سلام . دوست گرامی ، اگر به گذشته ی از زندگی خودتان نگاه کنید ، می بینید هر چه که بزرگتر می شوید ، لذت های بیشتری از زندگی می برید ( که قبلش نداشتید ) و در عین حال با مشکلات بیشتری هم روبرو می گردید . منظور من از این که ( اگر در ازدواج به دنبال این بوده اید که از زندگی لذت بیشتری ببرید و مشکلاتتان کمتر بشود اشتباه فکر کرده اید) ، نیز همین مطلب است ؛ با ازدواج لذتهایی را تجربه می کنید که قبلا تجربه نکرده اید و درعین حال با مشکلات جدیدتری هم روبرو می شوید .در نگاه کلی کسی در این دنیا برنده است که از لذتها استفاده کند و با مشکلات هم مبارزه کند و آنها را از پیش پا بردارد ؛ آنچه که باعث رشد افراد می شود ، همان مبارزه ی با مشکلات است و به تعبیری، اگر قرار بود مشکلی سر راه انسان نباشد ، شاید انگیزه ای برای تغییر نیز در انسان ایجاد نمی شد .شما تصمیم درستی گرفته اید . از این بابت مطمئن باشید . مشکل شما این است که زود ناامید می شوید ؛ نه باید به این زودی تسلیم مشکلات بشوید . صبر داشته باشید و حوصله کنید ؛ مورد مناسب نصیبتان خواهد شد .ما را هم دعا کنید .موفق باشید .
سلام
نماز و روزتون قبول
اقای دکتر شما در جواب کد سوال892555 گفتید (که اگر در ازدواج به دنبال این بوده اید که از زندگی لذت بیشتری ببرید و مشکلاتتان کمتر بشود اشتباه فکر کرده اید!!!!)
منظورتون چی؟!! پس اگه اینطوری هست خیلی ببخشید مگه عقلمون کمه که دستی دستی برای خودمون زحمت اظافی درست کنیم؟
اقای دکتر بیشتر از 30 تا خواستگار تا الان داشتم از دکتر و مهندس گرفته تا یه ادم دیپلمه ولی از هیچ کدوم خوشم نیومده بله همه بهم گفتن خود شما هم بهم گفتید که ادم سخت گیری هستم ولی از بدبختی من یا نمی دونم از روی چه مصلحتی خدا ی خواستگار فرستاد دم خونمون ارشد مدیریت داشت 33 ساله با ظاهر خوب به معنای واقعی کلمه تموم او ن چیزی بود که من از یه مرد به عنوان همسر می خواستم فوق العاده بود اونم من رو پسندیده بود ولی خوانوادم با این وصلا مخالفت کردند البته خیلی دیر یعنی بعد از 3 جلسه صحبت من با این اقا و به توافق رسیدن کامل ما تازه رفتن تحقیق و دیدند این اقا به درد من و خانوادم نمی خوره پدرشون چند بار ازدواچ کرده بودند مادرشونم 2 بار ازدواج کرده بودندالبته اینها رو گفته بودند ولی خوانوادم به خاطر تعریف اعتقادی که از این اقا شنیده بودند سعی کردند زود قضاوت نکنند ولی از اولم می تونستم حدس بزنم از لحاظ اعتقادی و مذهبی واسشون یه جور عار که دخترشون تو یه همجین خانواده ای بره بعد از تحقیقم مشخص شد که یکی از برادرای ناتنی این اقا هم 2 بار ازدواج کرده و خانواده بی اعتقادی داره و همسرهای برادر این اقا پیشش سر لخت می گردند باور کنید اینا واسه منم مهم بود یعنی خانواده واسه خودمم خیلی شرط بود ولی این اقا انقد ر شبیه اون چیزی بودند که من می خواستم نمیتونستم باور کنم که باید به خاطر خانوادیش ردش کنم همه ی خانوادمم قبول داشتند که خود این اقا بجه خیلی خوبی و حیفه که تواین خانوادست در نهایت اینا رو پیراهن عثمان کردند و گفتند تصمیم گیری ببا خودم ولی چه تصمیم گیری ای با زبون بی زبونی بهم فهموندند ازدواچ با این اقا یعنی بایکوت شدن از طرف خانواده اقای دکتر هنوزم باورم نمی شه این اتفاقات به این سرعت افتاده و من جواب رد به این اقا دادم به یکی از دوستام میگفتم که حال خودم از خودم واسه اینهمه عاقلانه برخورد کردن با این قضیه بهم می خوره من دختری قشنگیم باور کنید اشکم داره در میاد واسه این قشنگی هم خیلی ها بیرون با اینکه من با چادر و حجاب کامل بودم ازم دلبری می کردند ولی من واسه خاطر خدا ابروی پدرم و....
گند زدم به این دنیام به خاطر اون دنیام
سلام . دوست گرامی ، اگر به گذشته ی از زندگی خودتان نگاه کنید ، می بینید هر چه که بزرگتر می شوید ، لذت های بیشتری از زندگی می برید ( که قبلش نداشتید ) و در عین حال با مشکلات بیشتری هم روبرو می گردید . منظور من از این که ( اگر در ازدواج به دنبال این بوده اید که از زندگی لذت بیشتری ببرید و مشکلاتتان کمتر بشود اشتباه فکر کرده اید) ، نیز همین مطلب است ؛ با ازدواج لذتهایی را تجربه می کنید که قبلا تجربه نکرده اید و درعین حال با مشکلات جدیدتری هم روبرو می شوید .در نگاه کلی کسی در این دنیا برنده است که از لذتها استفاده کند و با مشکلات هم مبارزه کند و آنها را از پیش پا بردارد ؛ آنچه که باعث رشد افراد می شود ، همان مبارزه ی با مشکلات است و به تعبیری، اگر قرار بود مشکلی سر راه انسان نباشد ، شاید انگیزه ای برای تغییر نیز در انسان ایجاد نمی شد .شما تصمیم درستی گرفته اید . از این بابت مطمئن باشید . مشکل شما این است که زود ناامید می شوید ؛ نه باید به این زودی تسلیم مشکلات بشوید . صبر داشته باشید و حوصله کنید ؛ مورد مناسب نصیبتان خواهد شد .ما را هم دعا کنید .موفق باشید .