باسلام و خسته نباشید من دو ساله که عقد کردم و 4 ماهه که عروسی کردم موقعیت من و شوهرم به این ترتیب هست: من لیسانس و کارمند شرکت خصوصی با حقوق پایه شوهرم دیپلم و انباردار یک شرکت با حقوق پایه شوهرم از لحاظ مالی قبلا خیلی مشکل داشت و الان به خاطر عروسی و ... خرج اضافی بدهی داره و من البته خیلی کمکش کردم برای خریدن ماشینش و قسط بانک و ... ما پیش مادر شوهرم زندگی میکنیم سوال من اینه که شوهرم خیلی ساکت هست و زیاد حرف نمیزنه البته از لحاظ جنسی خیلی گرم هست و تقریبا هرروز از من میخواد که باهاش باشم اما خیلی کم حرف هست و خیلی وقتها به من میگه من عرضه ندارم شوهر خوبی نبودم انتظاراتتو برآورده نکردم و از این حرفها من هیچ چیزی ازش نمیخوام حتی روز تولدم و روز زن برای من هیچ کادویی نخرید دریغ از یک گل هزار تومنی اما من چیزی بهش نگفتم باور کنید اون خیلی وقتها از من قیافه میگیره و قهر میکنه غذاشو نمیخوره ولی هرموقع دلش میخواد رابطه داشته باشه به من محبت میکنه تو چند دقیقه کارش تموم میشه و دوباره شروع میکنه به عادت همیشگیش من ازش انتظار محبت دارم اما اون اصلا اهمیت نمیده من دندونم درد میکنه اصلا اهمیت نمیده مریض میشم عین خیالش نیست زیاد کار میکنم اما اصلا تو کار خونه کمکم نمیکنه حتی تو جمع کردن میز شام و ... اصلا بعد شام تشکر هم نمیکنه انگار وظیفه من هست که هم بیرون کار کنم هم تو خونه کلفتی اقارو بکنم احساس میکنم نسبت به من خیلی بیتفاوت شده من خیلی ناراحتم چند روز پیش باهم بحثمون شد به من گفت که تو منت درست کردن غذارو سرم میزاری خیلی شدید دعوامون شد و من رفتم سراغ قرص که خودمو بکشم من واقعا احساس بدی دارم خواهش میکنم راهنماییم کنید من بهش میگم دوست دارم اما اون میگه میدونم منم دوست دارم خیلی کم هست روزهایی که به من با محبت بگه دوست دارم اصلا بعد عروسیمون تا بحال برام یک گل هم نخریده هیچی کادو به من نداده پولش کمه اما نه اینکه نتونه حتی یه شاخه گل بخره به من میگه نمیتونم ناراحتی تورو ببینم دائما به من میگه غلط کردم ناراحتت کردم منو ببخش اما باز فرداش روز از نو من همیشه با محبت باهاش حرف میزنم اما خوب بعضی وقتها عصبانیم میکنه و من مجبورم ازش قیافه بگیرم من خیلی خسته میشم بعد اینکه از محل کارم میام خونه خواهش میکنم کمکم کنید اجرتون با خدا
سلام. دوست گرامی ، ممکن است که همسرتان ، بسیاری از اشتباهاتی را که شما فرموده اید ، اصلا ندانند ؛ لازم است که شما به ایشان یاد بدهید وانتظار نداشته باشید که خود ایشان بلد باشند برای آنکه بتوانید رفتارهای اشتباه همسرتان را اصلاح کنید ، و مهمتر از همه بتوانید شیوه محبت کردن را به ایشان یاد بدهید به روشی که عرض می کنم عمل کنید .فکر کنید و ببینید که مهمترین و در عین حال ساده ترین خواسته ای که از همسرتان دارید و انجام آن برای همسرتان آسان است و اگر از او بخواهید ، قاعدتا انجام خواهد داد ،چیست . ( مثلا هر زمان که از سر کار می آیی همدیگر را در آغوش بگیریم و ببوسیم یا ... ). دقت کنید که یک خواسته ی ساده و بنیادین اگر چه ممکن است که تأثیر ابتدایی آن کم باشد ، اما می تواند به مرور مشکل را حل کند ( مثلا اگر ایشان ابراز محبت بدنی به شما نمی کنند ، با در آغوش گرفتن وبوسیدن شما ، این کار را یاد می گیرد ) . فرصتی را با همسرتان خلوت کنید . مثلا بگویید (می توانی چند دقیقه به حرفهایم گوش کنی ؟ ) . سعی کنید که موقعیتی کاملا عاطفی بر قرار کنید ( مثلا دستهای او را در دست بگیرید و ..) . ابتدا از ایشان بپرسید که آیا از شما خواسته یا انتظاری دارند ؟ بعد از این که ایشان گفتند ، شما خواسته ی خود را به ایشان بگویید .نکته ی بسیار مهم این است که وقتی همسرتان خواست شما را انجام داد ، هم از او تشکر کنید و هم احساس خود را از بابت انجام شدن آن کار به همسرتان منتقل کنید که ایشان هم از تأثیر کارش در گرم شدن زندگی اطلاع پیدا کند و هم به انجام آن ترغیب شود.دقت کنید که چنین جلسه ای باید هرچند وقت یک بار تشکیل گردد و شما خواسته های خود را به تدریج به ایشان بگویید.موفق باشید .
عنوان سوال:

باسلام و خسته نباشید
من دو ساله که عقد کردم و 4 ماهه که عروسی کردم موقعیت من و شوهرم به این ترتیب هست:
من لیسانس و کارمند شرکت خصوصی با حقوق پایه
شوهرم دیپلم و انباردار یک شرکت با حقوق پایه
شوهرم از لحاظ مالی قبلا خیلی مشکل داشت و الان به خاطر عروسی و ... خرج اضافی بدهی داره و من البته خیلی کمکش کردم برای خریدن ماشینش و قسط بانک و ...
ما پیش مادر شوهرم زندگی میکنیم
سوال من اینه که شوهرم خیلی ساکت هست و زیاد حرف نمیزنه البته از لحاظ جنسی خیلی گرم هست و تقریبا هرروز از من میخواد که باهاش باشم اما خیلی کم حرف هست و خیلی وقتها به من میگه من عرضه ندارم شوهر خوبی نبودم انتظاراتتو برآورده نکردم و از این حرفها من هیچ چیزی ازش نمیخوام حتی روز تولدم و روز زن برای من هیچ کادویی نخرید دریغ از یک گل هزار تومنی اما من چیزی بهش نگفتم باور کنید اون خیلی وقتها از من قیافه میگیره و قهر میکنه غذاشو نمیخوره ولی هرموقع دلش میخواد رابطه داشته باشه به من محبت میکنه تو چند دقیقه کارش تموم میشه و دوباره شروع میکنه به عادت همیشگیش
من ازش انتظار محبت دارم اما اون اصلا اهمیت نمیده من دندونم درد میکنه اصلا اهمیت نمیده مریض میشم عین خیالش نیست زیاد کار میکنم اما اصلا تو کار خونه کمکم نمیکنه حتی تو جمع کردن میز شام و ... اصلا بعد شام تشکر هم نمیکنه انگار وظیفه من هست که هم بیرون کار کنم هم تو خونه کلفتی اقارو بکنم
احساس میکنم نسبت به من خیلی بیتفاوت شده من خیلی ناراحتم چند روز پیش باهم بحثمون شد به من گفت که تو منت درست کردن غذارو سرم میزاری خیلی شدید دعوامون شد و من رفتم سراغ قرص که خودمو بکشم من واقعا احساس بدی دارم خواهش میکنم راهنماییم کنید من بهش میگم دوست دارم اما اون میگه میدونم منم دوست دارم خیلی کم هست روزهایی که به من با محبت بگه دوست دارم اصلا بعد عروسیمون تا بحال برام یک گل هم نخریده هیچی کادو به من نداده پولش کمه اما نه اینکه نتونه حتی یه شاخه گل بخره به من میگه نمیتونم ناراحتی تورو ببینم دائما به من میگه غلط کردم ناراحتت کردم منو ببخش اما باز فرداش روز از نو
من همیشه با محبت باهاش حرف میزنم اما خوب بعضی وقتها عصبانیم میکنه و من مجبورم ازش قیافه بگیرم من خیلی خسته میشم بعد اینکه از محل کارم میام خونه
خواهش میکنم کمکم کنید
اجرتون با خدا


پاسخ:

سلام. دوست گرامی ، ممکن است که همسرتان ، بسیاری از اشتباهاتی را که شما فرموده اید ، اصلا ندانند ؛ لازم است که شما به ایشان یاد بدهید وانتظار نداشته باشید که خود ایشان بلد باشند برای آنکه بتوانید رفتارهای اشتباه همسرتان را اصلاح کنید ، و مهمتر از همه بتوانید شیوه محبت کردن را به ایشان یاد بدهید به روشی که عرض می کنم عمل کنید .فکر کنید و ببینید که مهمترین و در عین حال ساده ترین خواسته ای که از همسرتان دارید و انجام آن برای همسرتان آسان است و اگر از او بخواهید ، قاعدتا انجام خواهد داد ،چیست . ( مثلا هر زمان که از سر کار می آیی همدیگر را در آغوش بگیریم و ببوسیم یا ... ). دقت کنید که یک خواسته ی ساده و بنیادین اگر چه ممکن است که تأثیر ابتدایی آن کم باشد ، اما می تواند به مرور مشکل را حل کند ( مثلا اگر ایشان ابراز محبت بدنی به شما نمی کنند ، با در آغوش گرفتن وبوسیدن شما ، این کار را یاد می گیرد ) . فرصتی را با همسرتان خلوت کنید . مثلا بگویید (می توانی چند دقیقه به حرفهایم گوش کنی ؟ ) . سعی کنید که موقعیتی کاملا عاطفی بر قرار کنید ( مثلا دستهای او را در دست بگیرید و ..) . ابتدا از ایشان بپرسید که آیا از شما خواسته یا انتظاری دارند ؟ بعد از این که ایشان گفتند ، شما خواسته ی خود را به ایشان بگویید .نکته ی بسیار مهم این است که وقتی همسرتان خواست شما را انجام داد ، هم از او تشکر کنید و هم احساس خود را از بابت انجام شدن آن کار به همسرتان منتقل کنید که ایشان هم از تأثیر کارش در گرم شدن زندگی اطلاع پیدا کند و هم به انجام آن ترغیب شود.دقت کنید که چنین جلسه ای باید هرچند وقت یک بار تشکیل گردد و شما خواسته های خود را به تدریج به ایشان بگویید.موفق باشید .





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین