با سلام من حدود 9 سال پیش تو دانشگاه با شوهرم آشنا شدم بعد از 4 سال رابطه عاشقانه بعد از درخواست من برای ازدواج رابطه مون به بهانه بیکاری تموم کردیم من تو اون مدت خیلی ناراحت بودم و عذاب میکشیدم چند بار با گریه و زاری باهاش تماس گرفتم بعد گذشت چند ماه اود گفت دلیل جداییم رابطه پیدا کردن با دختر عمه مم بود الان پشیمونم کمکم کن تا اون رابطه رو تموم کنم میخوام دوباره با تو باشم گفتم باشه بعد از گذشت چند ماه به محض اینکه سرکار رفت اومد خواستگاریم الان بعداز گذشت چهار سال و نیم از ازدواجمون تحمل کردن اخلاقهای خیلی زشتش دختر عمه ش اومده بهم میگه ما از دوران نامزدی تون باهم ارتباط داریم و به من گفته با جادو مجبور به ازدواجم کرده و منتظرم تو یه فرصت توافقی ازش طلاق بگیرم و تورو بیارم به زنم احساس ندارم و تورو دوست دارم منم بعد از اون جریان بهش گفتم چندنفر بهم خبر دادن به من خیانت میکنی اونم با پرویی زد زیر همه چی ولی چون دخترعمه ش خیلی التماس کرد اسمی از او نیاوردمخواهش میکنم به من بگید چکار کنم ترکش کنم یا دوباره بهش فرصت بدم آیا کار اشتباهی کردم همه آنچه را میدونستم بهش نگفتم و خودمو بی خبر از اون شخص که باهاش رابطه داره نشون دادم .خواهش میکنم جواب سوالم تو بخش عمومی بدید
باسلامدوست گرامی در زندگی مشترک باید بنای اول بر اساس اعتماد باشد. همسر شما هیچ اشتباهی مرتکب نشده و به شما خیانت نکرده مگر اینکه عکس ان ثابت شود.از کجا معلوم؛ شاید دختر عمه همسرتان صرفا قصد بر هم زدن زندگی شما را داشته و به خاطر علاقه ای که از گذشته به همسرتان دارد قصد دارد با بر هم زدن زندگی شما خودش صاحب زندگی شود.لذا توصیه جدی دارم به خاطر یک ادعایی که اصلا معلوم نیست بر چه اساس و نیتی است زندگی زناشویی تان را خراب نکنید.خوب بررسی کنید، تحقیق کنید و اگر به عینه برای تان مسجل شد که همسرتان به شما خیانت می کند سپس در صدد بررسی علت این رفتار و کلا تصمیم گیری در مورد این قضیه بپردازید.با تشکر از تماس شما
عنوان سوال:

با سلام
من حدود 9 سال پیش تو دانشگاه با شوهرم آشنا شدم بعد از 4 سال رابطه عاشقانه بعد از درخواست من برای ازدواج رابطه مون به بهانه بیکاری تموم کردیم من تو اون مدت خیلی ناراحت بودم و عذاب میکشیدم چند بار با گریه و زاری باهاش تماس گرفتم بعد گذشت چند ماه اود گفت دلیل جداییم رابطه پیدا کردن با دختر عمه مم بود الان پشیمونم کمکم کن تا اون رابطه رو تموم کنم میخوام دوباره با تو باشم گفتم باشه بعد از گذشت چند ماه به محض اینکه سرکار رفت اومد خواستگاریم الان بعداز گذشت چهار سال و نیم از ازدواجمون تحمل کردن اخلاقهای خیلی زشتش دختر عمه ش اومده بهم میگه ما از دوران نامزدی تون باهم ارتباط داریم و به من گفته با جادو مجبور به ازدواجم کرده و منتظرم تو یه فرصت توافقی ازش طلاق بگیرم و تورو بیارم به زنم احساس ندارم و تورو دوست دارم منم بعد از اون جریان بهش گفتم چندنفر بهم خبر دادن به من خیانت میکنی اونم با پرویی زد زیر همه چی ولی چون دخترعمه ش خیلی التماس کرد اسمی از او نیاوردمخواهش میکنم به من بگید چکار کنم ترکش کنم یا دوباره بهش فرصت بدم آیا کار اشتباهی کردم همه آنچه را میدونستم بهش نگفتم و خودمو بی خبر از اون شخص که باهاش رابطه داره نشون دادم .خواهش میکنم جواب سوالم تو بخش عمومی بدید


پاسخ:

باسلامدوست گرامی در زندگی مشترک باید بنای اول بر اساس اعتماد باشد. همسر شما هیچ اشتباهی مرتکب نشده و به شما خیانت نکرده مگر اینکه عکس ان ثابت شود.از کجا معلوم؛ شاید دختر عمه همسرتان صرفا قصد بر هم زدن زندگی شما را داشته و به خاطر علاقه ای که از گذشته به همسرتان دارد قصد دارد با بر هم زدن زندگی شما خودش صاحب زندگی شود.لذا توصیه جدی دارم به خاطر یک ادعایی که اصلا معلوم نیست بر چه اساس و نیتی است زندگی زناشویی تان را خراب نکنید.خوب بررسی کنید، تحقیق کنید و اگر به عینه برای تان مسجل شد که همسرتان به شما خیانت می کند سپس در صدد بررسی علت این رفتار و کلا تصمیم گیری در مورد این قضیه بپردازید.با تشکر از تماس شما





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین