زمانی که عضوی از اعضای بدن ما قطع میشود و آن را دفن میکنند روح ما دیگر تعلق خاطری به آن عضو ندارد و هیچ متوجه پوسیدن و یا متلاشی شدن آن نمیشود و از متلاشی شدن آن عضو رنجش خاطری برای صاحب آن عضو نیست آیا بعد از مرگ و دفن کل بدن روح نسبت به بدن همینگونه بی تفاوت است یا تا مدتی تعلق خاطری وجود دارد و بعد از گذشت زمان از بین میرود؟
از روایات استفاده می شود که تا مدتی تعلق خاطر دارد ولی هر چه هست در آخرت روح و جسم به یکدیگر باز می گردند.
عنوان سوال:
زمانی که عضوی از اعضای بدن ما قطع میشود و آن را دفن میکنند روح ما دیگر تعلق خاطری به آن عضو ندارد و هیچ متوجه پوسیدن و یا متلاشی شدن آن نمیشود و از متلاشی شدن آن عضو رنجش خاطری برای صاحب آن عضو نیست آیا بعد از مرگ و دفن کل بدنروح نسبت به بدن همینگونه بی تفاوت است یا تا مدتی تعلق خاطری وجود دارد و بعد از گذشت زمان از بین میرود؟
پاسخ:
از روایات استفاده می شود که تا مدتی تعلق خاطر دارد ولی هر چه هست در آخرت روح و جسم به یکدیگر باز می گردند.
مرگ یعنی انتقال از دنیا به آخرت. مرگاز قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید. [۱] [۲]
روح
روح آفريدهای از عالم غیب است که از آن در بابهايی نظير طهارت، صلات، تجارت، صید و ذباحه و دیات سخن گفتهاند.
عضو
عضو به جزئی از بدن انسان گفته می شود.
قطع
قطع، اعتقاد جازم نسبت به یک چیز است.
دفن
دَفْنْ در فقه به معنای به خاکسپردن میت (شخصِ درگذشته) است. دفن میت پس از غُسل، کفن و خواندن نماز میت، مطابق با احکام شرعی انجام میشود. این عمل، واجب کفایی است.
بدن
بدن به معنای اندام و تن انسان یا حیوان می باشد که در باب هاى طهارت، صلاة، حج، تجارت، نکاح، صید و ذباحه و حدود از آن سخن رفته است.
اخرت
آخرت در اصطلاح قرآن، سنت و فرهنگ اسلامی به معنای «جهان دیگر» (جهان پس از مرگ) است که در برابر دنیا قرار دارد. آخرت جهانی است که در آن همه انسانها پاداش و کیفر کارهای خود را دریافت خواهند کرد. در همه ادیانِ مبتنی بر وحی، از آخرت به گونهای سخن رفته است.
خاطر
خواطر (جمع خاطر)، اصطلاحی در تصوف و عرفان ، به معنای اندیشه و خطابی که به سرعت بر دلِ سالک میگذرد بدون اینکه خود او اراده کرده باشد، هرچند قدرت دفع آن را از دل دارد.
روح
روح آفريدهای از عالم غیب است که از آن در بابهايی نظير طهارت، صلات، تجارت، صید و ذباحه و دیات سخن گفتهاند.
جسم
واژه جسم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • جسم فلسفی، از اقسام موجود بماهو موجود و از آن جهت که دستخوش تغییر میشود، موضوع علم طبیعی• جسم بسیط عنصری، هر یک از عناصر چهارگانه در حال خلوص و محوضت و عدم اختلاط با یکدیگر• جرم (ماده دارای جسمیت ملموس)، جرم به کسر جیم به معنای مواد دارای جسمیت• جسم تعلیمی، در مقابل جسم طبیعی