سلام.ایشان نباید به دنبال دادن جواب منطقی به آن آقا باشد ؛ آن آقا می خواهد قبول کند و می خواهد قبول نکند . باید خیلی صریح و محکم به ایشان جواب منفی بدهند و دیگر هم حاضر نشوند با ایشان صحبت کنند .اگر ایشان این ازدواج را بکند و بعد از مدتی کس دیگری همین حرف را به ایشان بزند ، چه خواهد کرد؟اگر خانمی ، این حرف را به شوهر دوستتان بزند ( بگوید که (تو بهترین مردی هستی که دنبالش می گردم ) ) ، آیا ایشان ناراحت نمی شود ؟اگر همین آقا پس از مدتی به این نتیجه برسد که اشتباه می کرده است و به دنبال دیگری برود ، دوست شما چه خواهد کرد ؟ مردی که به این راحتی زندگی دیگری را خراب می کند ، همسر خودش را که راحت تر رها خواهد کرد و راحت تر به دنبال دیگری می رود !و هزاران سوال بی جواب دیگر .به ایشان بگویید که محکم به زندگی خود بچسبند و مطلقا این گونه فکرها را نکنند ؛ حتی فکر کردنِ این گونه نیز گناهی بزرگ است .موفق باشید.
سلام مسئله ای که قصد دارم در رابطه با آن از شما مشورت بگیرم مربوط به خودم نیست بلکه مربوط به یکی از آشنایانم می باشد. دوست من در سن 22 سالگی ازدواج کرده و حدود 5 سالی می شود که متاهل می باشدو از لحاظ سطح مالی، تحصیلی و آرامش خانوادگی در سطح خوبی قرار دارد و به گفته ی خودش هیچ دلیلی برای اینکه کوچکترین ایرادی را به همسرش بگیرد پیدا نمی کند. اخیرا یکی از همکاران شوهرش که با هم مراوده خانوادگی دارند و مجرد هم می باشد و از همه لحاظ در مقایسه با شوهرش هیچ چیز که کم ندارد هیچ بلکه در برخی از موارد به گفته خودش عالی ترین هم می باشد، موضوعی را با وی مطرح کرده است و آن هم اینکه:
بیان کرده است که تو همان شخصی هستی که من از ابتدا به دنبال او بودم و تمام ویژگی هایی را که من برای همسر آینده ام در نظر داشتم در وجود تو می بینم. بیان این مطلب از طرف این آقا در ابتدا با پاسخی محکم از طرف دوست من مواجه شد و به او گفت که من متاهل هستم و همسرم را بسیار دوستم و از زندگی خود راضی هستم ولی در جواب به این پاسخ سوالی دیگر از طرف آقا مطرح شد و آن اینکه اگر دلیل تو برای این درخواست من فقط متاهل بودن است من این پاسخ را نمی پذیرم و باید یک پاسخ کاملا منطقی به من بدهی. حتی این برای اثبات علاقه خود به دوستم از هیچ تضمینی دریغ نمی کند و گفته است که من بهتر از همسر کنونی تو می توانم شرایط خوشبختی و پیشرفت تو را فراهم کنم.
بیان این مطالب سبب دگرگونی شدید دوستم از لحاظ روحی شده است تا آنجا که از موضع ابتدایی خویش کمی پایین آمده و به خودش می گوید من در زمانی که با همسرم ازدواج کردم هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ موقعیت تحصیلی و اجتماعی در جایگاهی که اکنون به سر می برم نبودم. پس می توانم به صورت توافقی و بدون اینکه غمی برای همسرم داشته باشد از او جدا شوم و بصورت کاملا شرعی و قانونی با این آقا ازدواج کنم. گاهی هم خودش را سرزنش می کند که چرا چنین فکری را دارد و کلا بر سر یک دوراهی بزرگ قرار گرفته است. البته باید بگویم بیشتر تفکر این دوستم به دنبال یافتن راهی برای راضی کردن آن آقا و ماندنش در زندگی با همسرش می باشد و بیشتر بدنبا جوابی برای آن آقا می گردد.لطفا راهنمایی کنید تا چگونه به این دوستم کمک کنم.ممنون
سلام.ایشان نباید به دنبال دادن جواب منطقی به آن آقا باشد ؛ آن آقا می خواهد قبول کند و می خواهد قبول نکند . باید خیلی صریح و محکم به ایشان جواب منفی بدهند و دیگر هم حاضر نشوند با ایشان صحبت کنند .اگر ایشان این ازدواج را بکند و بعد از مدتی کس دیگری همین حرف را به ایشان بزند ، چه خواهد کرد؟اگر خانمی ، این حرف را به شوهر دوستتان بزند ( بگوید که (تو بهترین مردی هستی که دنبالش می گردم ) ) ، آیا ایشان ناراحت نمی شود ؟اگر همین آقا پس از مدتی به این نتیجه برسد که اشتباه می کرده است و به دنبال دیگری برود ، دوست شما چه خواهد کرد ؟ مردی که به این راحتی زندگی دیگری را خراب می کند ، همسر خودش را که راحت تر رها خواهد کرد و راحت تر به دنبال دیگری می رود !و هزاران سوال بی جواب دیگر .به ایشان بگویید که محکم به زندگی خود بچسبند و مطلقا این گونه فکرها را نکنند ؛ حتی فکر کردنِ این گونه نیز گناهی بزرگ است .موفق باشید.