فروردین 93 یکی از مشتری ها تصمیم به لغو قرارداد گرفت اما خوب چون بیمار بود به پسرش که حدود 10 سال فرانسه زندگی میکرد و بعد از مدتها اومده بود ایران وکالت داد ، و این شروع آشنایی ما شد اوایل ارتباط به صورت هفته ی 1 بار پیام میدادن و پیگیر پیش پرداختتون میشدن ولی از خرداد که جام جهانی شروع شد ارتباط ما بیشتر شد که مثلا شرط بندی میکردیم تا مرداد ماه که دیگه قرار شد بریم بیرون و همدیگرو ببینیمو از اون روز ارتباط ما بیشتر شد.البته تو فروردین ماه 1 بار ایشون رو تو شرکت دیده بودم.خلاصه دوستی ما از مرداد جدی شد ، ایشون یه پسر متولد 59 هستن از یه خانواده ی پولدار که 2 تا پسر دارن و برادر بزرگترشم هم مجرده.دوران دوستی خوب بود ،کاملا ساده و شاد ، و تو این مدت دعوا و بحث نداشتیم اما خوب یکسری مشکلات بود.از جمله :تو این مدت هیچ وقت منو نرسوند حتی وقتی شبا تا 10 بیرون بودیم و مادرم همیشه شاکی بود که چرا نمیرسونه.تو این مدت ما هیچ وقت رستوران نرفتیم چون میگه غذاهای بیرون افتضاحه و دیگه کلا این جوری بود که مریم بیا فلان جا من مثلا اومدم پیش دندون پزشک بیا ببینمت کلا من میرفتم.تا اینکه قبل از سال 2 هفته طول کشید و ندیدمش وقتی خواست بره فرانسه اصرار کرد شب قبلش ببینمش چون میخواد چیزی بهم بگه اما وقتی من خسته و کوفته از سر کار رفتم پیشش تو خیابون 2 دقیقه همو دیدیم و گفت فقط خواستم ببینمت و برگردم از فرانسه جبران میکنم و یکسری کادو به من داد منم چون عصبی شدم با آژانس کادوهارو برگردوندم و رابطه مون تموم شد.من نمیدونم اون قصدش چیه و همش تردید دارم ولی خوب چون اذیت میشدم چند روز پیش بهش پیام دادم و رابطه دوباره شروع شد و صمیمی برخورد کرد انگار نه انگار که این اتفاقات افتاده ، ، و یه مشکل دیگه اینکه اون هیچی از کاراش نمیگه و اخرین بار که عصبی شدم گفت تو هیچی نمیدونی از شرایط، واسه همین اشتباه قضاوت میکنی. اون هیچی نمیگه و هراز گاهی توشوخی حرفشو میزنه. موقعی که 93 بعد چند وقت اومدم ایران دوستام مهمونی گرفتن تا من یه دختر انتخاب کنم اما همه ی دخترا هرکاری کردن من خوشم نیومد چون همش ادا بودن مثل تو فیلمای خارجی همش ارایش کرده اند اما من با تو راحتم که ساده ی و با تو راحت میتونم حتی سیب رو با پوست بخورم. شرایط، واسه همین اشتباه قضاوت میکنی. اون هیچی نمیگه و هراز گاهی توشوخی حرفشو میزنه.همیشه بهم میگه تو خیلی پاکی و قدر این پاکیتو بدون موقعی که 93 بعد چند وقت اومدم ایران دوستام مهمونی گرفتن تا من یه دختر انتخاب کنم اما همه ی دخترا هرکاری کردن من خوشم نیومد چون همش ادا بودن مثل تو فیلمای خارجی همش ارایش کرده اند اما من با تو راحتم که ساده ی و با تو راحت میتونم حتی سیب رو با پوست بخورم.
باسلامدوست عزیزبهترین کار ممکن در این شرایط این هست که از ایشان بخواهید رابطه را رسمی کنداینکه یک سال صرفا دوست بوده اید و ایشان در هیچ مساله شما احساس مسیولیت نمی کردند برای شناختشان کافی نیستضمن اینکه با این درخواست میزان تعهد و مصمم بودنشان را هم متوجه می شویدبه هرحال تا کی می خواهید به همین منوال ادامه دهید و خودتان هم ندانید که در نهایت تکلیف رابطه تان چیستشاید همین ارتباط نصفه مانعی سر انتخاب های دیگرتان بشود و  این اصلا برای دختری به شرایط شما خوب نیستسعی کنید رابطه را به سمت جدی شدن بکشانید مطرح کردن این موضوع برای مشخص شدن وضعیت خودتان و البته شناخت بیشتر ایشان کمک بزرگی استموفق باشید
عنوان سوال:

فروردین 93 یکی از مشتری ها تصمیم به لغو قرارداد گرفت اما خوب چون بیمار بود به پسرش که حدود 10 سال فرانسه زندگی میکرد و بعد از مدتها اومده بود ایران وکالت داد ، و این شروع آشنایی ما شد اوایل ارتباط به صورت هفته ی 1 بار پیام میدادن و پیگیر پیش پرداختتون میشدن ولی از خرداد که جام جهانی شروع شد ارتباط ما بیشتر شد که مثلا شرط بندی میکردیم تا مرداد ماه که دیگه قرار شد بریم بیرون و همدیگرو ببینیمو از اون روز ارتباط ما بیشتر شد.البته تو فروردین ماه 1 بار ایشون رو تو شرکت دیده بودم.خلاصه دوستی ما از مرداد جدی شد ، ایشون یه پسر متولد 59 هستن از یه خانواده ی پولدار که 2 تا پسر دارن و برادر بزرگترشم هم مجرده.دوران دوستی خوب بود ،کاملا ساده و شاد ، و تو این مدت دعوا و بحث نداشتیم اما خوب یکسری مشکلات بود.از جمله :تو این مدت هیچ وقت منو نرسوند حتی وقتی شبا تا 10 بیرون بودیم و مادرم همیشه شاکی بود که چرا نمیرسونه.تو این مدت ما هیچ وقت رستوران نرفتیم چون میگه غذاهای بیرون افتضاحه و دیگه کلا این جوری بود که مریم بیا فلان جا من مثلا اومدم پیش دندون پزشک بیا ببینمت کلا من میرفتم.تا اینکه قبل از سال 2 هفته طول کشید و ندیدمش وقتی خواست بره فرانسه اصرار کرد شب قبلش ببینمش چون میخواد چیزی بهم بگه اما وقتی من خسته و کوفته از سر کار رفتم پیشش تو خیابون 2 دقیقه همو دیدیم و گفت فقط خواستم ببینمت و برگردم از فرانسه جبران میکنم و یکسری کادو به من داد منم چون عصبی شدم با آژانس کادوهارو برگردوندم و رابطه مون تموم شد.من نمیدونم اون قصدش چیه و همش تردید دارم ولی خوب چون اذیت میشدم چند روز پیش بهش پیام دادم و رابطه دوباره شروع شد و صمیمی برخورد کرد انگار نه انگار که این اتفاقات افتاده ، ، و یه مشکل دیگه اینکه اون هیچی از کاراش نمیگه و اخرین بار که عصبی شدم گفت تو هیچی نمیدونی از شرایط، واسه همین اشتباه قضاوت میکنی. اون هیچی نمیگه و هراز گاهی توشوخی حرفشو میزنه. موقعی که 93 بعد چند وقت اومدم ایران دوستام مهمونی گرفتن تا من یه دختر انتخاب کنم اما همه ی دخترا هرکاری کردن من خوشم نیومد چون همش ادا بودن مثل تو فیلمای خارجی همش ارایش کرده اند اما من با تو راحتم که ساده ی و با تو راحت میتونم حتی سیب رو با پوست بخورم.
شرایط، واسه همین اشتباه قضاوت میکنی. اون هیچی نمیگه و هراز گاهی توشوخی حرفشو میزنه.همیشه بهم میگه تو خیلی پاکی و قدر این پاکیتو بدون موقعی که 93 بعد چند وقت اومدم ایران دوستام مهمونی گرفتن تا من یه دختر انتخاب کنم اما همه ی دخترا هرکاری کردن من خوشم نیومد چون همش ادا بودن مثل تو فیلمای خارجی همش ارایش کرده اند اما من با تو راحتم که ساده ی و با تو راحت میتونم حتی سیب رو با پوست بخورم.


پاسخ:

باسلامدوست عزیزبهترین کار ممکن در این شرایط این هست که از ایشان بخواهید رابطه را رسمی کنداینکه یک سال صرفا دوست بوده اید و ایشان در هیچ مساله شما احساس مسیولیت نمی کردند برای شناختشان کافی نیستضمن اینکه با این درخواست میزان تعهد و مصمم بودنشان را هم متوجه می شویدبه هرحال تا کی می خواهید به همین منوال ادامه دهید و خودتان هم ندانید که در نهایت تکلیف رابطه تان چیستشاید همین ارتباط نصفه مانعی سر انتخاب های دیگرتان بشود و  این اصلا برای دختری به شرایط شما خوب نیستسعی کنید رابطه را به سمت جدی شدن بکشانید مطرح کردن این موضوع برای مشخص شدن وضعیت خودتان و البته شناخت بیشتر ایشان کمک بزرگی استموفق باشید





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین