حدود ده نفر در یک حلقه چاه و موتور مربوط به آن شریک هستند. همه شرکا توافق کرده اند موتور گازوئیلسوز آبکش را برقی کنند (چون برقی کردن به صرفه است) ولی یک... - استفتاء آیت الله مکارم شیرازی

مراجعه

مراجعه، نقل پرسش و پاسخ صورت گرفته بین گوینده و شخص دیگر، به صورت موجز و جذاب را می‌گویند.

موتور

موتور از القاب حضرت مهدی (علیه‌السلام) است.

الزام

واژه الزام ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • الزام (فقه)، يكي از قواعد مشهور فقهي• الزام (منطق)، ناگزير ساختن كسى به قبول يك حكم‌

توافق

وحدت نظر دو یا چند نفر بر امری و همچنین هم‌وِفق بودن دو یا چند عدد با یکدیگر را توافق گویند و از توافق به معنای نخست در ابواب عقود سخن رفته است و توافق به معنای دوم از اصطلاحات علم حساب می‏باشد که از آن به مناسبت در باب ارث یاد شده است.

حلقه

حلقه هر چیز دایره ای شکل می‌باشد. از آن به مناسبت در بابهای طهارت، حج و حدود نام برده‌اند.

راضی

رضایت به معنای خشنودی و خرسندی است که در باب بیع ، نکاح و ... به آن پرداخته شده است.

شریک

با یک تعریف منطقی برای عبادت می‌توان بر بسیاری از اختلافات با وهابیان در مورد توحید و شرک پایان بخشید.

صرفه

صرفه، عاجز کردن مخالفان از آوردن مثل قرآن به قدرت الهی؛ نه به سبب اعجاز ذاتی قرآن است.

برقی

برقی می‌تواند اشاره به یکی از عناوین زیر اشاره داشته باشد:

حاکم

حاکم، اصطلاحی با معانی مختلف در فقه، حقوق و اصول فقه. این کلمه در لغت به معانی قاضی، داور، فرمانروا، اجراکننده حکم و متصدی اداره یک ایالت یا بخش از جانب حکومت است. کاربرد «حاکم» در منابع فقهی و متون حقوقی به معنای لغوی و غیراصطلاحی رایج است. با وجود این، به سبب قیود و شروطی که برای برخی مصادیق آن، به ویژه در فقه امامی، ذکر شده، به یک اصطلاح تبدیل شده است، همچنان که در اصول فقه نیز معانی اصطلاحی خاصی دارد.

قبول

قبول این است که مشتری بگوید: «قبلت» یا «اشتریت» یا «ابتعت» و نظیر آنها، [۱] [۲]که مقابل ایجاب است.

نفر

نَفْر در لغت به معنی اعراض‏ كردن، پيش ‏دويدن، پراكنده ‏شدن و رم ‏كردن آمده است. [۱]

امر

آمر به معنای طلب کننده چیزی از کسی به صورت الزامی است.

چاه

آب چاه به آب حاصل از کندن گودال عمیق اطلاق می‌گردد و یکی از مطهرات است. فتوای علامه حلی در عدم نجس شدن آب چاه با ملاقات اشیاء نجس دیدگاه فقهی در این زمینه را تغییر داد.

الزام

واژه الزام ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • الزام (فقه)، يكي از قواعد مشهور فقهي• الزام (منطق)، ناگزير ساختن كسى به قبول يك حكم‌

زیان

خسارت‌ همان زیان است. از آن به مناسبت در بابهای زکات، خمس، تجارت، شرکت و مضاربه سخن گفته‌اند.

حاکم

حاکم، اصطلاحی با معانی مختلف در فقه، حقوق و اصول فقه. این کلمه در لغت به معانی قاضی، داور، فرمانروا، اجراکننده حکم و متصدی اداره یک ایالت یا بخش از جانب حکومت است. کاربرد «حاکم» در منابع فقهی و متون حقوقی به معنای لغوی و غیراصطلاحی رایج است. با وجود این، به سبب قیود و شروطی که برای برخی مصادیق آن، به ویژه در فقه امامی، ذکر شده، به یک اصطلاح تبدیل شده است، همچنان که در اصول فقه نیز معانی اصطلاحی خاصی دارد.

باعث

الباعِث، از نام‌های خداوند است.

ضرر

ضرر، مقابل نفع عبارت است از ورود نقصان در مال ، جان و آبرو ؛ واژه ضرر درباره آبرو کمتر به کار رفته است. [۱] [۲]