سلام . امید وارم که هر چه سریعتر بر خود مسلط شوید . نه پول و نه یک مرد دختر باز ، ارزش این را ندارند که شما زندگی خود را به خاطرشان خراب کنید . فدای سرتان . خود را پیدا کنید . قابلیتهای خود را شکوفا کنید . شما جوان هستید و به راحتی می توانید زندگی خوبی را برای خود رقم بزنید . آرامش شما در محبت کردن بدون قید و شرط به دیگران به راحتی قابل بازیابی است ؛ تا آنجا که می توانید به دیگران محبت کنید و البته هیچ انتظاری نداشته باشید که آنها محبت شما را پاسخ دهند . مهترین فایده ای که محبت کردن به دیگران دارد ، آرامش خود انسان و لذت فوق العاده زیاد درونی است . شما به خاطر خداوند متعال و خودتان به دیگران محبت کنید . مطمئن باشید که هر بار که این کار را انجام می دهید ، پاسخش را می گیرید ( پاسخش ، لذتی است که از این کار می برید ). اگر چنین کنید ، به راحتی پس از مدت کوتاهی به زندگی عادی خود بر می گردید . فکر شوهر قبلی خود را مطلقا نکنید و به دنبال یک ازدواج عاقلانه باشید . با آرزوی موفقیت برای شما
باعرض سلام و خسته نباشید.
درسن19 سالگی ازدواج کردم ولی متآسفانه در سن 22 سالگی از همسرم جداشدم درحالی که شدیدا دوستش داشتم و وابستگی شدیدی داشتم.از ابتدا خانواده ام با ازدواج ما مخالف بودند. من عاشق همسرم بودم و همسرم در21سالگی به من خیانت کرد با دختری دوست شد و بعد از طلاق ما بااو ازدواج کرد که بعد از 6 ماه اون دختر خانم طلاق گرفت ومدتی بعد از طلاق اون 2 نفر- باهم بودیم ولی با تمام علاقه ای که داشتم رهایش کردم با وجود اصرار همسرم برای بازگشت من.من فقط میخاستم به زندگی سرشار از امید وموفقیت برگردم.دختر خاله ام در یکی از شرکت های نتورک ایرانی که با مجوز کار میکرد مشغول بود و مرا به آنجا برد وچون کار گروهی بود پذیرفتم برای فراموش کردن همسرم که خداروشکر توانستم ولی من نزدیک 3000000پولم را صرف آنجا کردم و تابلو خریدم تا بازاریاب آنجا شوم و پدرم این مبلغ را به من داد و الآن واقعا همش خودم را تحقیر میکنم که چرا پولمو حروم کردم تپش قلب گرفتم که هیچی در نیاوردم.شوهرم را فراموش کردم ولی هفته پیش رفته بودم مسافرت با1دختر خانوم دیدم دست تو دست که ازاون روز بهم ریختم که چقد دروغ میگفت بدون تو میمیرم تابرگردم و کلی حرف دیگه.منم خیلی هوایی شدم دلم براش تنگ شده.پولمم که از دست دادم واز دختر خالم بدم اومد که اونم خیلی در حقم نامردی کردولی بخاطر خاله و مادرم حرمت حفظ کردم.تورو خدا آرومم کنید هم بخاطر تجربه تلخ کاریم وحروم کردن وقتو زمانم سرخورده شدم و هم چگونه شوهرمو فراموش کنم.
من لیسانس مدیریت خوندم و دنبال کارم و از نظر هوش و استعداد در سطح تقریبا بالا هستم. ولی مخصوصا بخاطر این کار مسخره و هزینه خیلی خودمو اذیت میکنم که چرا گول خوردم.از بعد طلاق وسواس شدید گرفتم.ولی خوشبختانه مردم دار هستم و تقریبا می تونم بگم همه اطرافیانم منو دوست دارن.خواهش میکنم آرومم کنید
سلام . امید وارم که هر چه سریعتر بر خود مسلط شوید . نه پول و نه یک مرد دختر باز ، ارزش این را ندارند که شما زندگی خود را به خاطرشان خراب کنید . فدای سرتان . خود را پیدا کنید . قابلیتهای خود را شکوفا کنید . شما جوان هستید و به راحتی می توانید زندگی خوبی را برای خود رقم بزنید . آرامش شما در محبت کردن بدون قید و شرط به دیگران به راحتی قابل بازیابی است ؛ تا آنجا که می توانید به دیگران محبت کنید و البته هیچ انتظاری نداشته باشید که آنها محبت شما را پاسخ دهند . مهترین فایده ای که محبت کردن به دیگران دارد ، آرامش خود انسان و لذت فوق العاده زیاد درونی است . شما به خاطر خداوند متعال و خودتان به دیگران محبت کنید . مطمئن باشید که هر بار که این کار را انجام می دهید ، پاسخش را می گیرید ( پاسخش ، لذتی است که از این کار می برید ). اگر چنین کنید ، به راحتی پس از مدت کوتاهی به زندگی عادی خود بر می گردید . فکر شوهر قبلی خود را مطلقا نکنید و به دنبال یک ازدواج عاقلانه باشید . با آرزوی موفقیت برای شما