به نام خدا با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و عرض تبریک سال نو و آرزوی داشتن سالی سرشار از خوشی مشکل اساسی که بنده دارم و مدت هاست ذهن مرا مشغول کرده که چطور اصلاحش کنم این است که به نظر خودم قدرت تصمیم گیری ام بسیار ضعیف است.یعنی در شرایطی که بایستی به سرعت تصمیم بگیرم متأسفانه نمی توانم تصمیم بگیرم. مشکل دیگری که به نظر خودم از مشکل اول ناشی می شود این است که این امر به باعث عدم قاطعیت خودم در ارتباط با همسرم می شود. رک بگویم. به نظر خودم همین مشکل باعث شده که همسرم خیلی از من حساب نبرد. با اینکه همسر خوبی دارم و او به نظر نمی آید که بخواهد مرا زیر دست خود ببرد ولی همین مشکلات باعث شده که به حرفهای من خیلی توجهی نشان نمی دهد. یعنی به قولی آن قاطعیت و ابهت مردانگی (در حد لازم) را ندارم و چون اول این مشکل است در پی حل آن هستم. ضمناً این را هم بگویم که به نظر خودم یکی از دلایلش این است که شاید در 98 درصد صحبت های دوجانبه شوخی زیاد می کنم.خصوصیت اخلاقی من همین است ولی حس می کنم این شوخی زیاد در بروز عدم قاطعیت مردانگی نیز تأثیر داشته است. لطفاً راهنمایی ام کنید و اگر مقاله یا هرگونه مطلبی سراغ دارید آدرس آن بدهید. ضمن اینکه پیشاپیش این را بگویم که اگر سوالی بود باز مزاحمتان خواهم شد. با تشکر فراوان
با سلام کاربر گرامی برای انجام تصمیم گیری موفق لازم هست شما اصول آن را بدانید و سپس با تمرکز ذهنی که در آن لحظه دارید ، بتوانید تصمیم درست را اتخاذ کنید .پنج مرحله اصلی برای تصمیم گیری موفق از قرار زیر است:مشکل یابیاهدافگزینه هانتایجسبک سنگین کردن ها1. مشکل یابیپشت هر تصمیمی که می گیرید، سعی دارید که مشکلی را حل کنید. طریقه عنوان کردن مشکلتان، چارچوب تصمیم شما را مشخص می کند و جایگزین هایی که در نظر می گیرید و طریقه ارزیابی آنها را تعیین می کند. مطرح کردن صحیح مشکل اهمیت بسیار زیادی دارد چون روی کلیه افکار بعدیتان اثر می گذارد.با این وجود بسیاری از ما این مرحله را کلاً نادیده می گیریم. عنوان کردن مشکلات کار ساده ای است. هرچه مشکلتان بهتر تعریف شود حل کردن آن ساده تر خواهد شد.2. اهدافوقتی تعریف بهتری از مشکلتان به دست آوردید وقتش است که مشخص کنید که می خواهید با تصمیمتان چه کاری را انجام دهید.این قدم را هم اکثر ما اشتباه برمی داریم: به نظرمان اهدافمان کاملاً مشخص و واضح هستند و نیازی به بیان دوباره ندارند. اهداف عناصری هستند که تصمیم ما را هدایت می کنند. مشخص کردن آنها درک ما را از مشکل بهتر می کند و انتظاراتی را برای راه حل های ممکن به وجود می آورد. همچنین به شما کمک می کند وقتی می خواهید مشکلتان را برای بقیه توضیح دهید آنها را بهتر بیان کنید.اگر اهدافتان به طور طبیعی به ذهنتان نیامد، پشت هم از خودتان بپرسید چرا؟ با این روش می توانید از دیدگاه های مختلف به اهدافتان نگاه کنید.3. گزینه هاحالا که مشکلتان کاملاً مشخص شد و اهدافتان را هم تعیین کردید، وقتش است که گزینه هایتان را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید، درست است؟ اما نه به این سرعت. اول باید گزینه ها و انتخاب هایی برای خودتان ایجاد کنید، آنها را گسترش بدهید و امکانات موجود را بررسی کنید. دقت کنید که به هیچ وجه نباید این مرحله را نادیده بگیرید.درواقع پیدا کردن انتخاب های بیشتر و بهتر خیلی بهتر از آن است که مجبور باشید بین دو گزینه انتخاب کنید. هیچوقت نباید اولین گزینه ای که به ذهنتان می رسد را انتخاب کنید و یا حتی به دو گزینه هم نباید بسنده کنید.برای خلق گزینه های جدید باید هرکدام از اهدافتان را در نظر بگیرید و بپرسید “چطور؟” یادتان باشد که گزینه هایتان باید تا می توانید زیاد باشد.4. نتایجحالا وقت آن رسیده که بالاخره مزایا و فواید هرکدام از گزینه هایتان را ارزیابی کنید و اولین روش انجام این کار این است که نتایجی که هرکدام در بر خواهند داشت را ارزیابی کنید.هر کدام از گزینه ها را به طور جداگانه برداشته و نتایجی که انتخاب آن گزینه برایتان به همراه دارد را زیر آن یادداشت کنید. بااینکار تصمیمتان خیلی واضحتر و شفاف تر می شود.متاسفانه گفتن این خیلی ساده تر از انجام دادنش است. پیش بینی نتایج به طور کامل و دقیق کار بسیار دشواری است چون هیچکس از آینده خبر ندارد.پس حواستان باشد که این مرحله را به شوخی نگیرید. تا جاییکه می توانید واقع بینانه نتایج را بررسی کنید و از هر ابزاری که در دسترستان است برای این منظور استفاده کنید تا آینده ای شفاف تر برای هر گزینه ترسیم کنید. می توانید با افراد باتجربه مشورت کنید و از آنها اطلاعات بگیرید.همچنین به این فکر نکنید که باید یک گزینه را انتخاب کنید. در بررسی هر گزینه تصور کنید که آن گزینه انتخاب شده شماست و ببینید که چه احساسی درمورد آن دارد.5. سبک و سنگین کردناگر تا اینجا بدون اینکه به راه حلی دست پیدا کنید پیش آمده باشید یعنی تصمیمتان بسیار سخت است. همچنین می تواند به این دلیل باشد که اهداف متناقضی هم دارید باید به طور جدی بین آنها سبک و سنگین کنید.همانطور که ممکن است انتظار داشته اید، اینکار به هیچ وجه آسان نیست. انتخاب بین اهداف بی ارتباط مثل این می ماند که سیب را با پرتقال مقایسه کنید. با این استثنا که برحسب تعداد اهدافتان، مثل این می ماند که سیب را با پرتقال و فیل و پودر ماشین لباسشویی بخواهید مقایسه کنید.پس قبل از هر چیز وقت بسیار خوبی است که اهدافتان را دوباره بررسی کنید و سعی کنید با تکیه بر اطلاعاتی که تا اینجا جمع کرده اید، به طریقی آنها را ساده تر کنید. اگر باز هم کافی نبود و تصمیم برایتان مشخص نشده بود و نتوانستید با سبک سنگین کردن ذهنی به تصمیمتان برسید، نیاز به یک رویکرد سیستماتیک برای سبک سنگین کردنتان دارید.در چنین رویکردهایی شما نتایج را از هم جدا می کنید و به جای مقایسه هر گزینه با بقیه هرکدام را جداگانه سبک و سنگین می کنید.مطلب دیگر برای اینکه بتوانید در گفتار خود قاطعیت داشته باشید این هست . که موضوع گفتگو را برای خودتان تعریف کنید . سعی کنید موضوع در طول گفتگو مدیریت شود و به موضوعات و اشخاص دیگر کشیده نشود . قاطع باشید . در گفتگوهای جدی خود به هیچ وجه شوخی نداشته باشید .موضوع گفتگو نیز باید به نتیجه نهایی ختم شود و از جانب شما پیگیری گردد .برای شما آرزوی همه خوبیها را دارم.
عنوان سوال:

به نام خدا
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و عرض تبریک سال نو و آرزوی داشتن سالی سرشار از خوشی
مشکل اساسی که بنده دارم و مدت هاست ذهن مرا مشغول کرده که چطور اصلاحش کنم این است که به نظر خودم قدرت تصمیم گیری ام بسیار ضعیف است.یعنی در شرایطی که بایستی به سرعت تصمیم بگیرم متأسفانه نمی توانم تصمیم بگیرم. مشکل دیگری که به نظر خودم از مشکل اول ناشی می شود این است که این امر به باعث عدم قاطعیت خودم در ارتباط با همسرم می شود.
رک بگویم. به نظر خودم همین مشکل باعث شده که همسرم خیلی از من حساب نبرد. با اینکه همسر خوبی دارم و او به نظر نمی آید که بخواهد مرا زیر دست خود ببرد ولی همین مشکلات باعث شده که به حرفهای من خیلی توجهی نشان نمی دهد.
یعنی به قولی آن قاطعیت و ابهت مردانگی (در حد لازم) را ندارم و چون اول این مشکل است در پی حل آن هستم.
ضمناً این را هم بگویم که به نظر خودم یکی از دلایلش این است که شاید در 98 درصد صحبت های دوجانبه شوخی زیاد می کنم.خصوصیت اخلاقی من همین است ولی حس می کنم این شوخی زیاد در بروز عدم قاطعیت مردانگی نیز تأثیر داشته است.
لطفاً راهنمایی ام کنید و اگر مقاله یا هرگونه مطلبی سراغ دارید آدرس آن بدهید.
ضمن اینکه پیشاپیش این را بگویم که اگر سوالی بود باز مزاحمتان خواهم شد.
با تشکر فراوان


پاسخ:

با سلام کاربر گرامی برای انجام تصمیم گیری موفق لازم هست شما اصول آن را بدانید و سپس با تمرکز ذهنی که در آن لحظه دارید ، بتوانید تصمیم درست را اتخاذ کنید .پنج مرحله اصلی برای تصمیم گیری موفق از قرار زیر است:مشکل یابیاهدافگزینه هانتایجسبک سنگین کردن ها1. مشکل یابیپشت هر تصمیمی که می گیرید، سعی دارید که مشکلی را حل کنید. طریقه عنوان کردن مشکلتان، چارچوب تصمیم شما را مشخص می کند و جایگزین هایی که در نظر می گیرید و طریقه ارزیابی آنها را تعیین می کند. مطرح کردن صحیح مشکل اهمیت بسیار زیادی دارد چون روی کلیه افکار بعدیتان اثر می گذارد.با این وجود بسیاری از ما این مرحله را کلاً نادیده می گیریم. عنوان کردن مشکلات کار ساده ای است. هرچه مشکلتان بهتر تعریف شود حل کردن آن ساده تر خواهد شد.2. اهدافوقتی تعریف بهتری از مشکلتان به دست آوردید وقتش است که مشخص کنید که می خواهید با تصمیمتان چه کاری را انجام دهید.این قدم را هم اکثر ما اشتباه برمی داریم: به نظرمان اهدافمان کاملاً مشخص و واضح هستند و نیازی به بیان دوباره ندارند. اهداف عناصری هستند که تصمیم ما را هدایت می کنند. مشخص کردن آنها درک ما را از مشکل بهتر می کند و انتظاراتی را برای راه حل های ممکن به وجود می آورد. همچنین به شما کمک می کند وقتی می خواهید مشکلتان را برای بقیه توضیح دهید آنها را بهتر بیان کنید.اگر اهدافتان به طور طبیعی به ذهنتان نیامد، پشت هم از خودتان بپرسید چرا؟ با این روش می توانید از دیدگاه های مختلف به اهدافتان نگاه کنید.3. گزینه هاحالا که مشکلتان کاملاً مشخص شد و اهدافتان را هم تعیین کردید، وقتش است که گزینه هایتان را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید، درست است؟ اما نه به این سرعت. اول باید گزینه ها و انتخاب هایی برای خودتان ایجاد کنید، آنها را گسترش بدهید و امکانات موجود را بررسی کنید. دقت کنید که به هیچ وجه نباید این مرحله را نادیده بگیرید.درواقع پیدا کردن انتخاب های بیشتر و بهتر خیلی بهتر از آن است که مجبور باشید بین دو گزینه انتخاب کنید. هیچوقت نباید اولین گزینه ای که به ذهنتان می رسد را انتخاب کنید و یا حتی به دو گزینه هم نباید بسنده کنید.برای خلق گزینه های جدید باید هرکدام از اهدافتان را در نظر بگیرید و بپرسید “چطور؟” یادتان باشد که گزینه هایتان باید تا می توانید زیاد باشد.4. نتایجحالا وقت آن رسیده که بالاخره مزایا و فواید هرکدام از گزینه هایتان را ارزیابی کنید و اولین روش انجام این کار این است که نتایجی که هرکدام در بر خواهند داشت را ارزیابی کنید.هر کدام از گزینه ها را به طور جداگانه برداشته و نتایجی که انتخاب آن گزینه برایتان به همراه دارد را زیر آن یادداشت کنید. بااینکار تصمیمتان خیلی واضحتر و شفاف تر می شود.متاسفانه گفتن این خیلی ساده تر از انجام دادنش است. پیش بینی نتایج به طور کامل و دقیق کار بسیار دشواری است چون هیچکس از آینده خبر ندارد.پس حواستان باشد که این مرحله را به شوخی نگیرید. تا جاییکه می توانید واقع بینانه نتایج را بررسی کنید و از هر ابزاری که در دسترستان است برای این منظور استفاده کنید تا آینده ای شفاف تر برای هر گزینه ترسیم کنید. می توانید با افراد باتجربه مشورت کنید و از آنها اطلاعات بگیرید.همچنین به این فکر نکنید که باید یک گزینه را انتخاب کنید. در بررسی هر گزینه تصور کنید که آن گزینه انتخاب شده شماست و ببینید که چه احساسی درمورد آن دارد.5. سبک و سنگین کردناگر تا اینجا بدون اینکه به راه حلی دست پیدا کنید پیش آمده باشید یعنی تصمیمتان بسیار سخت است. همچنین می تواند به این دلیل باشد که اهداف متناقضی هم دارید باید به طور جدی بین آنها سبک و سنگین کنید.همانطور که ممکن است انتظار داشته اید، اینکار به هیچ وجه آسان نیست. انتخاب بین اهداف بی ارتباط مثل این می ماند که سیب را با پرتقال مقایسه کنید. با این استثنا که برحسب تعداد اهدافتان، مثل این می ماند که سیب را با پرتقال و فیل و پودر ماشین لباسشویی بخواهید مقایسه کنید.پس قبل از هر چیز وقت بسیار خوبی است که اهدافتان را دوباره بررسی کنید و سعی کنید با تکیه بر اطلاعاتی که تا اینجا جمع کرده اید، به طریقی آنها را ساده تر کنید. اگر باز هم کافی نبود و تصمیم برایتان مشخص نشده بود و نتوانستید با سبک سنگین کردن ذهنی به تصمیمتان برسید، نیاز به یک رویکرد سیستماتیک برای سبک سنگین کردنتان دارید.در چنین رویکردهایی شما نتایج را از هم جدا می کنید و به جای مقایسه هر گزینه با بقیه هرکدام را جداگانه سبک و سنگین می کنید.مطلب دیگر برای اینکه بتوانید در گفتار خود قاطعیت داشته باشید این هست . که موضوع گفتگو را برای خودتان تعریف کنید . سعی کنید موضوع در طول گفتگو مدیریت شود و به موضوعات و اشخاص دیگر کشیده نشود . قاطع باشید . در گفتگوهای جدی خود به هیچ وجه شوخی نداشته باشید .موضوع گفتگو نیز باید به نتیجه نهایی ختم شود و از جانب شما پیگیری گردد .برای شما آرزوی همه خوبیها را دارم.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین