سلام من یک کمک از شما میخواستم من با دختری دو ماهه آشنا شدم و تو این دوماه خیلی با هم خوب بودیم ولی یک مشکل اینجاس که ما از هم خیلی دور ایم من مشهد ام و اون شیراز ولی انقدر رفتار ها و علایقمون شبیه همه که خودمون هم تعجب کردیم و واقعا عاشق هم شدیم و خیلی دوست داریم با هم ازدواج کنیم ولی من تویه ارتباطمون یک مشکل دارم و راستش نمی تونم زیاد از کلمات عاشقانه استفاده کنم نه اینکه نکنم ولی هرچی هم استفاده میکنم در مواقع ناراحتی نمیتونم آرومش کنم و واقعا در این قضیه به مشکل خوردم ولی انقدر برام ارزش داره نمیدونم واقعا چه طوری آرومش کنم و وقتی نمیتونم خودم هم اعصابم به هم میریضه که چرا نتونستم آرومش کنم حتی در مواقعی که تلفنی صحبت میکنیم همیشه موقع خداحافظی گریه اش میگیرد و من هیچ راهی رو بلد نیستم که آرومش کنم. ولی با همین شرایط ما انقدر همو دوست داریم که شاید باورتون نشه ولی وقتی یکی مون ناراحت میشه قلب جفتمون درد میگیره و اون اوایل خیلی عجیب بود برامون ولی الان دیگه هیچ راهی رو نداریم که وایستگی مون رو به هم کم کنیم خیلی ممنون میشم راهنماییم کنین در واقع مثل سوال نبود حرف هام مثل درد و دل بود .
باسلام دوست عزیز برای شروع یک زندگی موفق تنها بحث دوست داشتن کافی نیستاینکه شما اینهمه یکدیگر را دوست دارید و به هم وابسته هم هستید شاید خوب باشد اما شرط کافی برای شروع یک زندگی واقعی نیستشما باید یکدیگر را بیشتر در موقعیت های واقعی زندگی بشناسیدسعی کنید ملاک های انتخاب همسرتان را مشخص کنید و طرف مقابلتان را با این ملاک ها مورد ارزیابی قرار دهید و...و همچنین لازم هست که د راین باره قبل از اینکه به مشکل بخورید با خانواده تان هم مشورت کنیدشاید از نظر ایشان هنوز موقعیت ازدواج را نداشته باشیدو یا شاید حتی خودتان هم به لحاظ مالی و استقلال هنوز این امادگی واقعی را برای شروع یک زندگی مشترک نداشته باشیدبنابراین پیش از اینکه بیشتر وارد اینهمه موقعیت های احساسی شوید که بعدها برایتان مشکل ساز باشد لازم است ابتدا شرایط واقعی زندگی را در مورد ازدواج بسنجید بعد وارد سایر موارد بشویدموفق باشید
عنوان سوال:

سلام
من یک کمک از شما میخواستم من با دختری دو ماهه آشنا شدم و تو این دوماه خیلی با هم خوب بودیم ولی یک مشکل اینجاس که ما از هم خیلی دور ایم من مشهد ام و اون شیراز ولی انقدر رفتار ها و علایقمون شبیه همه که خودمون هم تعجب کردیم و واقعا عاشق هم شدیم و خیلی دوست داریم با هم ازدواج کنیم ولی من تویه ارتباطمون یک مشکل دارم و راستش نمی تونم زیاد از کلمات عاشقانه استفاده کنم نه اینکه نکنم ولی هرچی هم استفاده میکنم در مواقع ناراحتی نمیتونم آرومش کنم و واقعا در این قضیه به مشکل خوردم ولی انقدر برام ارزش داره نمیدونم واقعا چه طوری آرومش کنم و وقتی نمیتونم خودم هم اعصابم به هم میریضه که چرا نتونستم آرومش کنم حتی در مواقعی که تلفنی صحبت میکنیم همیشه موقع خداحافظی گریه اش میگیرد و من هیچ راهی رو بلد نیستم که آرومش کنم.
ولی با همین شرایط ما انقدر همو دوست داریم که شاید باورتون نشه ولی وقتی یکی مون ناراحت میشه قلب جفتمون درد میگیره و اون اوایل خیلی عجیب بود برامون ولی الان دیگه هیچ راهی رو نداریم که وایستگی مون رو به هم کم کنیم
خیلی ممنون میشم راهنماییم کنین در واقع مثل سوال نبود حرف هام مثل درد و دل بود .


پاسخ:

باسلام دوست عزیز برای شروع یک زندگی موفق تنها بحث دوست داشتن کافی نیستاینکه شما اینهمه یکدیگر را دوست دارید و به هم وابسته هم هستید شاید خوب باشد اما شرط کافی برای شروع یک زندگی واقعی نیستشما باید یکدیگر را بیشتر در موقعیت های واقعی زندگی بشناسیدسعی کنید ملاک های انتخاب همسرتان را مشخص کنید و طرف مقابلتان را با این ملاک ها مورد ارزیابی قرار دهید و...و همچنین لازم هست که د راین باره قبل از اینکه به مشکل بخورید با خانواده تان هم مشورت کنیدشاید از نظر ایشان هنوز موقعیت ازدواج را نداشته باشیدو یا شاید حتی خودتان هم به لحاظ مالی و استقلال هنوز این امادگی واقعی را برای شروع یک زندگی مشترک نداشته باشیدبنابراین پیش از اینکه بیشتر وارد اینهمه موقعیت های احساسی شوید که بعدها برایتان مشکل ساز باشد لازم است ابتدا شرایط واقعی زندگی را در مورد ازدواج بسنجید بعد وارد سایر موارد بشویدموفق باشید





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین