با سلام نمی دانم این قسمت را برای مشکل خودم درست انتخاب کردم یا خیر. من متولد سال 65 و دانشجوی دکترا هستم که تقریبا کارهای بورسیه هیئت علمی ام درست شده. از این جهت این موضوع رو میگم که تصور نکنید زندگی بی هدفی داشتم.در سال 85 با پسری دوست شدم و دوستی ما یکسال طول کشید و بعد به دلایلی توسط خود من تمام شد و من بعد از ایشون دیگر دوست پسر نداشتم. در یکسال دوستی ما از اینکه ایشون به من به شدت علاقه مند بودن مطمئن هستم.الان تقریبا 8 سال که از تمام شدن دوستی ما می گذره اما علاقه من هر روز از قبل بیشتر میشه هیچ فرد دیگری رو نمیتونم توی زندگیم قبول کنم. همه افراد رو با این اقا مقایسه میکنم. تمام راهایی که ممکن بود فراموش کنم رو امتحان کردم شماره تلفن رو پاک کردم،صفحات اجتماعیم رو پاک کردم. اما باز هم فایده ای نداشت. در حال حاضر سالی چندبار همدیگرو میبینیم و هر بار هم با هم به شدت سر هر موضوعی دعوامون میشه. نمی خوام بهم بگید دوستی با نامحرم از اول اشتباه بوده و اینکه بسپارید به دست خدا. این حرف ها رو خیلی مشاورها بهم گفتن اما باز هم من نتونستم ایشون رو فراموش کنم.قبلا فکر میکردم شاید اینقدر که ذهنم درگیر این فرد هست برای او هم همین حس وجود داره اما الان به این موضوع هم شک کردم میگم نکنه تمام این سال ها اشتباه کردم. خانم ابوالحسنی من دو راه جلوی خودم میبینم یکی فراموش کردن کامل و بی تفاوت شدن هست و دیگری باز گرداندن رابطه و ازدواج با ایشون. من هیچ کدوم از دو کار رو بلد نیستم و نیاز دارم یکی بهم یاد بده مثلا بگه کدوم یک از دو حالت رو انتخاب کن و مرحله به مرحله برای رسیدن به هدف اقدام کن. این موضوع به شدت داره من رو اذیت میکنه و میدونم هرچی سنم بالاتر بره بدتر پس باید زودتر جلوش رو بگیرم. نمیخوام تمام زندگی حسرت بخورم. اگر ازدواج کنه دیگه نمی تونم قد راست کنم.من به بچه های مردم درس میدم باید بتونم اول به خودم خیلی چیزها رو یاد بدم. در ضمن باید بگم من ادم زبان داری نیستم.لطفا مرا راهنمایی کنید. یک دنیا ممنون شما میشوم
باسلامدوست عزیز اگر این تصمیم شما به قطع ارتباط با ایشان از روی منطق و اگاهانه بوده است پس چرا باز هم با ایشان در زمان هایی ارتباط دارید؟ هرچه این روابط شما ادامه دار باشد سخت تر می توانید ایشان را فراموش کردنه و خاطراتشان را از ذهنتاان بیرون کنیددر ضمن راه حل اساسی این مساله سعی در فراموش کردن ایشان نیست چون هرچه در این زمینه بیشتر سعی کنید بیشتر ناموفق خواهید بود چراکه ذهن ما قدرتی دارد که از هرچه منع بشود بیشتر به سمتش گرایش پیدا می کندشما باید این انتخاب را بپذیریدو با تبعات ان که دوری از ایشان و رفتن به دنبال یک سرنوشت جدید است مواجه شویدتا زمانی که در پس ذهنتان این اقدام خودرا به هر دلیل قبول نداشته باشید نمی توانید وارد یک زندگی جدید  بشوید و فرد جدیدی را جایگزین ایشان در روابط کنیدبنابراین در قدم اول باید سعی کنید به این پذیرش برسید و در قدم های بعدی معیارهای جدید خود را برای انتخاب همسر مشخص کرده و به مواردی که برایتان پیش می اید منطقی و اگاهانه فکر و اقدام کنیدموفق باشید
عنوان سوال:

با سلام
نمی دانم این قسمت را برای مشکل خودم درست انتخاب کردم یا خیر. من متولد سال 65 و دانشجوی دکترا هستم که تقریبا کارهای بورسیه هیئت علمی ام درست شده. از این جهت این موضوع رو میگم که تصور نکنید زندگی بی هدفی داشتم.در سال 85 با پسری دوست شدم و دوستی ما یکسال طول کشید و بعد به دلایلی توسط خود من تمام شد و من بعد از ایشون دیگر دوست پسر نداشتم. در یکسال دوستی ما از اینکه ایشون به من به شدت علاقه مند بودن مطمئن هستم.الان تقریبا 8 سال که از تمام شدن دوستی ما می گذره اما علاقه من هر روز از قبل بیشتر میشه هیچ فرد دیگری رو نمیتونم توی زندگیم قبول کنم. همه افراد رو با این اقا مقایسه میکنم. تمام راهایی که ممکن بود فراموش کنم رو امتحان کردم شماره تلفن رو پاک کردم،صفحات اجتماعیم رو پاک کردم. اما باز هم فایده ای نداشت. در حال حاضر سالی چندبار همدیگرو میبینیم و هر بار هم با هم به شدت سر هر موضوعی دعوامون میشه. نمی خوام بهم بگید دوستی با نامحرم از اول اشتباه بوده و اینکه بسپارید به دست خدا. این حرف ها رو خیلی مشاورها بهم گفتن اما باز هم من نتونستم ایشون رو فراموش کنم.قبلا فکر میکردم شاید اینقدر که ذهنم درگیر این فرد هست برای او هم همین حس وجود داره اما الان به این موضوع هم شک کردم میگم نکنه تمام این سال ها اشتباه کردم. خانم ابوالحسنی من دو راه جلوی خودم میبینم یکی فراموش کردن کامل و بی تفاوت شدن هست و دیگری باز گرداندن رابطه و ازدواج با ایشون. من هیچ کدوم از دو کار رو بلد نیستم و نیاز دارم یکی بهم یاد بده مثلا بگه کدوم یک از دو حالت رو انتخاب کن و مرحله به مرحله برای رسیدن به هدف اقدام کن. این موضوع به شدت داره من رو اذیت میکنه و میدونم هرچی سنم بالاتر بره بدتر پس باید زودتر جلوش رو بگیرم. نمیخوام تمام زندگی حسرت بخورم. اگر ازدواج کنه دیگه نمی تونم قد راست کنم.من به بچه های مردم درس میدم باید بتونم اول به خودم خیلی چیزها رو یاد بدم. در ضمن باید بگم من ادم زبان داری نیستم.لطفا مرا راهنمایی کنید. یک دنیا ممنون شما میشوم


پاسخ:

باسلامدوست عزیز اگر این تصمیم شما به قطع ارتباط با ایشان از روی منطق و اگاهانه بوده است پس چرا باز هم با ایشان در زمان هایی ارتباط دارید؟ هرچه این روابط شما ادامه دار باشد سخت تر می توانید ایشان را فراموش کردنه و خاطراتشان را از ذهنتاان بیرون کنیددر ضمن راه حل اساسی این مساله سعی در فراموش کردن ایشان نیست چون هرچه در این زمینه بیشتر سعی کنید بیشتر ناموفق خواهید بود چراکه ذهن ما قدرتی دارد که از هرچه منع بشود بیشتر به سمتش گرایش پیدا می کندشما باید این انتخاب را بپذیریدو با تبعات ان که دوری از ایشان و رفتن به دنبال یک سرنوشت جدید است مواجه شویدتا زمانی که در پس ذهنتان این اقدام خودرا به هر دلیل قبول نداشته باشید نمی توانید وارد یک زندگی جدید  بشوید و فرد جدیدی را جایگزین ایشان در روابط کنیدبنابراین در قدم اول باید سعی کنید به این پذیرش برسید و در قدم های بعدی معیارهای جدید خود را برای انتخاب همسر مشخص کرده و به مواردی که برایتان پیش می اید منطقی و اگاهانه فکر و اقدام کنیدموفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین