باسلامکاربر گرامی در هر حال زندگی و کلا دنیا در حال تغییر است. انسانها هم بنا به دلایل مختلف و اتفاقات گوناگون دچار تغییرات می شوند..نمی خواهم رفتار همسرتان را توجیه کنم چون در ظاهر ایشان شما را در سفر زندگی تا حدی تنها گذاشته و پذیرای همه شرایط شما نیستند ولی این یک واقعیت است که عامل اصلی ثبات یک زندگی، کنار امدن زوجین با یکدیگر و شناخت خواسته های هم و البته احترام به این خواسته هاست.این مقوله نیز باید دو طرفه باشد نه اینکه یک نفر صرفا فداکاری کند و طرف دیگر فقط خواسته های خود را دیکته کند.در زمینه پوشش تان توصیه می کنم تا حدی با همسرتان همراهی کنید. حداقل در معاشرتهای عادی مثل مهمانی، خرید و .. طبق خواسته ایشان لباس بپوشید.ولی از طرف دیگر با ایشان توافق کنید که همان طور که شما به خواسته های وی توجه می کنید و ان را براورده می سازید، ایشان هم باید یک قدم به سمت شما بردارد. یعنی شما را همراهی کند و این پوشش و شرایط کاری شما را بپذیرد.حداقل برای رفتن به برخی مکانها مثل حرم، جمکران و .. با این مساله کنار بیاید.در مورد معاشرتها هم همین طور.شاید همه ما برای رفتن به برخی مکانها معذوراتی داشته باشیم اما بنا به برخی شرایط مثلا احترام به همسر، توجه به بزرگترها، حفظ صله رحم و .. باید معاشرتها را حفظ کنیم .همسرتان دوست ندارد منزل مادرتان بیاید ایرادی ندارد . ورود شما به شهر محل تولدتان به منزل مادر همسرتان باشد اما قطعا شماباید به مادرتان سرکشی هم بکنید حتی شید لازم باشد اوقاتی را نزد ایشان بمانید لذا قبل از سفر با هم برنامه ریزی کنید . طبق برنامه ریزی این معاشرتها صورت گیرد. هرگاه هم امکان امدن همسرتان نبود خودتان بروید. به هر حال شما در برابر مادرتان وظیفه دارید و باید به ان متعهد باشید.این مسایل را با صحبت منطقی، ارام و صمیمانه رفع کنید و مقوله"کنار امدن" با شرایط یکدیگر را مورد توجه جدی قرار دهید.در ضمن توصیه جدی دارم قدری به خواسته ها و نیازهای همسرتان توجه خاص کنید.گاه بی توجهی به برخی زمینه های زندگی زن، باعث می شود که زن اعتراضش به صورت این دست رفتارها باشد.سعی کنید در یک فرصت مناسب با همسرتان صحبت کنید و خواسته هاو توقعاتی که از شما دارد را بشنوید و در حد توان تامین کنید تا همسرتان سعی نداشته باشد که با زبان بی زبانی حرفهایش را به شما تحمیل کند.با تشکر از تماس شما
با عرض سلام و خسته نباشید<br />بنده 8 ساله که ازدواج کرده ام و صاحب یک فرزند پسر 7ساله کلاس اول ابتدایی می باشم لازم به ذکر است که بنده یک طلبه پایه هشتم حوزه می باشم اهل مازندارن و ساکن قم <br />من با یک خانمی از ساکنان مازندران یعنی از همشهریانم می باشد ازدواج کردم <br />مشکلات. بنده چند سال گذشته ملبس به لباس روحانیت شده ام و در چند سال اول ایشان با این موضوع هیچ مشکلی نداشته و با من همه جا می آمدند چه در شمال و چه در قم اما چند وقتی است که ایشان به هیج وجه رازی به پوشیدن لباس (لباس مخصوص روحانیت) نمی باشد و می گوید یا با هم نمی رویم و اگر برویم باید بدونه لباس باشی حتی اگر حرم و یا جمکران هم بخواهم با لباس بروم ایشان رازی نیستند.<br />واز ایشان علت را پرسیدم می گوید مردم به من نگاه می کنند و معذب هستم<br /><br /><br />مشکل بعدی.... خیلی سخت به منزل مادرم در شهرستان می آید و اگر من تنها می روم هم ناراحت می شود می گوید اگر به شهرستان می رویم باید به منزل مادرم برویم و اگر فرصت شد(یعنی منزل برادر خواهر خاله عمه اش) برویم بعد منزل مادرم می گویم چرا می گوید من منزل مادرت راحت نیستم در حالی که ما 4برادر خواهر هستیم که همه ازدواج کردند و پدرم نیز فوت کرده <br />شما بفرمائید من چه کنم
باسلامکاربر گرامی در هر حال زندگی و کلا دنیا در حال تغییر است. انسانها هم بنا به دلایل مختلف و اتفاقات گوناگون دچار تغییرات می شوند..نمی خواهم رفتار همسرتان را توجیه کنم چون در ظاهر ایشان شما را در سفر زندگی تا حدی تنها گذاشته و پذیرای همه شرایط شما نیستند ولی این یک واقعیت است که عامل اصلی ثبات یک زندگی، کنار امدن زوجین با یکدیگر و شناخت خواسته های هم و البته احترام به این خواسته هاست.این مقوله نیز باید دو طرفه باشد نه اینکه یک نفر صرفا فداکاری کند و طرف دیگر فقط خواسته های خود را دیکته کند.در زمینه پوشش تان توصیه می کنم تا حدی با همسرتان همراهی کنید. حداقل در معاشرتهای عادی مثل مهمانی، خرید و .. طبق خواسته ایشان لباس بپوشید.ولی از طرف دیگر با ایشان توافق کنید که همان طور که شما به خواسته های وی توجه می کنید و ان را براورده می سازید، ایشان هم باید یک قدم به سمت شما بردارد. یعنی شما را همراهی کند و این پوشش و شرایط کاری شما را بپذیرد.حداقل برای رفتن به برخی مکانها مثل حرم، جمکران و .. با این مساله کنار بیاید.در مورد معاشرتها هم همین طور.شاید همه ما برای رفتن به برخی مکانها معذوراتی داشته باشیم اما بنا به برخی شرایط مثلا احترام به همسر، توجه به بزرگترها، حفظ صله رحم و .. باید معاشرتها را حفظ کنیم .همسرتان دوست ندارد منزل مادرتان بیاید ایرادی ندارد . ورود شما به شهر محل تولدتان به منزل مادر همسرتان باشد اما قطعا شماباید به مادرتان سرکشی هم بکنید حتی شید لازم باشد اوقاتی را نزد ایشان بمانید لذا قبل از سفر با هم برنامه ریزی کنید . طبق برنامه ریزی این معاشرتها صورت گیرد. هرگاه هم امکان امدن همسرتان نبود خودتان بروید. به هر حال شما در برابر مادرتان وظیفه دارید و باید به ان متعهد باشید.این مسایل را با صحبت منطقی، ارام و صمیمانه رفع کنید و مقوله"کنار امدن" با شرایط یکدیگر را مورد توجه جدی قرار دهید.در ضمن توصیه جدی دارم قدری به خواسته ها و نیازهای همسرتان توجه خاص کنید.گاه بی توجهی به برخی زمینه های زندگی زن، باعث می شود که زن اعتراضش به صورت این دست رفتارها باشد.سعی کنید در یک فرصت مناسب با همسرتان صحبت کنید و خواسته هاو توقعاتی که از شما دارد را بشنوید و در حد توان تامین کنید تا همسرتان سعی نداشته باشد که با زبان بی زبانی حرفهایش را به شما تحمیل کند.با تشکر از تماس شما