باسلامکاربر گرامی شما الان تشکیل یک زندگی مستقل داده اید و در تصمیماتی که اتخاذ می کنید باید زندگی زناشویی تان را در اولویت قرار دهید.از طرف دیگر توجه به مادرتان هم بسیار اهمیت دارد اما نه اینکه این توجه از حد گذشته و باعث ایجاد خلل در زندگی زناشویی تان شود.مثلا دخالت مادرتان در مورد رفتن یا نرفتن به مهمانی آن هم منزل خانواده همسر، جز مواردی است که شما نباید اجازه دهید. البته منظور من بی احترامی نیست اما رفتاری توام با احترام با مادران داشته باشید اما در رفت و آمدهایتان با همسرتان توافق کنید. مثلا وقتی مادرتان با رفتن به برخی مکانها مخالفت می کنند بگویید: نه مادرجان ما دعوت داریم (و یا باید بازدید پس دهیم) و رفتن مان الزامی است.....اگر این طور برخورد کنید مادرتان به مرور متوجه می شوند که شما مطابق با شرایط خودتان و همسرتان تصمیم می گیرید نه بر اساس امر و نهی های اطرافیان.ضمنا مادرتان را فراموش نکنید به او محبت کافی ارایه کنید یعنی طوری رفتار کنید که تصور نکنند او را فراموشش کرده اید. در مناسبتهای مختلف برایش هدیه بگیرید، همواره جویای احوال او باشید، مایحتاج وی را تامین کنید و به سلامتی و وقت دکتر و .. وی توجه کنید ولی از طرف دیگر مراقب باشید که همسرتان حسادت نکنند یعنی مثلا اگر برای روز مادر برای مادرتان چیزی می گیرید حتما معادل آن را برای همسر تان هم بگیرید و یا اگر زمانی را صرف مادرتان می کنید به همسرتان بگویید خوب الان وقتم در اختیار توست کجا دوست داری برویم؟ چه کار کنیم و ....اگر نیازهای زنان را بشناسید و برای برطرف کردن انها تلاش لازم را بکنید اطمینان داشته باشید زندگی تان ارام تر می شود .با تشکر از تماس شما
باسلام سیکلم را که گرفتم بدلیل اعتیاد پدر مشغول به کار شدم .مدت یکسال است که ازدواج کرده ودر طبقه بالای منزل پدرم که البته متعلق به خودم است زندگی میکنم.سن همسرم 17 سال است که شناخت قبلی نسبت به ایشان نداشتم و مادرم انتخاب کرده .فرزند چهارم وپسر دوم خانواده هستم .برادر بزرگم در مرکز وما در بخش ساکنیم.یک برادر کوچک هم دارم که الان خدمت سربازی است.با برادر بزرگم که 7سال پیش ازدواج کرده و از اول منزل جداگانه گرفته است نیز اوایل مشکل داشت ولی به مرور کمتر شد.انتظارات مادرم از من مانند دوران مجردی است وانتظار محبت بیشتری از من دارد.بعبارتی فکر میکند که مرا از دست داده است و میخواهد ما هر جا رفتیم به او بگوییم و چند مورد هم به توصیه ایشان به برخی جاها (فامیل خانم)نرفتم که با برخورد شدید همسرم با بیان این نکته که شما از خود اختیاری نداری و گوش به فرمان مادرت هستی مواجه شده ام. مادرم زن خوب و ساده ای است منتها یکسری افکار وسنتهای قدیمی دست و پاگیرش شده است. لطفا مرا راهنمایی کنید. ایمیل:mahomehr110@yahoo.com
باسلامکاربر گرامی شما الان تشکیل یک زندگی مستقل داده اید و در تصمیماتی که اتخاذ می کنید باید زندگی زناشویی تان را در اولویت قرار دهید.از طرف دیگر توجه به مادرتان هم بسیار اهمیت دارد اما نه اینکه این توجه از حد گذشته و باعث ایجاد خلل در زندگی زناشویی تان شود.مثلا دخالت مادرتان در مورد رفتن یا نرفتن به مهمانی آن هم منزل خانواده همسر، جز مواردی است که شما نباید اجازه دهید. البته منظور من بی احترامی نیست اما رفتاری توام با احترام با مادران داشته باشید اما در رفت و آمدهایتان با همسرتان توافق کنید. مثلا وقتی مادرتان با رفتن به برخی مکانها مخالفت می کنند بگویید: نه مادرجان ما دعوت داریم (و یا باید بازدید پس دهیم) و رفتن مان الزامی است.....اگر این طور برخورد کنید مادرتان به مرور متوجه می شوند که شما مطابق با شرایط خودتان و همسرتان تصمیم می گیرید نه بر اساس امر و نهی های اطرافیان.ضمنا مادرتان را فراموش نکنید به او محبت کافی ارایه کنید یعنی طوری رفتار کنید که تصور نکنند او را فراموشش کرده اید. در مناسبتهای مختلف برایش هدیه بگیرید، همواره جویای احوال او باشید، مایحتاج وی را تامین کنید و به سلامتی و وقت دکتر و .. وی توجه کنید ولی از طرف دیگر مراقب باشید که همسرتان حسادت نکنند یعنی مثلا اگر برای روز مادر برای مادرتان چیزی می گیرید حتما معادل آن را برای همسر تان هم بگیرید و یا اگر زمانی را صرف مادرتان می کنید به همسرتان بگویید خوب الان وقتم در اختیار توست کجا دوست داری برویم؟ چه کار کنیم و ....اگر نیازهای زنان را بشناسید و برای برطرف کردن انها تلاش لازم را بکنید اطمینان داشته باشید زندگی تان ارام تر می شود .با تشکر از تماس شما