با سلام من دختری 22 ساله هستم با پسر داییم چند ماهی هست که نامزد کردم . البته فعلا محرم هستیم تا شناختمون بیستر بشه و بعد عقد کنیم . حقیقتش اینه که من مشکلات زیادی دارم این مشکلات هم شامل ویزگی های شخصیتی خودم میشه و هم در ارتباط با نامزدم . خیلی فکر کردم اما به نتیجه ای نرسیدم و حالا از شما میخوام کمکم کنید تا وضعیتم خرابتر نشه و نامزدم ازم دلگیرتر نشه. با اجازتون شماره گذاری میکنم: 1-نامزدم از من محبت و مهربونی میخواد و من به خاطر اینکه ریاضی خوندم خشکم و بلد نیستم بهش مهربونی کنم وهمینطور اون در راه دوریه و کمتر همذیگرو میبینیم نمیدونم واقعا باهاش چطور برخورد کنم .روزی چندبار بهش اسمس میدم اما اون به خاطر کارش فقط شبها میتونه جوابمو بده من اینو میدونم اما کارمو بارها و بارها تکرار میکنمو اونم شاکی میشه و بعد از گذشت چند ماه انقدر که من بهش زنگ زدم دیگه بهم زنگ نمیزنه و منتظر میمونه تا من بهش زنگ بزنم و من از این بابت اصلا احساس خوبی نزارم و حس میکنم نسبت بهم کمی سرد شده . 2-من آدم کاملا منفی گرایی هستم خودم به این قضیه کاملا واقفم اما هر کاری میکنم تا درست شم نمیشه از این قضیه هم منو هم نامزدم کلی اذیت میشم .براتون مثال میزنم مثلا نامزدم در تهران به خاطر کارش تنهاست به محض اینکه شب جوابمو نده ذهنم شروع میکنه به منفی بافی و تند تند بهش اسمس میدم و هر چی توی ذهنمه بهش میگم و ..... در خالی که هیچی نبوده و نامزدم مثلا خواب بوده 3-ببخشین که من انقدرطولش میدم و سر و چشم شمارو به درد آوردم. ارادم تو انجام کارام ضعیفه، تنبلم ،زودرنجم،از نظر جسمی هم خیلی ضعیفم و کلی چیزای دیگه .شاید شما بگین چون منفی باف هستم مسلمه که خودمو اینطور تعریف کنم اما حقیقتش اینه که وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم به خاطر حوادثی که تو دوره نوجوانیم و کودکیم اتفاق افتاده شخصیت کانمی از خودم ندارم و هر چی که دارم به خاطر تقلید از دیگران بوده .من ،شدم آدم دم دمی که چشمم به دهن دیگرانه و خودم از خودم چیزی ندارم. به محض این که هم چیز به خودم واگذار میشه خرابش میکنم حتی قدرت تصمیم گیری هم ندارم و هر لحظه یه جور حرف میزنم. بلاخره هر جوونی به سن من برای خودش ارزش هایی داره و به اونا پایبنده در حالی که من هیچی از خودم ندارم هیچی همیشه خواستم انسان کاملی باشم اما نشده و به خاطر همین اطرافیانم منو خوب شناختن و از اطرافم پراکنده شدن . من نمیخوام نامزدمو از دست بدم کمکم کنید.
سلام . دوست گرامی ، تمامی مشکلاتی را که فرمودید ، به راحتی ( البته به مرور زمان ) و با برقراری رابطه صمیمی با همسرتان قابل برطرف کردن می باشد .خشک بودن انسان ربطی به ریاضی خواندن انسان ندارد ، بلکه از ابتدای زندگی ( بواسطه ی محیط و ...) در فرد ایجاد می گردد و البته به سادگی قابل برطرف کردن می باشد . مهربونی کردن ، یادگرفتنی است و یاد گرفتن آنهم بسیار ساده است فقط باید دگمه اش را بزنید ! ابراز محبت زبانی؛ ( عزیزم دوستت دارم ) ، ( نمی بینمت دلم تنگ میشه ) ... . می توانید در پیامک های خود چنین جملاتی را بنویسید .ابراز محبت بدنی : دستان همسرتان را در دستانتان بگیرید ، با محبت به چشمانش نگاه کنید ، او را نوازش کنید و ...ابراز محبت عملی : از همسرتا ن بپرسید که از چه کارهایی ناراحت می شود و از چه کارهایی خوشحال می گردد و سعی کنید که آنها را رعایت کنید . بسیار ساده است ، کمی خجالت را کنار گذاشتن می خواهد . قول می دهم اگر شروع کنید ، خواهید دید که ساده اصلا سخت نیست و بقیه ی راه را راحت تر خواهید رفت .موفق باشید .
عنوان سوال:

با سلام
من دختری 22 ساله هستم با پسر داییم چند ماهی هست که نامزد کردم .
البته فعلا محرم هستیم تا شناختمون بیستر بشه و بعد عقد کنیم .
حقیقتش اینه که من مشکلات زیادی دارم این مشکلات هم شامل ویزگی های شخصیتی خودم میشه و هم در ارتباط با نامزدم .
خیلی فکر کردم اما به نتیجه ای نرسیدم و حالا از شما میخوام کمکم کنید تا وضعیتم خرابتر نشه و نامزدم ازم دلگیرتر نشه.
با اجازتون شماره گذاری میکنم:
1-نامزدم از من محبت و مهربونی میخواد و من به خاطر اینکه ریاضی خوندم خشکم و بلد نیستم بهش مهربونی کنم وهمینطور اون در راه دوریه و کمتر همذیگرو میبینیم نمیدونم واقعا باهاش چطور برخورد کنم .روزی چندبار بهش اسمس میدم اما اون به خاطر کارش فقط شبها میتونه جوابمو بده من اینو میدونم اما کارمو بارها و بارها تکرار میکنمو اونم شاکی میشه و بعد از گذشت چند ماه انقدر که من بهش زنگ زدم دیگه بهم زنگ نمیزنه و منتظر میمونه تا من بهش زنگ بزنم و من از این بابت اصلا احساس خوبی نزارم و حس میکنم نسبت بهم کمی سرد شده .
2-من آدم کاملا منفی گرایی هستم خودم به این قضیه کاملا واقفم اما هر کاری میکنم تا درست شم نمیشه از این قضیه هم منو هم نامزدم کلی اذیت میشم .براتون مثال میزنم مثلا نامزدم در تهران به خاطر کارش تنهاست به محض اینکه شب جوابمو نده ذهنم شروع میکنه به منفی بافی و تند تند بهش اسمس میدم و هر چی توی ذهنمه بهش میگم و .....
در خالی که هیچی نبوده و نامزدم مثلا خواب بوده
3-ببخشین که من انقدرطولش میدم و سر و چشم شمارو به درد آوردم.
ارادم تو انجام کارام ضعیفه، تنبلم ،زودرنجم،از نظر جسمی هم خیلی ضعیفم و کلی چیزای دیگه .شاید شما بگین چون منفی باف هستم مسلمه که خودمو اینطور تعریف کنم اما حقیقتش اینه که وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم به خاطر حوادثی که تو دوره نوجوانیم و کودکیم اتفاق افتاده شخصیت کانمی از خودم ندارم و هر چی که دارم به خاطر تقلید از دیگران بوده .من ،شدم آدم دم دمی که چشمم به دهن دیگرانه و خودم از خودم چیزی ندارم.
به محض این که هم چیز به خودم واگذار میشه خرابش میکنم حتی قدرت تصمیم گیری هم ندارم و هر لحظه یه جور حرف میزنم.
بلاخره هر جوونی به سن من برای خودش ارزش هایی داره و به اونا پایبنده در حالی که من هیچی از خودم ندارم هیچی
همیشه خواستم انسان کاملی باشم اما نشده و به خاطر همین اطرافیانم منو خوب شناختن و از اطرافم پراکنده شدن .
من نمیخوام نامزدمو از دست بدم کمکم کنید.


پاسخ:

سلام . دوست گرامی ، تمامی مشکلاتی را که فرمودید ، به راحتی ( البته به مرور زمان ) و با برقراری رابطه صمیمی با همسرتان قابل برطرف کردن می باشد .خشک بودن انسان ربطی به ریاضی خواندن انسان ندارد ، بلکه از ابتدای زندگی ( بواسطه ی محیط و ...) در فرد ایجاد می گردد و البته به سادگی قابل برطرف کردن می باشد . مهربونی کردن ، یادگرفتنی است و یاد گرفتن آنهم بسیار ساده است فقط باید دگمه اش را بزنید ! ابراز محبت زبانی؛ ( عزیزم دوستت دارم ) ، ( نمی بینمت دلم تنگ میشه ) ... . می توانید در پیامک های خود چنین جملاتی را بنویسید .ابراز محبت بدنی : دستان همسرتان را در دستانتان بگیرید ، با محبت به چشمانش نگاه کنید ، او را نوازش کنید و ...ابراز محبت عملی : از همسرتا ن بپرسید که از چه کارهایی ناراحت می شود و از چه کارهایی خوشحال می گردد و سعی کنید که آنها را رعایت کنید . بسیار ساده است ، کمی خجالت را کنار گذاشتن می خواهد . قول می دهم اگر شروع کنید ، خواهید دید که ساده اصلا سخت نیست و بقیه ی راه را راحت تر خواهید رفت .موفق باشید .





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین