. بالاخره پیش خانواده شما هم زندگی می کنن. مادرشون می خواد که هوای خواهرش رو هم داشته باشه. شما هم خیلی از این بابت سخت نگیرید. بذارید فکر کنن حالا که پسرمون پیشمون نیست لااقل هوای خواهرشو داره. اما شما به همسرتون ناراحتی خودتون رو ابراز کنید. پیروز باشید
سلام.خسته نباشید
من و همسرم3سال قبل با هم ازدواج کردیم.ایشون ترک هستن و من شمالی.من کرج زندگی کردم و بزرگ شدم و ایشون ارومیه.با توجه به تمام تفاوت های فرهنگی از نظر اعتقادی و اخلاقی خیلی بهم شبیه هستیم و تصمیم گرفتیم باهم زندگی کنیم.تقریبا یک سال و نیم هست که عروسی کردیم و توخونه خودمون هستیم.کرج زندگی میکنیم چون از ابتدا شرط من این بود که شهرستان نمیرم و ایشون هم قبلا5سال تهران کار کرده بودن و براشون سخت نبود که بیان اینجا.البته چون باید اینجا کارپیدا میکردن تقریبا از شهریور90تا فروردین91درگیریهای مالی زیادی داشتیم و چون قبلا ایشون ورشکست شده بودن و به من تمام ماجرا رو نگفته بودن یه مقدار زیادی مسائل مالی باعث شد که اختلاف پیدا کنیم که خداروشکر تونستیم حلش کنیم.ایشون مهندس هستن و من معلم.
من با همسرم و یا پدرومادرش علی رغم تمام مسائل مالی.فرهنگی و زبانی مشکلی ندارم.مسئله من خواهرایشونه.چون یه خواهر دارن مادرشون فکر میکنه همه باید درخدمت یه دونه دخترشون باشن.و بعداز عقد مامشکلات مالی زیادی داشتیم وایشون همش برای من تعریف میکردن که برای خواهرم اینو خریدم.برای خواهرم اینکارو کردم.درصورتی که خواهرشون6سال بود ازدواج کرده بودو تو فرهنگ خانواده من دختری که شوهر میکنه وظیفه شوهرشه که براش ماهیتاج ضروری بخره نه برادر در صورتی که ایشون هنوز نمیتونست کارخاصی برای من بکنه...و چندتا مسئله دیگه خواهرشون پیش آورد وخودش هم قبول داره که کار اشتباهی کرده و به مادرش تذکر داد تا به خواهرش بگه...ولی همچنان هروقت میریم ارومیه کافی خواهرش یه حرف بزنه یا چیزی بخواد.بدونه در نظر گرفتن اینکه من هم اونجا هستم هرچیزی که اون میگه رو اجرا میکنه.حتی اگه اشتباه بگه...این مسئله منو خیلی ناراحت میکنه و دوست ندارم انقدر به حرف خواهرش گوش کنه.تاحالا چندبار سر این مسئله باهم بحثمون شده ولی گوشش بدهکار نیست و کار خودشو میکنه.و یه مسئله دیگه اینکه ایشون عادت دارن یه کاری رو شروع میکنن و نیمه کاره رها میکنن وقتی هم بهش میگم اینکارو مثلا باید چندماه پیش تموم میکردی ولی هنوز نصف بیشترشو شروع نکردی و بهم قول داده بودی که تمومش کنی ناراحت میشه و بامن دعوا میکنه و میگه بهش گیر میدم.اصلا هم حاظر نیست کتابهایی که برای شناخت خانمهاست رو بخونه و میگه اینا ترجمشون خوب نیست و تسلط کافی به زبان انگلیسی هم ندارن که متن اصلی رو بخونن....و تو فرهنگشون تقریبا هرکاری که مرد بخواد انجام میشه و کمتر به حرف زنشون گوش میدن.تو این3ساله خیلی از این مسائل و مشکلات مربوط که یکدندگیش حل شده ولی هنوز هم باعث میشه چندماه یک بار یه مشاجره داشته باشیم.دوست ندارم تو زندگیمون مشاجره باشه و میخواستم راهنماییم کنین تا حلش کنم.البته اینکه منم خیلی گیر میدم و حساسم هم علت این مسئله هست.در کل شوهرم خیلی مرد خوب و دوست داشتنی هست و هیچوقت فکر نمیکردم مردی بهتر از اون پیدا کنم...اینو به خودش هم میگم و اون هم معتقده که من زن خوبی براش هستم ولی دوست ندارم باهم دعوامون بشه...ممنون از لطفتون..
چند نکته مثبت توی متنی که نوشتید هست که می خوام بهشون اشاره کنم. اول شما در عین حال که از همسرتون ناراحت هستید نکات مثبتش رو هم بیان می کنید و دوم اینکه رابطه شما به سمت بهبودی است. ببینید واقعیت اینه که توی ازدواجهای ایرانی سه سال اول زندگی سخت ترین دورانه. خداروشکر شما این دوران را تقریبا سپری کردید. اگر واقعا شما چندماه یکباره مشاجره دارید، باید بگم که خوشبختانه رابطه خوبی دارید. این فرکانس در مشاجرات غیرطبیعی نیست. هرچقدر میزان صمیمت در رابطه زیاد می شه، احتمال تنش هم بیشتر می شه. البته این تنشها به پشتوانه اون رابطه صمیمی و نیز مهارتهای حل تعارض معمولا مدیریت می شه. اینکه همسر شما تونسته در این مدت هم بدهی خودشو بده و هم شغل خوبی دست و پا کنه معلومه که خیلی از کارهاشون تموم می کنه. شما بهتره کمی توقعاتتون رو در این مورد کاهش بدید. در مورد خواهر ایشون باید بگم خوشبختانه از ایشون دور هستید. البته رفتارهای ایشون اصلا خوب نیست که گاهی خواهرشو به شما ترجیح می ده. شما بهتره هر بار چنین کاری می کنه به رفتارش اعتراض کنی. این چارچوب ارتباطی هست که مادر شوهرتون ایجاد کرده، اما به هر حال به مرور زمان این مسئله کمتر می شه. شما می تونید از همسرتون بخواهید که همینقدر که ایشون به خواهرش بها می ده خواهرش هم بایستی به شما بها بده. بایستی این رو مدام بهش بگید. البته لازم نیست این رو با دعوا و ناراحتی بگید. کافیه فقط از رفتار همسرتون با خواهرش یا رفتار خواهر همسرتون ابراط ناراحتی کنید. مثلا اینکه «من دوست داشتم وقتی خواهرت فلان کار رو می کرد، تو فلان کار رو می کردی» به طور کلی رابطه خوبی دارید که رو به بهتر شدن هم هست. پس خیلی نگران نباشید. ایشون آروم آروم جزئیات رو یاد می گیرن. بالاخره پیش خانواده شما هم زندگی می کنن. مادرشون می خواد که هوای خواهرش رو هم داشته باشه. شما هم خیلی از این بابت سخت نگیرید. بذارید فکر کنن حالا که پسرمون پیشمون نیست لااقل هوای خواهرشو داره. اما شما به همسرتون ناراحتی خودتون رو ابراز کنید. پیروز باشید