سلام از دوره لیسانس تا دکتری در خوابگاه زندگی کردم و در این مدت دوستان زیادی پیدا کردم به دلیل ویژگی های رفتاریم همیشه به همه محبت کردم هرکاری از دستم بر امده انجام دادم حتی سر جلسه امتحان نمیرفتم مشکل دوستام رو حل میکردم و همه رو بی چشمداشت انجام میدادم کلا رفتارم طوری هست که مثلا بدونم حتی یک غریبه مشکلی داره مدام پیگیر میشم کمک میکنم و بیخیال انسانیت نمیشم میگم الان ان به کمک احتیاج داره شده حتی شده یک پیام میدم ازش حالی میپرسم تا حدود ییک سال و نیم قبل به خودم امدم دیدم این من هستم که مدام دارم از همه احوالپرسی میکنم پیگیری میکنم مگرنه خودم برای کسی مهم نیستم برای خودم به خاطر مشکلات پایان نامه دکتری خیلی مشکل و ناراحتی ها ایجاد شد حتی باعث افسردگیم شد مدتی به چند تا از همین دوستان که فکر میکردم دوستان صمیمم هستم درد دل میکردم اما حتی یک نفرش هم پیگیر حالم نشد نپرسیدن درست شد نشد داری چه میکنی فقط مواقعی که میخواستن پروژه براشون انجام بدم یا کاری داشتن کتاب میخواستن برای انتخاب رشته کمک میخواستن تماس میگرفتن و به این نتیجه رسیدم انها دوستان واقعی من نیستن شماره همراه همه رو از گوشیم پاک کردم تا دوباره خودم به انها رجوع نکنم من حتی هرسال روز تولد همه دوستان بهشون تبریک میگفتم تا اینکه امسال که شماره ها رو پاک کردم و تبریکی نفرستادم انها هم دیگه خبری ازشون نشد و دیدم همه چیز یک طرفه هست حالا بعد یکسال دو تا شون هستند که دو روز قبل به من زنگ زدن من شماره هاشون رو تقریبا حفظم و فهمیدم ممکنه کدام یک از دوستان قدیم باشن ترسیدم جواب بدم از من بپرسن کجایی خبری ازت نیست نمیدونستم چه جوابی بدم چطوری برخورد کنم بگم به چه خاطر شماره هاشون رو پاک کردم و بگم این ها دوستی نیست من الان مدت زیادی هست که سر این که حتی در همه این مدت یک دوست وفادار و صمیمی نداشتم با خودم درگیرم هیچ کس نیست باهاش درد دل کنم و تنها هستم لطفا من رو راهنمایی فرمایید
باسلامدوست عزیز تا به حال به این مساله فکر کرده اید که شاید عملکرد شما هم در این ارتباطات درست نبوده باشد؟دو مشکل اساسی در این صحبت های شما وجود دارد که بهتر است قبل از هرگونه تصمیم گیری به انها توجه کنید و برایشان برنامه ای داشته باشیداول اینکه همه ما مرزهای خصوصی و نیازهایی داریم که نمی توانیم به بهانه کمک کردن به دیگران انها را کنار بگذاریماینکه شما در هر شرایطی برای کمک کردن به دوستانتان اماده بودید تا جاییکه برای خودتان به خاطر این اقدام ها احتمال ایجاد مشکل بوده است اقدام درست و منطقی نبوده است و نمی توانید بخاطر اینکه خودتان چنین رفتاری داشتید از بقیه هم چنین توقعاتی داشته باشیدکمک کردن به دیگران خوب است اما باید این را هم در نظر داشته باشیم که این کمک نباید برای خودمان ایجاد مشکل کندبطور کل لازم است مرزهای ارتباطاتمان را برای همدیگر مشخص کنیماینکه شما همیشه برای دیگران امدادگر بوده اید بدون هیچ چشمداشتی کم کم ناخوداگاه این توقع را در ذهن دیگران از شما ایجاد می کند و همیشه از شما خواهان گرفتن کمک خواهند بود بدون اینکه خودشان همان کارها را برایتان انجام دهند  چون انها مرزهایشان برای خودشان مشخص است اما این شما هستید که برای دیگران این مرز را باز نگاه داشته اید و به ایشان در مورد خودتان چنین شناختی داده اید که می توانند در هر شرایطی به شما رجوع کنندبنابراین نمی توانید اینطور یکطرفه به قاضی بروید و ایشان را به نامهربان بودن متهم کنیدبهتر است به روابطتتان برگردید ولی اینبار با اگاهی و مشخص کردن مرزها این روابط را هم برای خودتان وهم برای ایشان در عمل تعریف کنید به این شکل مشکلات قبل بعد از یک مدتی که انها هم با شخصیت جدید شما اشنا شوند پیش نخواهد امدموفق باشید
عنوان سوال:

سلام
از دوره لیسانس تا دکتری در خوابگاه زندگی کردم و در این مدت دوستان زیادی پیدا کردم به دلیل ویژگی های رفتاریم همیشه به همه محبت کردم هرکاری از دستم بر امده انجام دادم حتی سر جلسه امتحان نمیرفتم مشکل دوستام رو حل میکردم و همه رو بی چشمداشت انجام میدادم کلا رفتارم طوری هست که مثلا بدونم حتی یک غریبه مشکلی داره مدام پیگیر میشم کمک میکنم و بیخیال انسانیت نمیشم میگم الان ان به کمک احتیاج داره شده حتی شده یک پیام میدم ازش حالی میپرسم
تا حدود ییک سال و نیم قبل به خودم امدم دیدم این من هستم که مدام دارم از همه احوالپرسی میکنم پیگیری میکنم مگرنه خودم برای کسی مهم نیستم
برای خودم به خاطر مشکلات پایان نامه دکتری خیلی مشکل و ناراحتی ها ایجاد شد حتی باعث افسردگیم شد مدتی به چند تا از همین دوستان که فکر میکردم دوستان صمیمم هستم درد دل میکردم اما حتی یک نفرش هم پیگیر حالم نشد نپرسیدن درست شد نشد داری چه میکنی فقط مواقعی که میخواستن پروژه براشون انجام بدم یا کاری داشتن کتاب میخواستن برای انتخاب رشته کمک میخواستن تماس میگرفتن
و به این نتیجه رسیدم انها دوستان واقعی من نیستن شماره همراه همه رو از گوشیم پاک کردم تا دوباره خودم به انها رجوع نکنم
من حتی هرسال روز تولد همه دوستان بهشون تبریک میگفتم تا اینکه امسال که شماره ها رو پاک کردم و تبریکی نفرستادم انها هم دیگه خبری ازشون نشد و دیدم همه چیز یک طرفه هست
حالا بعد یکسال دو تا شون هستند که دو روز قبل به من زنگ زدن من شماره هاشون رو تقریبا حفظم
و فهمیدم ممکنه کدام یک از دوستان قدیم باشن
ترسیدم جواب بدم از من بپرسن کجایی خبری ازت نیست نمیدونستم چه جوابی بدم چطوری برخورد کنم
بگم به چه خاطر شماره هاشون رو پاک کردم و بگم این ها دوستی نیست
من الان مدت زیادی هست که سر این که حتی در همه این مدت یک دوست وفادار و صمیمی نداشتم با خودم درگیرم هیچ کس نیست باهاش درد دل کنم و تنها هستم
لطفا من رو راهنمایی فرمایید


پاسخ:

باسلامدوست عزیز تا به حال به این مساله فکر کرده اید که شاید عملکرد شما هم در این ارتباطات درست نبوده باشد؟دو مشکل اساسی در این صحبت های شما وجود دارد که بهتر است قبل از هرگونه تصمیم گیری به انها توجه کنید و برایشان برنامه ای داشته باشیداول اینکه همه ما مرزهای خصوصی و نیازهایی داریم که نمی توانیم به بهانه کمک کردن به دیگران انها را کنار بگذاریماینکه شما در هر شرایطی برای کمک کردن به دوستانتان اماده بودید تا جاییکه برای خودتان به خاطر این اقدام ها احتمال ایجاد مشکل بوده است اقدام درست و منطقی نبوده است و نمی توانید بخاطر اینکه خودتان چنین رفتاری داشتید از بقیه هم چنین توقعاتی داشته باشیدکمک کردن به دیگران خوب است اما باید این را هم در نظر داشته باشیم که این کمک نباید برای خودمان ایجاد مشکل کندبطور کل لازم است مرزهای ارتباطاتمان را برای همدیگر مشخص کنیماینکه شما همیشه برای دیگران امدادگر بوده اید بدون هیچ چشمداشتی کم کم ناخوداگاه این توقع را در ذهن دیگران از شما ایجاد می کند و همیشه از شما خواهان گرفتن کمک خواهند بود بدون اینکه خودشان همان کارها را برایتان انجام دهند  چون انها مرزهایشان برای خودشان مشخص است اما این شما هستید که برای دیگران این مرز را باز نگاه داشته اید و به ایشان در مورد خودتان چنین شناختی داده اید که می توانند در هر شرایطی به شما رجوع کنندبنابراین نمی توانید اینطور یکطرفه به قاضی بروید و ایشان را به نامهربان بودن متهم کنیدبهتر است به روابطتتان برگردید ولی اینبار با اگاهی و مشخص کردن مرزها این روابط را هم برای خودتان وهم برای ایشان در عمل تعریف کنید به این شکل مشکلات قبل بعد از یک مدتی که انها هم با شخصیت جدید شما اشنا شوند پیش نخواهد امدموفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین