با سلام خانم خوب ، خاصیت زندگی مشترک این هست که زن و شوهر به خوبی از ریزترین ویژگیهای مثبت و منفی هم با خبرند و شاید هیچ بشری مثل همسر به ما نزدیک نباشد . پس اگر قرار باشد بر نقاط ضعف هم تمرکز شود ، قطع به یقین مطمئن باشید صدماتی که از این گفتگو و بحث حاصل میشود ، بسیار سنگین خواهد بود و رابطه تنها جنبه فرسایشی خواهد داشت و زن و شوهر عذابی بزرگ برای هم خواهند بود . اگر همسرتان آگاه نیست شما بهتر هست تغییر را شروع کنید و مطمئن باشید با تغییر شما او هم ناچار به تغییر خواهد شد . روند گفتگو را تغییر بدهید . به جای تاکید بر نقاطضعف و جنگ قدرت صحبت را پیرامون نقاط قوت هم سوق بدهید . اجازه دهید او خودش را بالا تر ببیند . فکر میکنید او نمیداند خودش و خانواده اش چه ضعفهایی دارد . با گذشت شما، فکر میکنید محسنات شما از بین میرود . من قصد نصیحت ندارم ، اما مطمئن هستم اگر این روند ادامه پیدا کند و شما نخواهید ویژگیهای مثبت هم را قبول کنید و متذکر شوید روزی فراخواهد رسید که اعتماد به نفس همدیگر را تخریب کرده باشید و روابطتان سرد و احساست منفیتان از هم آنقدر زیاد شود که برگشت به حالت قبل بسیار دشوار شود . اینبار که او صحبت از محسنات خود نمود تائیدش نمایید . مطمئن باشید بعد از اینکه اعتماد قلبی به سخنان شما در گذر زمان پیدا نمود ، آنوقت تعریف از شما را تهدید برای خودش نمیداند و روابط شکل درست خودش را خواهد گرفت .شم مطمئنا هردو نفرتان نیاز به تائید همدیگر دارید ، این مهم را از هم دریغ نکنید .با آرزوی بهترینها برای شما و همسر گرامیتان
با سلام و خسته نباشید. حدود یک ماهه که عقد کردم اما تو همین مدت کم سه چهار بار دعوامون شده،و علتش هم اعتماد به نفس بیخود شوهرمه. هر چی دارم مقایسه میکنم چه از لحاظ تحصیلی،شغلی خونوادگی و هر چیه دیگه اگه من بالاتر نباشم اصلا پایین تر نیستم اما شوهرم حداقل روزی یه بار بهم میگه کلاس ما حداقل 15 سال از شما جلوتره،در حالی که چون اینطور نیست کلا به هم میریزم وقتی هم بهش میگم ناراحت شدم میگه مهم نیست و واقعا هم براش مهم نیست،انقد خودخواه و خودپسند و لجبازه که حالم ازش بهم میخوره،اصلا متوجه خوبیها و امتیازات من نیست فکر میکنه خودش میتونه هر حرفی بزنه و هر کاری بکنه اما من باید مواظب تک تک کلماتی باشم که دارم میگم و الا قشغرغی راه میندازه که آخرشم من باید عذرخواهی کنم.باور کنید خانم دکتر هرچی بخواد بهم میگه ولی انتظار داره من هم کر باشم هم لال. هرچیم با محبت و زبون خوش بهش میگم بی اثره.دارم دیوونه میشم به نظرتون با یه همچین آدمی چیکار میشه کرد؟ خودم که فکر میکنم کمبود داره و به زور میخواد خودشو باکلاس نشون بده. ممنونم از راهنماییتون
با سلام خانم خوب ، خاصیت زندگی مشترک این هست که زن و شوهر به خوبی از ریزترین ویژگیهای مثبت و منفی هم با خبرند و شاید هیچ بشری مثل همسر به ما نزدیک نباشد . پس اگر قرار باشد بر نقاط ضعف هم تمرکز شود ، قطع به یقین مطمئن باشید صدماتی که از این گفتگو و بحث حاصل میشود ، بسیار سنگین خواهد بود و رابطه تنها جنبه فرسایشی خواهد داشت و زن و شوهر عذابی بزرگ برای هم خواهند بود . اگر همسرتان آگاه نیست شما بهتر هست تغییر را شروع کنید و مطمئن باشید با تغییر شما او هم ناچار به تغییر خواهد شد . روند گفتگو را تغییر بدهید . به جای تاکید بر نقاطضعف و جنگ قدرت صحبت را پیرامون نقاط قوت هم سوق بدهید . اجازه دهید او خودش را بالا تر ببیند . فکر میکنید او نمیداند خودش و خانواده اش چه ضعفهایی دارد . با گذشت شما، فکر میکنید محسنات شما از بین میرود . من قصد نصیحت ندارم ، اما مطمئن هستم اگر این روند ادامه پیدا کند و شما نخواهید ویژگیهای مثبت هم را قبول کنید و متذکر شوید روزی فراخواهد رسید که اعتماد به نفس همدیگر را تخریب کرده باشید و روابطتان سرد و احساست منفیتان از هم آنقدر زیاد شود که برگشت به حالت قبل بسیار دشوار شود . اینبار که او صحبت از محسنات خود نمود تائیدش نمایید . مطمئن باشید بعد از اینکه اعتماد قلبی به سخنان شما در گذر زمان پیدا نمود ، آنوقت تعریف از شما را تهدید برای خودش نمیداند و روابط شکل درست خودش را خواهد گرفت .شم مطمئنا هردو نفرتان نیاز به تائید همدیگر دارید ، این مهم را از هم دریغ نکنید .با آرزوی بهترینها برای شما و همسر گرامیتان