سلام،ممنون از راهنماییتان اما کمی کلی بود و فکر می کنم شما دقیقا متوجه سوال من نشدید: من به اشتباهات خانوادم معترفم و به همسرم هم حق میدم اما حرف من منزوی بودن همسرم و عدم ارتباط با دیگران است و البته مساوی نبودن رفتارش با خانواده هامون یعنی به راحتی منزل مادرش میریم در هفته شاید یک بار و شایدم اصلا منزل مادر من نریم اما 2 بار یا شایدم بیشتر منزل مادرشیم و گاها شب آنجا می مانیم من عذاب می کشم وقتی خانوادم منو منزل مادرشوهرم پیدا می کنند من اجازه نمیدم چیزی به همسرم منتقل بشه اما از حرفاشون که میگن تو همش اونجایی،تو دختر اونایی،باید فلان روز اینجا باشی ...دیگه خسته شدم.والدینم دلشون برای پسرم تنگ میشه و بدون اینکه بخوان به من زور میگن. جالب اینجاست که در خانواده ی همسرم برادر شوهرم وضعیتی مثل من دارد یعنی خانواده معتقدند خانواده ی همسرش برایش اولویت دارد و همه ی خوشیها و شادیهایش با آنهاست چند بار این را به همسرم گفتم که خانواده ی من در مورد من مثل شما در مورد برادرت فکر می کنند اما او گفت اصلا اینطور نیست تو در کنار آنها هستی همسرم می گوید فقط از خواهرم بدش می آید و دیگه از سایر اعضای خانوادم دلخور نیست اما رفتارش چیز دیگه ای نشان می دهد با هیچ یک از اعضای فامیل خودش و من رفت و آمد نمی کند مگر گهگاهی ما یه جمع دوستانه داشتیم که هر ماه دور هم جمع می شدیم اما حالا به دلیل اینکه از یکی دو نفر آنها دلخوری درونی دارد آنجا هم نمی آید من هم دلم نمی خواهد بدون او جایی حضور پیدا کنم و نمیروم کم حوصله است برادرش دو قلو دارد وقتی منزل مادرش باشند قاتی می کند و میرویم خانه چون حوصله ی سرو صدا ندارد نگرانی من وقتی بیشتر می شود که رفتارهایی در او می بینم که مانند پدرش است چون پدرش افسردگی شدید دارد و البته اصلا اخلاقهای خوبی ندارد مثلا:وقتی باردار بودم کوچکترین کمکی بهم نمیکرد ،در بچه داری ذره ای کمک نمی کند حتی اگر جلوی چشمانش بیمار باشم ،توقع دارد همه ی کارهایش را من بکنم مثل یک بچه ،و از همه بدتر همه ی کارهایش را توجیه می کند و طوری رفتار می کند که انگار عقل کل است و من اصلا نمی فهمم البته خصوصیات خوب کم ندارد اما اینها مواردی هستند که دلم می خواهد پیش از بزرگتر شدن فرزندمان حل شود تا او مانند پدرش نشود. ببخشید که طولانی شد.ممنون
سلام .اگر به دنبال این هستید که مشکل کمروئی همسرتان را حل کنید و یا پیشگیری از بعضی از مشکلات حاد ایشان بکنید ، لازم است که چند جلسه با همسرتان نزد مشاور بروید ، چون چنین مشکلاتی نیازمندبه زمان و پیگیری می باشد .اما برای آنکه بتوانید رفتارهای اشتباه همسرتان را اصلاح کنید ، به روشی که عرض می کنم عمل کنید :فکر کنید و ببینید که مهمترین و در عین حال ساده ترین خواسته ای که از همسرتان دارید و انجام آن برای همسرتان آسان است و اگر از او بخواهید ، قاعدتا انجام خواهد داد ،چیست . ( مثلا هفته ای یک بار به منزل مادرتان بیاید یا ... ). فرصتی را با همسرتان خلوت کنید . مثلا بگویید (می توانی چند دقیقه به حرفهایم گوش کنی ؟ ) . سعی کنید که موقعیتی کاملا عاطفی بر قرار کنید ( مثلا دستهای او را در دست بگیرید و ..) . ابتدا از ایشان بپرسید که آیا از شما خواسته یا انتظاری دارند ؟ بعد از این که ایشان گفتند ، شما خواسته ی خود را به ایشان بگویید .نکته ی بسیار مهم این است که وقتی همسرتان خواست شما را انجام داد ، هم از او تشکر کنید و هم احساس خود را از بابت انجام شدن آن کار به همسرتان منتقل کنید که ایشان هم از تأثیر کارش در گرم شدن زندگی اطلاع پیدا کند و هم به انجام آن ترغیب شود.چنین جلسه ای باید هر چند وقت یک بار تشکیل گردد و شما خواسته های خود را به تدریج به ایشان بگویید .موفق باشید.
عنوان سوال:

سلام،ممنون از راهنماییتان اما کمی کلی بود و فکر می کنم شما دقیقا متوجه سوال من نشدید:
من به اشتباهات خانوادم معترفم و به همسرم هم حق میدم اما حرف من منزوی بودن همسرم و عدم ارتباط با دیگران است و البته مساوی نبودن رفتارش با خانواده هامون یعنی به راحتی منزل مادرش میریم در هفته شاید یک بار و شایدم اصلا منزل مادر من نریم اما 2 بار یا شایدم بیشتر منزل مادرشیم و گاها شب آنجا می مانیم من عذاب می کشم وقتی خانوادم منو منزل مادرشوهرم پیدا می کنند من اجازه نمیدم چیزی به همسرم منتقل بشه اما از حرفاشون که میگن تو همش اونجایی،تو دختر اونایی،باید فلان روز اینجا باشی ...دیگه خسته شدم.والدینم دلشون برای پسرم تنگ میشه و بدون اینکه بخوان به من زور میگن.
جالب اینجاست که در خانواده ی همسرم برادر شوهرم وضعیتی مثل من دارد یعنی خانواده معتقدند خانواده ی همسرش برایش اولویت دارد و همه ی خوشیها و شادیهایش با آنهاست چند بار این را به همسرم گفتم که خانواده ی من در مورد من مثل شما در مورد برادرت فکر می کنند اما او گفت اصلا اینطور نیست تو در کنار آنها هستی
همسرم می گوید فقط از خواهرم بدش می آید و دیگه از سایر اعضای خانوادم دلخور نیست اما رفتارش چیز دیگه ای نشان می دهد
با هیچ یک از اعضای فامیل خودش و من رفت و آمد نمی کند مگر گهگاهی
ما یه جمع دوستانه داشتیم که هر ماه دور هم جمع می شدیم اما حالا به دلیل اینکه از یکی دو نفر آنها دلخوری درونی دارد آنجا هم نمی آید من هم دلم نمی خواهد بدون او جایی حضور پیدا کنم و نمیروم
کم حوصله است برادرش دو قلو دارد وقتی منزل مادرش باشند قاتی می کند و میرویم خانه چون حوصله ی سرو صدا ندارد
نگرانی من وقتی بیشتر می شود که رفتارهایی در او می بینم که مانند پدرش است چون پدرش افسردگی شدید دارد و البته اصلا اخلاقهای خوبی ندارد مثلا:وقتی باردار بودم کوچکترین کمکی بهم نمیکرد ،در بچه داری ذره ای کمک نمی کند حتی اگر جلوی چشمانش بیمار باشم ،توقع دارد همه ی کارهایش را من بکنم مثل یک بچه ،و از همه بدتر همه ی کارهایش را توجیه می کند و طوری رفتار می کند که انگار عقل کل است و من اصلا نمی فهمم
البته خصوصیات خوب کم ندارد اما اینها مواردی هستند که دلم می خواهد پیش از بزرگتر شدن فرزندمان حل شود تا او مانند پدرش نشود.
ببخشید که طولانی شد.ممنون


پاسخ:

سلام .اگر به دنبال این هستید که مشکل کمروئی همسرتان را حل کنید و یا پیشگیری از بعضی از مشکلات حاد ایشان بکنید ، لازم است که چند جلسه با همسرتان نزد مشاور بروید ، چون چنین مشکلاتی نیازمندبه زمان و پیگیری می باشد .اما برای آنکه بتوانید رفتارهای اشتباه همسرتان را اصلاح کنید ، به روشی که عرض می کنم عمل کنید :فکر کنید و ببینید که مهمترین و در عین حال ساده ترین خواسته ای که از همسرتان دارید و انجام آن برای همسرتان آسان است و اگر از او بخواهید ، قاعدتا انجام خواهد داد ،چیست . ( مثلا هفته ای یک بار به منزل مادرتان بیاید یا ... ). فرصتی را با همسرتان خلوت کنید . مثلا بگویید (می توانی چند دقیقه به حرفهایم گوش کنی ؟ ) . سعی کنید که موقعیتی کاملا عاطفی بر قرار کنید ( مثلا دستهای او را در دست بگیرید و ..) . ابتدا از ایشان بپرسید که آیا از شما خواسته یا انتظاری دارند ؟ بعد از این که ایشان گفتند ، شما خواسته ی خود را به ایشان بگویید .نکته ی بسیار مهم این است که وقتی همسرتان خواست شما را انجام داد ، هم از او تشکر کنید و هم احساس خود را از بابت انجام شدن آن کار به همسرتان منتقل کنید که ایشان هم از تأثیر کارش در گرم شدن زندگی اطلاع پیدا کند و هم به انجام آن ترغیب شود.چنین جلسه ای باید هر چند وقت یک بار تشکیل گردد و شما خواسته های خود را به تدریج به ایشان بگویید .موفق باشید.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین