سلام.من دختری هستم 18 ساله که 3 ساله ازدواج کردم الانم یه دختر 9 ماهه دارم.از زندگیم راضی ام و هرگز احساس پشیمونی نمیکنم.من و شوهرم اولا خیلی خوب بودیم شوهرم تو کار خونه کمکم میکرد مهربون و با برنامه بود ولی الان عوض شده و به نظرمن مشکل مادرشه چون ما با مادر شوهرم اینا زندگی میکنیم اونا طبقه سومن وما دوم.دخالتاشون زیاد شده.شوهرم به حرفام گوش نمیده و بی برنامه شده مثلا 6 صبح میره سرکار تا 3 .3که اومد ناهارشو میخوره و تا 8 میخوابه تازه وقتی از خواب پامیشه همیشه بد اخلاقه و میگه نتونستم بخوابم بعد شام میخوریم و فیلم میبینیم بعدش شوهرم میره بالا پیش مامانش اینا تا 1 شب بعدشم که میاد باز وقت خوابه و اینا.مادرشوهرمم میگه خب بچه ام سرکار خسته اس دیگه!خسته شدم منم.شوهرم میگه هرروز برم بالا و بهشون سر بزنم منم دوس ندارم چون اون موقع هم بیشتر دخالت میکنن وهم هروقت برم بالا یا باید دروغ بگم بیام پایین یا برا شامو ناهارو صبحانه بالا باشم و تمام کاراشو بکنم.کمکم کنین.ممنونم.درضمن جواب سوالای منو تو قسمت عمومی بذارین.مرسی
با سلام خانم عزیز این مطالبی و تغییراتی که از همسرتان عنوان میکنید نشان میدهد همسرتان نیز به شدت تحت فشار، قرار دارد ، شما بهتر هست برای حل مشکل به هیچ وجه حالت گله و شکایت را نداشته باشید ، بلکه با اظهار عشقتان و نادیده گرفتن بدی ها و حتی بکارگیری عبارات مثبت همسرتان را با خودتان همراه کنید ، تا بدین شکل با هم راهکارها را تعریف کنید . مثلا به همسرتان بگویید میدانم مادرت از سر دلسوزی و عشق میخواهد ما بیشتر پیش آنها باشیم ، اما من دوست ندارم زیاد مزاخمشان بشوم و ترجیح میدهم بدین شکل حرمتها بیشتر بینمان حفظ شود ....یکی از رهکارهایی که میتوان توصیه نمود این هست که شما با داشتن برنامه هایی در زندگی خود مثلا یادگیری خیاطی میتوانید زمان خودتان را طبق برنامه تعریف کنید .با تعریف برنامه و ایجاد فعالیت هدفدار باعث میشوید که برنامه رفت و آمدتان نیز ناخودآگاه منظم شود . بدین شکل شاید بسیاری از مشکلات شما نیز حل شود . قطعا شما با یست در این مقطع بسیار با سیاست رفتار نمایید . عبارات کلامی محبت آمیز و گاهی نادیده گرفتن گفتار دیگران بسیار کمک کننده خواهد بود . موفق باشید
عنوان سوال:

سلام.من دختری هستم 18 ساله که 3 ساله ازدواج کردم الانم یه دختر 9 ماهه دارم.از زندگیم راضی ام و هرگز احساس پشیمونی نمیکنم.من و شوهرم اولا خیلی خوب بودیم شوهرم تو کار خونه کمکم میکرد مهربون و با برنامه بود ولی الان عوض شده و به نظرمن مشکل مادرشه چون ما با مادر شوهرم اینا زندگی میکنیم اونا طبقه سومن وما دوم.دخالتاشون زیاد شده.شوهرم به حرفام گوش نمیده و بی برنامه شده مثلا 6 صبح میره سرکار تا 3 .3که اومد ناهارشو میخوره و تا 8 میخوابه تازه وقتی از خواب پامیشه همیشه بد اخلاقه و میگه نتونستم بخوابم بعد شام میخوریم و فیلم میبینیم بعدش شوهرم میره بالا پیش مامانش اینا تا 1 شب بعدشم که میاد باز وقت خوابه و اینا.مادرشوهرمم میگه خب بچه ام سرکار خسته اس دیگه!خسته شدم منم.شوهرم میگه هرروز برم بالا و بهشون سر بزنم منم دوس ندارم چون اون موقع هم بیشتر دخالت میکنن وهم هروقت برم بالا یا باید دروغ بگم بیام پایین یا برا شامو ناهارو صبحانه بالا باشم و تمام کاراشو بکنم.کمکم کنین.ممنونم.درضمن جواب سوالای منو تو قسمت عمومی بذارین.مرسی


پاسخ:

با سلام خانم عزیز این مطالبی و تغییراتی که از همسرتان عنوان میکنید نشان میدهد همسرتان نیز به شدت تحت فشار، قرار دارد ، شما بهتر هست برای حل مشکل به هیچ وجه حالت گله و شکایت را نداشته باشید ، بلکه با اظهار عشقتان و نادیده گرفتن بدی ها و حتی بکارگیری عبارات مثبت همسرتان را با خودتان همراه کنید ، تا بدین شکل با هم راهکارها را تعریف کنید . مثلا به همسرتان بگویید میدانم مادرت از سر دلسوزی و عشق میخواهد ما بیشتر پیش آنها باشیم ، اما من دوست ندارم زیاد مزاخمشان بشوم و ترجیح میدهم بدین شکل حرمتها بیشتر بینمان حفظ شود ....یکی از رهکارهایی که میتوان توصیه نمود این هست که شما با داشتن برنامه هایی در زندگی خود مثلا یادگیری خیاطی میتوانید زمان خودتان را طبق برنامه تعریف کنید .با تعریف برنامه و ایجاد فعالیت هدفدار باعث میشوید که برنامه رفت و آمدتان نیز ناخودآگاه منظم شود . بدین شکل شاید بسیاری از مشکلات شما نیز حل شود . قطعا شما با یست در این مقطع بسیار با سیاست رفتار نمایید . عبارات کلامی محبت آمیز و گاهی نادیده گرفتن گفتار دیگران بسیار کمک کننده خواهد بود . موفق باشید





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین