با سلام وخسته نباشید خدمت اقای دکتر بهفر من 21 سالمه ودانشجوی نرم افزار هستم حدود 18 سالگی ازدواج کردم با پسری که 3سال باهاش دوست بودم (بعد از گذشت از همه سختی هاو مشکلات خانوادگی والدینم ساختن با همه نداریها و حرفها و زندگی در یک اتاق به مدت یک سال با مادر شوهرو تحمل همه خواسته ها و زیر پا گذاشتن همه ارزوهام که پشیمان نیستم چون فعلا شوهر خوبی دارم خدارو شکر که بیانش در اینجا خارج از حوصله است ولی شاید در مشاوره من تاثیر داشته باشه) حالا که دخترای همسنم رو میبینم واینکه من بچگی نکردم و حالا بعضی موقعها پشیمان میشم خیلی افسرده و عصبانی هستم از زندگی ام لذت نمیبرم با اینکه مشغول و سرگرم هم هستم دلم به حال شوهرم میسوزه که باید منو تحمل کنه حاضرم ازش جدا شم تا دنبال زندگی خودش بره تا بچه ای نداریم این رو به خودش نگفتم چون من به این نتیجه رسیدم که ما خیلی مشکل داریم چون درکی از هم وخواسته های هم نداریم و من هم مهارت های زندگی و همچنین از خود شناختی ندارم و نمیدونم که چی میخام ودر اخر از شما کمال تشکر را دارم و شرمنده ام اگر ایمیلم زیاد طولانی شد
سلام . دوست گرامی ، من مشکل شما را به صورت کامل متوجه نشدم . فرمودید که از دیدن دختران همسنتان و این که بچگی نکرده اید، ناراحت می شوید ؛ یعنی دوست داشتید که چه کارهایی می کردید و الان از نکردن آن پشیمان هستید ؟ چرا دلتان به حال شوهرتان می سوزد و چرا ایشان مجبور هستند که شما را تحمل کنند ؟ چه مشکلاتی با شوهرتان دارید که فکر می کنید که به درد هم نمی خورید ؟ لطفا سوالات فوق را پاسخ دهید تا راحت تر باهم گفتگو کنیم . ممنون
عنوان سوال:

با سلام وخسته نباشید خدمت اقای دکتر بهفر
من 21 سالمه ودانشجوی نرم افزار هستم حدود 18 سالگی ازدواج کردم با پسری که 3سال باهاش دوست بودم (بعد از گذشت از همه سختی هاو مشکلات خانوادگی والدینم
ساختن با همه نداریها و حرفها و زندگی در یک اتاق به مدت یک سال با مادر شوهرو تحمل همه خواسته ها و زیر پا گذاشتن همه ارزوهام که پشیمان نیستم چون فعلا شوهر خوبی دارم خدارو شکر که بیانش در اینجا خارج از حوصله است ولی شاید در مشاوره من تاثیر داشته باشه)
حالا که دخترای همسنم رو میبینم واینکه من بچگی نکردم و حالا بعضی موقعها پشیمان میشم خیلی افسرده و عصبانی هستم از زندگی ام لذت نمیبرم با اینکه مشغول و سرگرم هم هستم دلم به حال شوهرم میسوزه که باید منو تحمل کنه حاضرم ازش جدا شم تا دنبال زندگی خودش بره تا بچه ای نداریم این رو به خودش نگفتم چون من به این نتیجه رسیدم که ما خیلی مشکل داریم چون درکی از هم وخواسته های هم نداریم و من هم مهارت های زندگی و همچنین از خود شناختی ندارم و نمیدونم که چی میخام
ودر اخر از شما کمال تشکر را دارم و شرمنده ام اگر ایمیلم زیاد طولانی شد


پاسخ:

سلام . دوست گرامی ، من مشکل شما را به صورت کامل متوجه نشدم . فرمودید که از دیدن دختران همسنتان و این که بچگی نکرده اید، ناراحت می شوید ؛ یعنی دوست داشتید که چه کارهایی می کردید و الان از نکردن آن پشیمان هستید ؟ چرا دلتان به حال شوهرتان می سوزد و چرا ایشان مجبور هستند که شما را تحمل کنند ؟ چه مشکلاتی با شوهرتان دارید که فکر می کنید که به درد هم نمی خورید ؟ لطفا سوالات فوق را پاسخ دهید تا راحت تر باهم گفتگو کنیم . ممنون





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین