سلام خسته نباشید من نگین هستم ساکن تهران متاهل و دارای دو فرزند چند وقت پیش حدود 10ماه قبل با آقای55ساله ای از طریق اینترنت اشنا شدم اول باهم صحبت میکردیم اون موقع من پدرم رو تازه ازدست داده بودم و غمگین بودم این اشنایی منو تحت تاثیر قرار داد کم کم با هم خیلی خودمونی شدیم طوری که همه چیز هم دیگر رو میدونستیم بعد از مدتی یکدیگر رو دیدیم با هم خیلی دوست شدیم اون برای من مثل یه برادر بزرگتر بود و همیشه منو راهنمایی میکرد همیشه تو شادی و غم بامن بود ولی الان مدت یک ماهه که اون از این جا رفته و از هم دور هستیم برای ماموریت کاری به خارج رفته شاید مدت ها دیگه نتونم ببینمش این خیلی منو عذاب میده همش بی قراری میکنم و بهانه میگیرم باهاش در ارتباط هستم ولی دوری اون منو داغون کرده و زندگیم هم تحت تاثیر قرار گرفته همش گریه میکنم و کلافه هستم خیلی نگرانم بی خودی میخندم و بی خودی گریه میکنم همش سردرد دارم فکر میکنم پشتوانه خودم رو از دست دادم من خیلی دوستش داشتم و مثل یه برادر بهش تکیه کرده بودم الان که نیست داغونم لطفا منو راهنمایی کنید که چه جوری اروم بگیرم قبلا از راهنمایی شما سپاسگزارم
سلام. دوست گرامی ، مطلبی را که خدمتتان می گویم ، اگر چه باعث ناراحتی شما می شود ، اما به نفع زندگیتان می باشد ؛ خدا را شکر کنید که ایشان رفته اند . معمولا انتهای این نوع رفاقت ها - اگر چه اولش صرفا یک رابطه ی دوستی است – اما به از هم پاشیدن زندگی ها می انجامد . این نوع احساسی که شما به ایشان دارید اگر بازهم ادامه پیدا می کرد ، تجربه نشان داده است که در زندگی زناشویی شما اثر می گذاشت .سعی کنید به جای آن که به دنبال رسیدن به ایشان باشید ، به دنبال کم کردن احساستان نسبت به ایشان باشید ؛ خود را به سرگرمی هایی مشغول کنید و به هیچ عنوان به ایشان فکر نکنید .
عنوان سوال:

سلام
خسته نباشید من نگین هستم ساکن تهران متاهل و دارای دو فرزند چند وقت پیش حدود 10ماه قبل با آقای55ساله ای از طریق اینترنت اشنا شدم اول باهم صحبت میکردیم اون موقع من پدرم رو تازه ازدست داده بودم و غمگین بودم این اشنایی منو تحت تاثیر قرار داد کم کم با هم خیلی خودمونی شدیم طوری که همه چیز هم دیگر رو میدونستیم بعد از مدتی یکدیگر رو دیدیم با هم خیلی دوست شدیم اون برای من مثل یه برادر بزرگتر بود و همیشه منو راهنمایی میکرد همیشه تو شادی و غم بامن بود ولی الان مدت یک ماهه که اون از این جا رفته و از هم دور هستیم برای ماموریت کاری به خارج رفته شاید مدت ها دیگه نتونم ببینمش این خیلی منو عذاب میده همش بی قراری میکنم و بهانه میگیرم باهاش در ارتباط هستم ولی دوری اون منو داغون کرده و زندگیم هم تحت تاثیر قرار گرفته همش گریه میکنم و کلافه هستم خیلی نگرانم بی خودی میخندم و بی خودی گریه میکنم همش سردرد دارم فکر میکنم پشتوانه خودم رو از دست دادم من خیلی دوستش داشتم و مثل یه برادر بهش تکیه کرده بودم الان که نیست داغونم لطفا منو راهنمایی کنید که چه جوری اروم بگیرم قبلا از راهنمایی شما سپاسگزارم


پاسخ:

سلام. دوست گرامی ، مطلبی را که خدمتتان می گویم ، اگر چه باعث ناراحتی شما می شود ، اما به نفع زندگیتان می باشد ؛ خدا را شکر کنید که ایشان رفته اند . معمولا انتهای این نوع رفاقت ها - اگر چه اولش صرفا یک رابطه ی دوستی است – اما به از هم پاشیدن زندگی ها می انجامد . این نوع احساسی که شما به ایشان دارید اگر بازهم ادامه پیدا می کرد ، تجربه نشان داده است که در زندگی زناشویی شما اثر می گذاشت .سعی کنید به جای آن که به دنبال رسیدن به ایشان باشید ، به دنبال کم کردن احساستان نسبت به ایشان باشید ؛ خود را به سرگرمی هایی مشغول کنید و به هیچ عنوان به ایشان فکر نکنید .





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین